عروسی بدون گناه

جا تون خالی چند شب پیش عروسی یکی از دوستای قدیمی همسرم دعوت بودیم و طبق معمول بعد از آماده شدن راه افتادیم به سمت محل عروسی.طبق رسم و رسومات دم در چند تا از اقوام عروس و دوماد برای خوش آمد گویی به مهمانها ایستاده بودند ،باهاشون دست دادیم و تبریک گفتیم،آخرین نفر یه جوون خوش تیپ کرواتی و زیر ابرو برداشته رو کرد به من و گفت اگه کله داغی میخواید بیرون تو فلان ماشین در خدمتتون هستیم دیدم چیزی بگم بنده خدا ضایع میشه گفتم ممنون صرف شده.خلاصه رفتیم و نشستیم و همش نگاهم به در آشپزخونه بود که کی میوه میارن بلاخره صبرم نتیجه داد و بشقابهای پر از میوه رو گذاشتن جلومون منم که  میوه ندیده مثل دروازه بانی که به سمت توپ شیرجه میزنه شیرجه زدم سمت میوه ها.در حال خوردن میوه بودم که دیدم اون سمت سالن گروهی در حال برپا کردن بساط ارگ و ساز و دهل هستن زیرچشمی مهمونها رو یه دید زدم که اگه آشنایی پیدا کردم که من و میشناسه پا شم برم بیرون یعنی مثلا من از ارگ و این چیزا بدم میاد.خوشبختانه همه غریبه بودن و میتونستم با خیال راحت به تماشای مراسم بشینم.خلاصه مراسم شروع شد و صدای ارگ سالن و پر کرد یهویی دیدم هفت هشت تا جوون از دم در وارد شدن برای گرم کردن مجلس بوی به اصطلاح کله داغی بود که فضای مجلس رو پر کرده بود و جونایی که به جای رقص بیشتر اربده میکشیدن و تلو تلو میخوردن.این وسط آقا داماد هم چنان ذوقی میکرد از تماشای این مراسم که هر کی ندونه فکر میکرد بنده خدا ندید بدیده.چند دقیقه ای گذشت و ما همچنان در حال تماشای رقصهای عجیب و غریب بودیم که دیدم آقا دوماد یکی و صدا زد و بهش گفت برو دم در اگه ماشین نیروی انتظامی رو دیدی سریع خبر بده باور کنید با شنیدن این حرف از زبان آقا داماد پشتم لرزید.یه جورایی هم از خدا خجالت کشیدم با خودم فکر کردم چی بر سر ما آدما اومده که از خدا نمیترسیم ولی از مامورین نیروی انتظامی میترسیم.

متاسفانه امروزه مراسم عروسی هامون جوری برگزار میشه که ادم شک میکنه که ما واقعا مسلمونیم.از پخش مشروبات الکلی توسط صاحبان مراسم و بزن و بکوب مختلط آخر عروسی و خارج شهر بگیر تا استفاده از وسایل حرام و پوشش نامناسب و فخر فروشی آری متاسفانه همه اینها داره جای خودشون و اروم اروم تو عروسی های شهر ما هم باز میکنه .اما براستی چرا؟به نظر شما آیا برگزاری چنین عروسی های همراه با گناه تاثیری نمیتونه بر زندگی آینده و حتی فرزندان اون دو زوج داشته باشه؟
متاسفانه یکی از علل آلودگی مراسم عروسی مربوط به حسابهای دو دوتا چهارتایی ما می شود. فکر می کنیم و میگیم که یه شب که هزار شب نمیشه اما ای کاش در همون یک شب بجای توجیح خودمون و رفتن به سمت گناه به اثرات روحی و روانی که اون یک شب بر روح پاک ما میزاره فکر میکردیم.واقعا اگر می توانستیم و انرژیهای متعفن صادر شده از آن را ببینیم هرگز مجلس روحانی عروسی را به گناه آلوده نمی کردیم، دوستی میگفت بابا میگن مجلس عروسی مجلس ختم که نمیگن اگه تو مجلس عروسی شادی نباشه که دیگه مزه نمیده
حرفش کاملا درست و منطقی بود اما آیا شادى كردن و داشتن یك مجلس شاد را فقط در انجام دادن كارهایى كه از نظر اسلام حرام و ممنوع است مثل موسیقى مبتذل، رقص مختلط، استفاده از نوشیدنى‏هاى حرام و… می باشد؟آیا نمی شود با استفاده از هنرمندانی که کارهای تردستی و دیدنی یا تقلید صدا انجام می دهند ویا با
برگزاری مراسم مولودی جشنی همراه با شادی برگزار کرد؟ای کاش هر یک از ما با کمی تفکر تلاش میکردیم خود را از این فضای الوده مراسمات عروسی کنار بکشیم تا شاید به واسطه گناهی كه ما انجام می دهیم و یا با رفتار اشتباهمان زمینه انجام آن را فراهم می آوریم خدای نكرده شروع زندگی مشترك كه محل نزول بركات از جانب خداوند می باشد را با قهر خدا همراه نسازیم.

