موضوع: "التماس تفکر...."

، شما یک پل نشان من بده، تا من سی و سه پل ببرمت!

نگه دار سرِ رشته، تا نگه دارم!؛   «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»   [بقره/40]↘️

 گفتم #گناه نکن   !دروغ ممنوع ،تهمت،غیبت،نگاه نامحرم و…….   !

روی عهدی که با هم بسته بودیم مانده ای که اکنون چهاردستی   هزاران توقع ریز و درشت داری از بارگاهمان؟!

 چراغ قرمزهای دینم را ده تا ده تا رد کرده ای،حالا با یک دعا، جیب مبارک را گشاد بافته ای برای برکاتمان؟! 

?با آنهمه نعمت و برکتی که داده ام چه کردی که باز هم باز است دهان شریفت؟! کدامش را به میل من هزینه کرده ای تاکنون؟! 

 به قول خودتان آدم ها ، شما یک پل نشان من بده، تا من سی و سه پل ببرمت!

یک خاطره تامل برانگیز ازسیر در فضای مجازی


یکی از دوستان تعریف میکرد که:
تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم داشتم تو گوشی تلگراممو چک می‌کردم. یه دخترپنج شش ساله اومد گفت: «خاله یه آدامس می‌خری؟»

گفتم: «همرام پول خرد نیست ولی میخای بشین
کنارم، الان دوستم میاد می‌خرم.»

گفت: «باشه» و نشست کنارم.
بعد مدتی گفت: «خاله داری چیکار می‌کنی؟»

گفتم: «تو فضای مجازی می‌گردم.»

گفت: «اون دیگه چیه خاله؟»

خواستم جوابی بدم که قابل درک یه بچه پنج شش ساله باشه. گفتم: «خاله، فضای مجازی جاییه که نمی‌تونی چیزی لمس کنی ولی تمام رویاهاتو اونجا می‌سازی!»

گفت: «خاله فضای مجازیو دوس دارم. منم زیاد توش می‌گردم.»

گفتم: «مگه اینترنت داری؟!»

گفت: «نه خاله، بابام زندانه، نمی‌تونم لمسش کنم ولی دوسش دارم. مامانم صبح ساعت 6 میره سر کار شب ساعت 10 میاد که من میخابم، نمی‌تونم ببینمش ولی دوسش دارم. وقتی داداشی گریه می‌کنه نون می‌ریزیم تو آب فک می‌کنیم سوپه، تاحالا سوپ نخوردم ولی دوسش دارم. من دوس دارم درس بخونم دکتر بشم ولی نمی‌تونم مدرسه برم باید کار کنم. مگه این دنیای مجازی نیست خاله؟»

خدایا دلتنگم میشوی؟!

خدایا دلتنگم میشوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.


بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.


خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.


بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…


خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان


بنده: خدایا سه رکعت زیاد است


خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان


بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟


خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله


بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!


خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله


بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم


خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم


بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد


خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده


او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده


ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید


خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست


ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!


خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو


نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد


ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟


خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…

به فکر همدیگر باشیم

معلم با صدایی بلند گفت:«بچه ها! دفتر های دیکته تون روی میز»پسر دستش را توی کیف کرد و کاغذی بیرون آورد و با دست دیگر ، مداد نیم خورده اش را بیرون کشید. معلم گفت «مادر». پسر نوشت: مریض است.معلم گفت:«پدر». پسر نوشت: ندارم. معلم باصدایی کشیده ادامه داد«آسمان آبی». پسر به پنجره کلاس نگاه کرد و نوشت: ابری و سیاه. معلم گفت:« غذای لذیذ.» چشمان پسرک تار شد و دستش را محکم روی شکمش فشار داد. معلم گفت:«دوست خوب». بغل دستی پسر با صدایی لرزان و گرفته گفت« خانم اجازه ر…رضا روی زمین افتاده!»

تمام این سالها که درس خواندیم

آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم;

دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!

دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود…!

دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست… صدای بی قراری دل برای مهدیست..!

دبیر فیزیک نگفت که محور گردش عالم خال گونه توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی…!

دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..!

دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد..

دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است
اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است!
دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است…

فدای غربتت شوم مهدی جان…