برشی از کتاب آرام جان...همسر شهید حججی
وقتی که همسر شهید حججی روز پاسدار را به شوهرش تبریک گفت…
? برشی از کتاب “آرام جان” که شهید حججی را به روایت همسرش به تصویر کشیده است:
? روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه. برگهای هم بهش چسباندم «محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری» از ته قلبم برایش دعا کردم.
? قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم «ناهار بیا خونه مامانم اینا» تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم. «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟» شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
? «با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!» محسن گفت «اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!» برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
? مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم» به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم «همسرم روزت مبارک!» محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت «من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!» باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید «بگو از کجا خریدی؟»
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1397/02/02 ساعت 11:59:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |