موضوع: "التماس تفکر...."
جمعه ها...
شنبه 95/10/04
بسم الله النور
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج
نثار ارواح شهیدان میثمی صلوات
به خاطر یک مشکل نماز نمی خوانند!
چهارشنبه 95/10/01
حجة الاسلام قرائتی:
يك مشكلي پيدا كرده به خاطر آن مشكل نماز برايش سنگين شده است. دختر خانم خوب نماز هم بخوان. آقاي قرائتي! من يك چنين مشكلي دارم، خوب حالا نماز نخواني حل ميشود؟ نماز بخواني ممكن است حل شود، ولي نماز نخواني مثل اينكه بخواهد خودكشي كند. حالا خودكشي كني مشكلت حل ميشود؟ شما اگر يك مشكلي داري، خودكشي كني، حل كه نميشود تازه از چاله در چاه ميافتي. از مشكل دنيايي وارد مشكل اخروي و آخرتي ميشويم.
چه فكري ميكني كه حالا كه فقير هستم، حالا كه اين مشكل را دارم. حالا كه من كنكور رد شدم. ببينم چه كسي گفت كه هركس در كنكور رد شود بدبخت است؟
آنهايي كه يك مشكلي دارند به خاطر آن مشكل يك خرده سر سنگين هستند با خدا، بايد گفت: خانم، آقا تو كه مشكل داري، نبايد كمالاتت را نگاه كني؟
اَه… سحر بيدار نشديم دوباره بايد گرسنه روزه بگيريم. بيا! تو كه ميگويي: اَه… دو شب سحر بيدار نشدي. 28 شب سحر بيدار شدي.
يك چيزي يادت رفت، اَه… چرا ميگويي اَه… ميليونها بار چيز يادت نرفته، يك پنج بار هم يادت ميرود.
اَه… خدا براي چه اين زنبور را آفريد؟ ما را گزيد و نگذاشت بخوابيم. آقاجان! هزاران شب بدون زنبور خوابيدي، حالا يك شب… خوب اينها بايد باشد كه آدم بفهمد.
نميدانم اين را گفتم يا نه؟ يكوقت كلاغي ميپريد يك چيزي از شكم كلاغ در سر و صورت يك نفر ريخت. تا رفت بگويد: اَه… گفت: بَه! گفتيم: چرا ميگويي به؟ گفت: حالا اگر گاوها ميپريدند ما چه خاكي بر سرمان ميكرديم؟ (خنده حضار)
اگر شما ماشينت به نرده خورد نگو: اَه… پياده شو ببين كنار نرده دره بود، بايد بگويي: به! اگر اين نرده نبود من در دره افتاده بودم. قرآن ميگويد: نعمتها را چپه كن تا بداني. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» اگر صبح بلند شدي هرچه كندي به آب نرسيدي، «فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» (ملك/30) چه ميكردي؟ اگر آب را تلخ ميكرديم چه ميكردي؟ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجا» (واقعه/70) اگر بخواهيم آب را تلخ ميكنيم. اگر درختها را خشك نگه ميداشتيم ديگر سبز نميشد چه خاكي بر سرمان ميكرديم.
ما گاهي وقتها يك چيزي را كه نداريم برجسته ميدانيم، آنوقت چيزهايي را كه داريم پيدا نيست. كسي بود چشم نداشت، دست و پا هم نداشت. هي ميگفت: الحمدلله رب العالمين! الحمدلله! گفتند: آقا!تو چه داري كه الحمدلله ميگويي؟ نه چشم داري. نه دست داري. نه پا داري. يك تكه گوشت فلج، گفت: ميداني خدا من را چه كرده است؟ هركس به من نگاه ميكند ميگويد: الحمدلله رب العالمين! پس من وسيله شدم و رابطه شدم بين مخلوق و خالق! مخلوقهاي غافل، به من نگاه ميكنند. از غفلت در ميآيند و الحمدلله ميگويند. پس من واسطهي فيض شدم.
ببينيد هر چيزي را بايد با يك زاويهاي نگاه كرد.
برنامه ی درس هایی از قرآن کریم با موضوع موانع نماز– 08/02/90
خیلی ها نماز نمی خوانند ما هم مثل آنها
چهارشنبه 95/10/01
حجة الاسلام قرائتی:
بعضيها ميگويند كه: خيليها نماز نميخوانند ما هم جزء آنها. اوه… اينقدر تارك الصلاة هست ما هم يكي.