یه روز هم نوبت رفتن منه

متاسفانه هر چند وقتی یک بار شاهدیم جوونی از شهرمون دار فانی رو وداع میکنه،جوانانی که با هزاران ارزو برای اینده خودشون نقشه میکشن و به تنها چیزی که فکر نمیکنن مرگه اما متاسفانه در عین جوانی مرگ به سراغشون میاد و به سادگی یه اب خوردن ما از دستشون میدیم.این چند جمله رو گفتم تا برسم به بحث خودمون به راستی چند بار تا حالا با خودمون خلوت کردیم و به این فکر کردیم که هر لحظه امکان داره ما جای یکی از اون جوونا باشیم.به نظر شما چرا ما ادما حتی از فکر کردن به مردن هم هراس داریم و باورمون نمیشه که هر لحظه ممکنه جونمون از دست بدیم؟ایا تا حالا به این فکر کردیم اگه فردا مرگ به سراغمون اومد چیزی برا دفاع کردن از خودمون تو اون دنیا داریم یا نه.ایا اصلا به اون دنیا فکر هم می کنیم یا نه برعکس اینقدر غرق جذابیتهای کاذب این دنیا شدیم که دیگه فرصتی باقی نمی مونه که بخوایم به مردن فکر کنیم.ای کاش میشد یه قبر خالی تو بهشت زهرا بگیریم و یه سنگ با اسم و عکس خودمون روش میزاشتیم و هر پنج شنبه که برای زیارت قبور میریم یه سری به قبر خودمون میزدیم و دقایقی با قبر خودمون خلوت می کردیم .شاید اینجوری باور میکردیم که مرگ از یه تار مو هم به ما نزدیکتره  دیگه به این راحتی خودمون و تسلیم این  گرداب بزرگ گناه  که روز به روز تو جامعه و شهر ما بزرگتر میشه و ادمای زیادی رو  داخل خودش  میکشه نمیکردیم.اری اگه بتونیم به این باور برسیم که ممکنه فردا نوبت من باشه از انجام خیلی کارها پرهیز میکردیم شاید اگه هر لحظه مرگ و جلو چشمامون میدیدیم دیگه حق خوری ،چشم هم چشمی، بی حجابی، نیت بد نسبت به ناموس مردم ،بی غیرتی ،رد شدن از روی ادمای ضعیف تر برای رسیدن به مال بیشتر و….دیگه بینمون جایی نداشت  شاید اگه باورمون میشد که هر لحظه امکان داره مجبور باشیم این دنیا رو ترک کنیم و.چه میلیاردر باشیم چه فقیر فقط یک متر جا سهم داریم دیگه اینقدر گناهان محتلف رو کوچیک نمیشمردیم و اینگونه شاهد افزایش روز افزون فساد و گناه تو جامعه نبودیم.پس بیایید از همین امروز همه سعی و تلاشمون در این راه به کار ببریم که اگه فردای روز نوبت رفتن ما شد کاسه چه کنم چه کنم دستمون نگیریم.

دلت باید پاک باشه

خیلی ها وقتی باهاشون برخورد می کنیم مثلا می گیم :

چرا داری گرون فروشی می کنی ؟

می گه دلت پاک باشه بابا .

چرا حجابت رو رعایت نمی کنی ؟

دلت پاک باشه .

چرا چشم چرونی می کنی ؟

دلت پاک باشه

اصلا این رو ببینید :

 

همه این کارا رو مثلا می کنه بعد می گه :

دلت پاک باشه . 

این درسته ؟  نه بخدا .

نه خدا راضی داره نه بنده خدا 

من حرفم رو با یه مثال می گم . 

اگر در شیشه عطر را باز بذاری ، عطرش می پره .

اگر رشته مروارید و توی کمد و صندوق نذاری و در اون رو نبندی ،

گم می شه .

اگر  روبروی پنجره خونه پنجره  توری نزنی ، از نیش پشه ها و مزاحمت

مگسها در امان نیستی .

وقتی راه ورود پشه ها را می بندی ، خودت را مصون می کنی ،

نه محدود و زندانی .

این رو هم عقل می گه و هم تجربه دستور می ده  .

قرآن هم می گه : زنان خودآرایی و خودنمایی و عشوه گری نکنند،

تا مورد آزار بیمار دلان قرار نگیرند . (احزاب، آیه 32 و 33 ؛  نور آیه 30 و 31)

اگر برای ایمنی از خطرها و راحتی از مزاحمان ، خودمون را بپوشونیم ،

نه کسی ایراد می گیره ، و نه اگر هم ایراد بگیره ،ما اعتنا می کنیم 

چون عقلمون این رو می گه و تجربه هم کردیم .

 اینکه: «دل باید پاک باشه» ، فقط بهونه هست 

وگرنه از دل پاک هم باید نگاه پاک بیرون بیاد .
ظاهر آدم ، آیینه باطن آدم  هست   

 «از کوزه همان برون تراود که در اوست»!

منبع وبلاگhttp://j-shobhah.blogfa.com/

ایستگاه تفکر

 

دیگر نه “شلوار پاره” نشانه ی “فقر” است ….
نه “سکــوت” علامت “رضــایت"….
دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست
ارزشـــــــــــها “عـــــــــــــــــــوض” شـده اند
و “عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش…

گزارش برگزاری محفل انس با قرآن

به مناسبت هفته دفاع مقدس، با حضور مدیریت محترم مدرسه و جمعی از اساتید و طلاب بسیجی، مراسم محفل انس با قرآن در سالن مهدیه مدرسه علمیه زینبیه(س) شهرستان ایوان برگزار شد.

ابتدای این مراسم معنوی با سخنرانی چند دقیقه­ای خانم عابدی، مدیر مدرسه به مناسبت هفته دفاع مقدس آغاز شد. ایشان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دفاع مقدس و شهدای منا گفت: یکی از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی برگزاری باشکوه مجالس تلاوت، حفظ و تفسیر قرآن کریم است که جز با خون شهدا به دست نیامده است. وی با اشاره به ‌ضرورت برگزاری محافل انس با قرآن کریم اظهار کرد: برگزاری محافل انس با قرآن در حوزه­های علمیه، سبب آشنایی هر چه بیشتر طلاب با کلام الهی و ترویج فرهنگ قرآنی در جامعه می‌شود و موجب رشد معنوی در انسان گردیده و سپری در برابر دسیسه های شیطان خواهد بود. بعد از اتمام سخنرانی ایشان قاریان محترم، آیاتی از کلام الله مجید را با صوت دلنشین تلاوت کردند و در انتها با چند دعای قرآنی برنامه به اتمام رسید.

ثواب تلاوت­های قرآن کریم در این محفل نورانی انس با قرآن به روح مطهر شهدای ۸ سال دفاع مقدس و در گذشتگان فاجعه خونین مکه و منا هدیه شد.

 
مداحی های محرم