موضوعات: "بدون موضوع" یا "نکات ناب روان شناسی" یا "درمحضر بزرگان"
ادعای دوست داشتن...
سه شنبه 97/02/11
سلام آقای من.
حالت را نمیپرسم…چون خوب میدانم که گرفته و محزونی…
خوب میدانم که من و امثال من که ادعای دوست داشتنت را میکنیم از همه کار برای خوشحالیت دریغ کرده ایم….
همه چیزنه…شاید کمی دعا.
شاید کمی اللهم عجل لولیک الفرج…
اما چه دعایی…؟؟
دعایی که تورامیخوانم با زبانم و میرانم با اعمالم.
میگویم خدایا فرج مهدی ات رابرسان حال آنکه خودم به فرج نرسیده ام
حال آنکه برای آمدنت کاری نکرده ام.
شاید هم فراتر از این…
هم کاری نکرده ام.هم مانع تراشی میکنم برای دیر آمدنت
قولهایم را فراموش نمیکنم…
قول داده بودم که دیگر گناه نکنم…حداقل تاآنجا که میتوانم.
گفته بودم که به سهم خودم کمی برایت زمینه سازی کنم.
عهدبسته بودم که خوب کسب علم کنم.
خوب بخوانم و بدانم هرآنچیزی که یک شیعه بایدبداند.
وعمل کنم به وظایفم در دوران غیبت.
افسوس…
که هرروز دعای عهدمیخوانم و قرارمیبندم و چه بیرحمانه قول و قرارهایم را واژگون میکنم.
شبیه سربازهایت که نمیشوم هیچ…
سربارت میشوم
امیدبخشی و نشاط آفرینی برای مبارزه...
دوشنبه 97/02/10
شیعه ى خوب کسى است که این حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط مىبخشد.
این ملت بزرگ، بیش از همه چیز به همین امید نیاز دارد؛ ملتى که در راه خدا و براى عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مىکند و افتخار طول تاریخ بشر و همهى تاریخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنین ملتى، بیشتر از همهى چیز، به همین امید درخشان احتیاج دارد. آن اعتقاد، این امید را به او مىبخشد.
… ملتى که به خدا معتقد و مؤمن و متّکى است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتى که در دلش خورشید امید به آینده و زندگى و لطف و مدد الهى مىدرخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمىشود و با این حرفها، از میدان خارج نمىگردد. این، خصوصیّت اعتقاد به آن معنویّتِ مهدى (علیه آلاف التّحیة والثناء) است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمى دارد. این را باید قدر دانست. (همان)
جامعه اى که به مهدویت معتقد است، قوت قلب پیدا مى کند. این قوت قلب براى ملتها خیلى مهم است. بدانید تسلط استعمار بر کشورهاى اسلامى بعد از آن بود که توى دل ملتها را خالى کردند؛ آنها احساس ضعف کردند؛ احساس عدم توانایى کردند، بعد اینها آمدند و با قدرت بر آنها مسلط شدند.
امروز هم همینجور است. ما در روابط سیاسى و دیپلماسى دنیا داریم جلوى چشممان مىبینیم که یکى از بزرگترین شگردهاى استکبار جهانى این است که مىخواهد دل مسؤولان کشورهاى گوناگون را - حالا در کشورهاى اسلامى - خالى کند و احساس بىپشتوانگى به آنها تزریق کند، تا آنها احساس کنند که چارهیى ندارند جز اینکه زیر بار مثلاً امریکا بروند.
این احساس ضعف، بلاى بزرگى است.. . احساس ضعف براى یک ملت، خیلى احساس خطرناک و سم مهلکى است. یکى از برکات اعتقاد به مهدویت این است که انسان احساس اطمینان مىکند؛ احساس قوت قلب مىکند؛ احساس قدرت مىکند. و ملت ما بحمداللَّه اینگونه است.
(بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهى شعبان 1384/06/29)
معنویت نوین...
دوشنبه 97/02/10
جهان با ظهور هر پیامبری تمدن جدیدی ساخته است. تمدن پیامبران برگرفته از آموزههای الهی است که براساس طراحی خداوند و متناسب با فطرت بوده است.
