تا کی همه اوصاف جمال تو شنیدن

بسم الله النور

تا کی همه اوصاف جمال تو شنیدن

درکوی تو سرگشته و روی تو ندیدن

گو بهتر از این چیست تجارت به دو عالم

سرمایه ی خود دادن و مهر تو خریدن

چون اهل دلی هیچ ندیدیم به عالم

گو چاره چه چیزست جز از خلق رمیدن

شد مرغ  دل آسوده که در دام تو افتاد

دیگر نکند میل از این دام رهیدن

شد دایره ی کان و مکانم قفس جان

یا رب مددی کز قفسم باز پریدن

مارا همه شب تا به سحر فکر محال است

آن فکر چه باشد به وصال تو رسیدن

یا للعجب از من که نگارم به کنارم

اندر طلبش باز به هرسوی دویدن

هرحکم که فرمان دهیم هست تحمّل

حکمی که تحمّل نتوان هجرکشیدن

اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.