تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
دل نوشته ای برای خرمشهر
- شب ، شبی دراز و بی انتها ، هوای دم کرده و روزهای آخر بهار ، شکستن سکوتی مبهم به همراه زنجیر زنجره ها مردی تنها نشسته در اتاقی محصور ، محصور کاغذها ، کتاب ها ، روزنامه ها ، محصور عشقی نهان ، محصور دردی جاودان و جاری شدن موسیقی با صدای زیبای استاد بنان ، « ای ایران ، ای مرزپرگهر » غرق در رؤیایی شیرین پرواز خیال برگستره ی خیابان های شهر ، از شرق به غرب ، از شمال به جنوب ، جنوب را که حس می کنی لرزه بر اندامت می افتد « ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم ». فردا سوم خرداد است . سالروز حماسه ی جنوب ، سالروز جاودانگی آزادی و میهن پرستی ، سالروز حیاتی دوباره ، فردا سوم خرداد است . سالروز آزادی خرمشهر . باید به پاسداشت این غرور جاودانه مطلبی بنویسم . « در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما»
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/03/01 ساعت 11:27:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید