موضوعات: "بدون موضوع" یا "نکات ناب روان شناسی" یا "درمحضر بزرگان"
ای شیطان رو سیاهم کردی روسیاهت خواهم کرد
سه شنبه 97/03/22
بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
آری، هر كس به عهدش وفا كند و تقوا را پیشه سازد بداند كه همانا خداوند، تقوا پیشگان را دوست دارد.
شیطان در غل و رنجیر شد… خداوند تدارک میهمانی سی روزه برای مان دیده است …به آسمان که نگاه کنی و صدایش بزنی بی تعارف دعوتی … نترس ! با این همه رو سیاهی هنوزم دوستت دارد…اتفاقا این مهمانی مال روسیاه هاست… برای یکبار هم که شده از کالبد جسمانیت خارج شو … روبروی خودت بنشین و در چشمانت خیره شو … و با خودت این جملات را نجوا کن … من از خورشید گرانترم ، خودم را ارزان نمیفروشم … این همه نافرمانی بس نیست … ای شیطان رو سیاهم کردی روسیاهت خواهم کرد … آخرت ما در همین دنیایی که هستیم ساخته می شود … پس تصمیم بگیر خودت را در حوض رمضان پاک کنی …
راستی : مرا ببخشید به خاطر این همه تاخیر … بدجور گرفتار مادیات ام … مهم نیست که من نیستم مهم اینست که شما باشید … قوی تر از گذشته …به خاطر شماست که هستم … دوستتان دارم تا ابد…
کاملا بی ربط : یکی از فرق های انسان با خدا ،این است که انسان تمام خوبی ها را با یک بدی فراموش می کند … ولی خدا تمام بدی ها را با یک خوبی فراموش می کند …
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
سه شنبه 97/03/22
تا بحال باخود اندیشیده اید که خدا با ان همه عظمت و قدرتی که دارد از بندگانشچه می خواهد … چندی پیش حکایتی را خواندم که حال و روز خیلی از ما را روایت می کرد ، دلم نیامد ان را پیشکش نگاهتان نکنم …
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت تا آنکه استاد خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می کرد.
استاد پرسید: «برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟»
شاگرد گفت: «برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند!»
استاد گفت: «سوالی می پرسم پاسخ ده؟»
شاگرد گفت: «با کمال میل، استاد.»
استاد گفت: «اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟»
شاگرد گفت: «خوب معلوم است استاد. برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.»
استاد گفت: «اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟»
شاگردگفت: «خوب راستش نه…! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!»
استاد گفت: «حال اگر این مرغ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!»
شاگرد گفت: «نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر خواهند بود!»
استاد گفت: «پس تو نیز برای خداوند چنین باش! همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقت توجه و لطف و رحمت او را بدست آوری. خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد. نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…!»
راز بی اخلاقی مسلمانان از زبان خواجه نصیرالدین
یکشنبه 97/03/13
راز بی اخلاقی مسلمانان از زبان خواجه نصیرالدین
در بغداد هر روز بسیار خبرها می رسید از دزدی، قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود.
روزی خواجه نصیرالدین مرا گفت: می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند؟
من بدو گفتم:
بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم.
خواجه نصیرالدین فرمود:
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند، آن فرمان “امّا” و"اگر” دارد.
در اسلام تو را می گویند:
دروغ نگو، امّا دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست.
غیبت مکن، امّا غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن، امّا قتل نامسلمان را باکی نیست.
تجاوز مکن، امّا تجاوز به نامسلمان را باکی نیست.
و این “امّا” ها مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند.
این است راز نابخردی مسلمانان
«اخلاق ناصری»،شمس الدین محمد جوینی
هر كجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آيد
یکشنبه 97/03/13
هر كجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آيد خلق بين بى سر و پا مى آيد
زانك جان ها همه تشنه ست به وى تشنه را بانگ ســــقا مى آيد
شـــــــيرخوار كرمـــــــند و نگـــــــران تا كه مــــــــادر ز كجا مى آيد
در فراقــــــــند و هـــــمه منـــــتظرند كز كجا وصــــــل و لقا مى آيد
از مســـــــلمان و جــــــهود و ترســا هر سحر بانــــگ دعــا مى آيد
خــــنك آن هوش كه در گوش دلــش ز آســـمان بانگ صــلا مى آيد
گـــــــوش خـــــود را ز جفا پاك كنـيد زانك بانـــگى ز سمــــا مى آيد
گـــــوش آلوده ننوشــــد آن بانــــــگ هر سزايى به ســـــزا مى آيد
چشـــــم آلوده مكـــن از خد و خــال كـــان شهنشـــــاه بقا مى آيد
ور شد آلوده به اشكش مى شــوى زانـك از آن اشـــك دوا مــى آيد
كاروان شكر از مصـــــر رســـــــــــيد شـــــرفه گــــــام و درا مـى آيد
هين خمــــــــــش كز پى باقى غزل شــــــــاه گوينــــده مـا مى آيد
چرا بعضىها دعایشان مستجاب نمی شود؟
شنبه 97/03/12
یكی از مباحثی كه همیشه یك علامت سوال بزرگ در اذهان ایجاد میكند؛ مستجاب نشدن برخی از دعاها میباشد. در پاسخ باید گفت برای مستجاب شدن دعا، لوازم و شرایطی نیاز است كه اگر آنها فراهم نباشد؛ دعا مستجاب نمیشود .
پس لازم است كه قبل از دعا كردن شرایط و لوازم آن را شناسایی كرده و به آن عمل كنیم. یكی از شرایط مهم استجابت دعا، خوردن غذای حلال میباشد. با یك مثال موضوع را تبیین میكنیم.
“اگر به جاى بنزین مخصوص، گازوئیل یا آب در باك هواپیما بریزیم، پرواز صورت نمىگیرد، دعاى كسانى مستجاب مىشود كه در شكم آنان لقمه حرام نباشد .
در حدیثی از معصوم(علیه السلام) آمده است: «مَن سرّه أن یُستجاب دعائه فَلیطیّب كسبه» (۱)؛ هر كس دوست دارد دعایش مستجاب شود، درآمد و لقمه خود را پاكیزه و حلال كند. بگذریم كه دعا به معناى طلب خیر است و بسیارى از خواستههاى ما خیر نیست و ما خیال مىكنیم خیر را طلب مىكنیم."(۲)
حال اگر كسی خمس و زكات مالش را پرداخت نكرده باشد و از آن مال برای گذران زندگیش استفاده كند؛ آیا باید انتظار داشته باشد كه دعایش مستجاب شود؟!
كسی كه برایش مهم نیست از چه راهی مال خود را به دست میآورد و به حلال و حرام بودنش توجه ندارد؛ آیا باید توقع مستجاب شدن دعایش را داشته باشد؟
كارمندی كه از ساعات كاریش میدزدد و مسئولیتهایش را انجام نمیدهد؛ آیا درآمدش حلال است؟ چرا كه دزدی فقط این نیست كه از دیوار خانه كسی بالا برویم. اگر كسی از كارش زد و درست انجام نداد هم مرتكب دزدی شده است و در نتیجه درآمد حرام خواهد داشت. آیا چنین فردی باید منتظر به اجابت رسیدن دعایش باشد؟!
فردی كه گوشت و پوست بدنش از مال حرام، تشكیل شده؛ و هر مالی را از هر جایی كه به دست میآورد، میخورد؛ آیا میتواند توقع داشته باشد كه خداوند دعایش را مستجاب كند؟!