به يك كسي گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو دنبال كارت! اينقدر خدا تارك الصلاة دارد كه الآن فرشتهها سر همين نماز غلط من دعوا ميكنند. او ميگويد: به من بده ببرم بالا، او ميگويد: به من بده. گاهي هم يك چنين فكري ميكنند.
ميگويند: خدا خيلي تارك الصلاة دارد. كاهل دارد. ما هم يكي! اين فكر هم غلط است.
اگر يك كشتي صد نفره نقص فني پيدا كرد و در دريا غرق شد نود و هشت نفر شنا بلد نبودند و غرق شدند، اين دو تا بگويند: داداش ببين. ما صد نفر سوار كشتي بوديم. نود و هشت نفر غرق شدند. بيا ما دو نفر هم غرق شويم! اين چقدر حرف غلطي است.
حالا كه همه دروغ ميگويند. بيا ما دو تا هم دروغ بگوييم.
حالا كه همه گواهينامه ندارند، سوار ماشين شوند، بيا ما دو نفر هم بدون گواهينامه پشت فرمان بنشينيم. حرف غلط است.
برنامه ی درس هایی از قرآن کریم با موضوع موانع نماز– 08/02/90
احکام نماز را بلد نیستم!
دوشنبه 95/09/29
حجة الاسلام قرائتی:
گاهي ميگويد: احكام نماز را بلد نيستم. نماز بلد نيستم. خوب نماز بلد نيستي برو ياد بگير.
مگر در خانهي شما درخت قند است. خوب قند هم نداريم ميروي بيرون.
نان هم نداري، ميروي بيرون.
دكتر ميروي.
مگر در خانهات آب جوشيد. بالاخره رفتي سازمان آب تا آب آوردي.
رفتي سازمان برق تا برق آوردي.
چطور باقي چيزها را دنبالش ميروي، خوب نماز را هم بلد نيستي، دنبالش برو. يعني چه نماز بلد نيستم؟
برنامه ی درس هایی از قرآن کریم با موضوع موانع نماز– 08/02/90
چقدر او ما را دوست دارد؟
دوشنبه 95/09/29
راز داستان حضرت یوسف که احسن القصص است عشق پدر به پسر است عشق پدر راز بسیاری از داستان های قرآنه بسیار که می گم نه اینکه تعدادشون زیاد باشه چون عشق پدر عشق پنهانه اگر پدری پدر خوبی باشه که از خود گذشته باشه تازه قلبش به اندازه ی دریاها و اقیانوس ها جای محبت فرزند خواهد بود و در قرآن عشق یعقوب به یوسف می خواست در کنار عشق مجازی زلیخا به یوسف در مقام مقایسه نشون داده میشه
اولین چیزی که خوب بود بعد از سریال حضرت یوسف به ذهن می آمد این می بود که چه پدر عاشقی اینقدر گریه کرد تا نابینا شد، ما اینو مزه نکردیم
راز داستان حضرت یوسف عشق پدر به پسر است و راز عشق پدر به پسر، عشق امام به امت است،
ماها برای امام زمان(عج) مریض نمیشویم و تب نمیکنیم و حوصلهیمان در فراغ حضرت زیاد شده، ولی به نص کلمات حضرت علی علیه السلام و امام باقر علیه السلام که می فرمایند “اگر شما مریض شوید ما به خاطر شما مریض می شویم ما به خاطر شما محزون می شویم اگر محزون بشید . ما به خاطر شما شاد می شیم اگر شاد بشید” ـ بنابراین هیچ کس نمیتواند به سادگی درک کند که یک امام، مأموم خودش را چقدر دوست دارد، هرکس این را بفهمد مطمئنا به معراج خواهد رفت.
خیلی سخته درک این معنا آیا میشه اینو حس کرد ؟
اولین حرفی که ما می زنیم اینه که مگه من کی ام یا به چه درد آقا می خورم که آقا منو دوست داشته باشه؟
ببین عزیز من نعوذبالله یک وقت آقا رو با خودت مقایسه نکنی ما آدمای خودخواهی هستیم کسی که به دردمون بخوره رو دوست داریم ولی آقا که اینطوری نیست تا حالا خودت این احساس عاشقی رو نداشتی نه؟ نمی تونی باور کنی امام یک چنین وجود نازنینی رو داره؟