در تمام برنامههای پیامبران عنصر مبارزه با ظلم ظالمان و انحرافات عقیدتی جایگاه ویژه داشته است. اهمیت مبارزه علیه ظلم اعتقادی بهگونهای است که پیامبری همچون موسی علیهالسلام را از کاشانهاش میراند، عیسی علیهالسلام را آواره میکند و محمد صلیاللهعلیهوآله را دست به دامان هجرت مینماید.
خدایی که با همین پیامبران با بندگانش سخن گفته، البته، نیل را برای موسی میشکافد، مسبح را عروج میدهد و محمد صلیاللهعلیهوآله را جاودانه میسازد.
جبههی مخالف پیامبران نیز با در دست گرفتن علم طغیان و پشت سر ارباب بزرگشان، ابلیس، راه بر تمدن فطری پیامبران بستند و هیچگاه از راهزنی دست برنداشتند. این قُطّاع طریق راه پیامبران همانگونه عمل میکنند که روزی در صحنهی قالوا بلی ابلیس در برابر خداوند عمل کرد.
امروز عصر پس از پیامبران است، عصر دوری از منبع وحی، عصر خرافهها و معنویت نوین. مبارزهی ابلیس، این راندهشدهی درگاه الهی، در دورهی موسی با سحر و جادو، در دورهی عیسی با پزشکی و در دورهی محمد صلیاللهعلیهوآله با شعر و ادب بود؛ معجزات پیامبران نیز برای تألیف قلوب مردم با همین گزینهها بوده است.
امروز که به غیبت آخرین ذخیرهی خداوند عادت کردهایم، عصری است که شیطان راه جدبدی برای مبارزه علیه حق یافته است. تشنگی مردمان را برای درک خدا دیده برایشان خدا را تفسیر میکند. برنامهی او بلندمدت است. قرنها قبل، برخی سر کلاس توحیدش نشستند و اورا استادی عاشق یافتند، اسیر مکر و حیلهاش شدند و به دار اناالحق آویخته، همان که توقیع شریف بر لعنش وجود دارد.
امروز، پیروان همان شیخ شهید خاک پای ابلیس هم نمیشوند و میگویند کاری به کار او نداشته باشبد.
زمانی خانقاه ساختند و از مسجد و حسبنیه رفتند که نمازشان بشود سماع و اذانشان غنا. خاتقاه رفتند که گوشهی عزلت بجویند، سبحانی ما اعظم شأنی بگویند و کرامتشان این باشد که اژدها بر دست، سوار بر شیری در بیابان بروند.
امروز، اما، نام خانقاهشان را حسینیه میگذارند، شیعیان حضرت امیر علیهالسلام را میربایند و به آنها میگویند در ولایت عدد نیست و هر دورهای ولیّ خودش را دارد و امام زمان تو همین قطب خال به لب است.
بدانیم وقتی محصولات دامداران را میخریم، کیک و کلوچهی پچ پچشان را میخوریم، برنج محسنشان را در عزاها و عروسیهایمان دم میکنیم که قد بکشند و آبروداری کنند، سرمایهشان را افزون میکنیم. آنها با این سرمایه روزی کتابهای ادبیاتمان را با درسهای عینالقضات و شبلی و بایزید پر میکنند و اعتقاد جوانانمان را میدزدند، روز دیگر با استکبار دست میدهند، مثنوی تفسیر میکنند و مساجد و حسینیههایمان را آتش میزنند. روز سوم نیز با سرمایهای که برایشان انبار کردهایم، اسلحه میخرند و محمدحسینهایمان را میکشند.
این معنویت نوین عصر ماست، هشیار باشیم.
باور...
دوشنبه 97/02/10
? باور
تا سال 1954، باور تمام دنیا بر این بود که انسان با توجه به محدودیت های فیزیکی که دارد، هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر 4 دقیقه بدود.
تا اینکه راجر بنستر در مسابقه ای، یک مایل را در کمتر از 4 دقیقه دوید.
از آن پس در مدت یکسال، حدود 20 هزار نفر، این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد.
چه چیزی فرق کرد در عرض یکسال؟
هیچ چیز، جز یک کلمه
باور، باور به شدن، باور به امکان.
باورتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند.
تو کجایی؟
یکشنبه 97/02/09
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی…
و تو انگار به قلبم بنویسی: که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند: به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
=-=-=
جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی…
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی…
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی…!