امید را از نجاری آموختم که ...
امید را از نجاری آموختم که…
مغازه اش آتش گرفت و…
زغال فروشی باز کرد
| نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1396/03/28 ساعت 10:31:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید
-
-
طوباي محبت: سلام دوست من.
راستش نمیدونم چی بگم. آخه نمیشه قضاوت کرد.
و…
منــــــــــاره: خوب چرامطرح کرده خاطرش را با خواهرشوهرش.
به نظر میرسه با خا…
یار مهـــدی: والا چی بگم! ما که در مسند قضاوت نیستیم. و هیچ شناختی روی ا…
عابدی: https://ivan.kowsarblog.ir/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D…
نردبانی تا بهشت: در این جور وقتها به نظرم سکوت بهترین راهحله، من طوری که مت…
نوري: با سلام و خدا قوت واقعا مطلب بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود م…