بصیرت در کلام معصومین علیهم السلام
هرگاه فتنهها چون مار سمی سر از آشیانه بیرون میآورند، ترکیبی از فرصتها و تهدیدها رخنمایی میکند. تهدید برای قوام و امنیت جامعه و فرصت برای محک زدن عیار خویش و میزان بصیرت. آموزههای سیاسی اسلام، سرشار از رهنمودهایی است که تکلیف ما را با فتنه و فتنهگر مشخص میکند و چالشی را که از این مسیر به دست آمده، با رهیدن همراه با بصیرت و گذار به رفتار مناسب، از میان برمیدارد. نهم دی، یکی از نمادهای ماندگار در انتخاب درست مردم است که نبرد با مار خوشخطوخال فتنه و تزویر را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد و حکایتی جانانه از عزم ملی در مدیریت سیاسی کشور را رقم زد. مردمسالاری دینی در این خیزش آگاهانه به زیبایی هر چه تمامتر قد برافراشت و بدخواهان و کینهتوزان را رسوای کوی و میدان کرد. یک چنین سرمایه سرشاری، همیشه در صیانت از کیان ایران اسلامی جاری است و تا زمانی که بصیرت هست، پیشرفت و موفقیت نیز هست. مبارزه با فتنه نیازمند شناخت آن و شناخت فتنه، نیازمند فتانت و زیرکی است که از آن به بصیرت یاد میکنیم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/10/08 ساعت 08:24:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/10/08 @ 08:35:44 ق.ظ
رحیمی [عضو]
هوا آشفته بود و شهر مجنون
زمين سر در گريبان، چشم پر خون
حماسه ميخروشيد از گلوشان
ز رگها خون غيرت سخت جوشان
كه عاشورا كسي رقصيده؟ او كيست؟
چه كس با شاه دين جنگيده؟ كوفيست؟!
از اين غم شهر گويا پر ز شير است
دی از گرماي اين دلها چو تير است
همه عمارگون، آماده، هوشيار
تمام شهر بيدارند، بيدار
كسي حرمت شكن آشوب كرده
شغالی بيشه را مخروب كرده
الا اي فتنه گر، شيطان، حرامی!
ميان بيشهی شيران خرامی؟!
شما، اي جمله عالم گوش داريد
كلام آوازهی بر گوش داريد
به ايران، رهبری فرزانه داريم
اشارت او كند جان ميسپاريم
الا اي فتنهگر، ما مرد جنگيم
براي رجمت اي ابليس، سنگيم
چو شمشير آخته، در دست اوييم!
بميريد از حسد، سر مست اوييم
ابابيليم اگر بر فيلهاييد
چو ريگي نرم آخر زير پاييد
9 دي سيل مردم باز جوشيد
تمام سينهها آخر خروشيد
خس و خاشاك را از شهر راندند
سران فتنه زير پاي ماندند
ولي حرفيست بي پيرايهاي دوست
كه اين حرف از زبان يار حق گوست
“بصيرت ” ياب، بيدارست دشمن
ز حقد و كينه تبدار است دشمن
صف آراييست! اما در غبار است
ميان فتنه ره دشوار و تار است
چراغ راه ما را جز وليّ نيست
كسي رهبر به جز “سيد علي ” نيست
مهدی علی محمدی