امام عسكرى (ع) و زندانهاى طاغوت
هرچند حضور اجبارى امام حسن (ع) در محله «عسكر» شهر سامرا كه شهرت عسكرى را برايش به ارمغان آورد، نوعى زندان شمرده مىشود؛ اما طاغوتيان به اين مقدار بسنده نكردند و بارها حضرت را به زندانهاى مخوف افكندند. بىترديد اين زندانها نتيجه رويارويى آن بزرگوار به چهار خليفه عباسى (المستعين بالله، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد بالله) بود؛ مبارزاتى كه نگاهى گذرا بدان سودمند مىنمايد:
1- مرحوم كلينى مىنويسد: امام عسكرى (ع) را نزد على بن «نارمش» زندانى كردند. او ناصبى بود و بر آل ابى طالب سخت مىگرفت. درباريان به وى سفارش كردند كه بر حضرت سختبگيرد؛ ولى هنوز يك روز از زندانى شدن امام نگذشته بود كه ابن نارمش تحول يافت و چنان شد كه از هيبت و عظمت امام چشم از زمين برنمىداشت. چندى بعد، المستعين، خليفه عباسى، تصميم گرفتحضرت را به قتل برساند. او به سعيد دربان دستور داد امام (ع) را سمت كوفه برده، در راه نابود سازد. اين خبر ميان شيعيان منتشر شد. پاكدلان ضمن نامهاى حضرت را از اين تصميم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنين نوشت: من از خدا خواستم اين طاغوت را تا سه روز ديگر از ميان بردارد. دعاى امام به اجابت رسيد و روز سوم تركها المستعين را از خلافتبركنار كردند.
2- ابى هاشم جعفرى مىگويد: من همراه امام عسكرى (ع) در زندان مهتدى بودم. حضرت به من فرمود: ابو هاشم، اين طاغوت مىخواهد امشب مرا به قتل برساند؛ ولى در اين شب، عمرش پايان مىيابد. او فرزندى ندارد؛ ولى خداوند به من فرزندى عنايتخواهد كرد. خليفه، بامداد، به وسيلهى تركان به قتل رسيد، ناآگاهان با معتمد بيعت كردند و ما سالم مانديم.
3- وقتى «معتمد»، خليفه عباسى، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان على بن حزين فرستاد، پيوسته از حال وى مىپرسيد و على بن حزين پاسخ مىداد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت مىگذراند. معتمد روزى تصميم گرفت امام (ع) را آزاد سازد. على بن حزين پيام معتمد را به حضرت ابلاغ كرد. حضرت از زندان بيرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نيز به وى بپيوندد. على بن حزين گفت: منتظر نمانيد، تنها فرمان آزادى شما آمده است.
امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر با هم دستگير شديم و مىدانى كه اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ اين پيام سبب شد معتمد با آزادى جعفر نيز موافقت كند. صميرى مىگويد امام در حال بيرون رفتن اين آيه را تلاوت فرمود: (يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون)(صف، 61: 8) اراده مىكنند نور الهى را با دهانهاشان خاموش كنند، اما خداوند نورش را كامل مىكند، هرچند كافران را ناخوشايند باشد. سالهاى زندان بر امام بسيار سخت مىگذشت. رفتار زندانبانان اغلب بسيار وحشتزا بود. در يكى از زندانها همسر زندانبان شوهرش را نصيحت كرد و ضمن يادآورى شخصيت الهى حضرت، او را از بدرفتارى باز داشت. مرد گفت: تصميم دارم وى را ميان درندگان بيفكنم. آنگاه از مسؤولان اجازه گرفت و حضرت را ميان درندگان افكند. البته درندگان حرمت فرزند فاطمه (س) را نگاه داشتند و بىهيچ آزارى پيرامونش حلقه زدند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/09/18 ساعت 08:43:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |