درگذشت سکینه
یکشنبه 95/09/14
سکینه در پنجم ماه ربیع الاول سال 117 در مدینه درگذشت خلیفه در شام هشام بن عبدالملک بود و حاکم مدینه ابن مطیر، خالد بن عبدالملک بن الحارث بن حکم. پس از درگذشت سکینه حاکم مدینه پیام داد که او را دفن نکنید تا بر او نماز بخوانم و پیش از ظهر از مدینه خارج و به جنگل های اطراف رفت نماز ظهر خوانده شد نیامد، نماز مغرب را خواندن، وی نیامد جنازه را در بقیع قرار داده بودند که بر اثر گرما نگران بودند که جسد دچار بوی بد شود از این رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه او دود کنند. محمد بن عبداللّه پسر خواهرش فاطمه دختر امام حسین(ع)، سی دینار بخور خرید و در کنار نعش دود کردند بعد از نماز عشا حاکم مدینه آمد و به شیبة بن نصاح دستور داد بر جنازه نماز بخواند.(36) این نشانه کینه وی نسبت به جناب سکینه است که به عمد این گونه عمل کرد تا از وی انتقام بگیرد. زیرا در برابر سب علی(ع)، با شجاعت و بدون ترس و هراس از حکام ستمگر اموی مروانی او را سب می کرد. برخی نیز گفته اند وقتی که سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان که در مصر بود ازدواج کرد و از مدینه به طرف مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت.(37) از این رو در قبرستان باب الصغیر، قبری منسوب به سکینه است ولی قول اول درست می باشد. رحمت خدا بر او باد.
سکینه و مبارزه با خلافت امویان
یکشنبه 95/09/14
او در طول زندگی اش با دستگاه خلافت اموی مخالفت می کرد و کینه ای خاص نسبت به شامیان داشت زیرا بسیاری از مشکلات را از ناحیه آنان می دانست. نوشته اند روزی به رئیس شهربانی مدینه خبر داد که یک مرد شامی به خانه ما وارد شده است پاسبان ها را بفرست تا از ما حمایت کنند او نیز جمعی را فرستاد وقتی آمدند، سکینه در را گشود و رو به کنیزان خود دستور داد که یک حشره ای را که در خانه بود بیاورند و گفت: این مرد شامی است که از او شکایت داریم! آنها خندیدند و رفتند.(33)
در دوره سخت و سیاه بنی امیه که سب علی(ع) در سرتاسر جهان اسلام رایج بود وی با کسانی که در مدینه در حضور وی علی(ع) را سب می کردند به مبارزه می پرداخت. نوشته اند وقتی مروان بن حکم علی(ع) را سب می کرد سکینه هم او را و پدرش را دشنام می داد.(34) در زمانی که در روزهای جمعه ابن مطیر حاکم اموی در خطبه های جمعه علی(ع) را شتم می کرد سکینه و کنیزانش در پیش حاکم، او را شماست و سرزنش می کردند. ابن مطیر نیز به محافظان خود می گفت: کنیزان سکینه را کتک بزنند.
ازدواج های دیگر سکینه
یکشنبه 95/09/14
پس از مصعب، سکینه با عبداللّه بن عثمان بن عبداللّه بن حکیم بن حزام ازدواج کرد و سه فرزند از وی متولد شد عثمان، که لقبش قرین بود و فرزندانی از وی باقی ماند و حکیم و ربیحه.(28)
ازدواج بعدی سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان برادر عمر بن عبدالعزیز(29) و حاکم مصر بود سکینه گفت مصر آب و هوای خوبی ندارد اصبغ، شهرکی برای وی ایجاد کرد که به آن شهر اصبغ می گفتند ، عبدالملک مروان وقتی متوجه این ازدواج شد به او دستور داد که یا مصر را انتخاب کند یا سکینه را او سکینه را طلاق داد و بیست هزار درهم برای وی فرستاد.(30) برابر نقلی سکینه به طرف مصر حرکت کرد به دمشق که رسید اصبغ از دنیا رفت(31) اصبغ در جوانی در سال 86 درگذشت.(32) شاید دستگاه خلافت در مرگ وی بی تأثیر نبوده است.
از منابع تاریخی استفاده می شود که دستگاه خلافت نقش مهمی در جدائی های سکینه داشته است و کینه توزانه نمی خواسته وی دارای زندگی آرامی باشد.
مسئله ای فقهی:
یکشنبه 95/09/14
فقها شیعه از این ازدواج های سکینه استفاده فقهی کرده اند چون این ازدواج سکینه جزو مسلمات تاریخ است و اعتقادات مصعب نیز روشن که امامت را باور نداشته است. از این رو گفته اند: این نشان می دهد که ازدواج زنان شیعه با مردان غیر شیعه از مسلمانان جایز است و باطل نمی باشد.
مرحوم خوانساری در جامع المدارک می نویسد:
آیا می بینی که ازدواج سکینه دختر امام حسین(ع) با مصعب بن زبیر که حالش معلوم است باطل باشد.(25)
یعنی اشکال در صحت چنین ازدواج هایی نیست بنابراین اگر در زمانی از این موضوع نهی شده است و به نفی آن فتوا داده اند به جهت مسائل خاص آن مقطع بوده است.
مرحوم تهرانی هم در کتاب امام شناسی در این ارتباط می نویسد:
«ازدواج سکینه بنت الحسین(ع) با مصعب بن زبیر از مسلمات تاریخیه است، چرا ما باید به واسطه انحراف مصعب آن را رد کنیم؟ در حالی که روی قرائن تاریخیه شاید حال مصعب در آن وقت خراب نبوده است و شاید مسائل جنبی به قدری قوی بوده است که ما اینک نتوانیم درست آن را تجزیه و تحلیل بنمائیم.»
البته واقعیت این است که ازدواج سکینه تا آخرین لحظات زندگی مصعب ادامه داشته است.(26) در کتاب فقه الصادق نیز این ازدواج ها را دلیل بر جواز ازدواج زنان شیعه با مردان عامه می داند.
ازدواج دوم سکینه
یکشنبه 95/09/14
اینک به بیان ازدواج های سکینه می پردازیم اولین شوهر سکینه عبداللّه بن حسن پسر عموی آن بزرگوار بود که در کربلا شهید شد که شرح آن گذشت. دومین شوهر سکینه مصعب بن زبیر بوده است وی مهریه سکینه را یک میلیون درهم قرار داد و امام سجاد(ع) او را نزد شوهر برد سکینه دختری از وی به نام فاطمه داشت(19) برخی نام وی را رباب دانسته اند.(20) در سفر حجی همراه مادرش بوده است(21) و در خردسالی از دنیا رفت.
مصعب بن زبیر حاکم کوفه بود و همو بود که با مختار جنگید و گرفتار جنگ با عبدالملک مروان شد قبل از جنگ که احساس می کرد کشته خواهد شد نامه ای به سکینه نوشت.(22) وقتی که در جنگ کشته شد، مردم کوفه از سکینه خواستند که در کوفه بماند و بر او درود فرستادند پاسخ داد: خداوند می داند که من شما را دشمن دارم شما جدم علی و پدرم حسین و برادرم علی و همسرم مصعب را کشتید پس چگونه به دیدار من آمده اید(23) و گفت:
«لعنکم اللّه یا اهل الکوفه ایتمتمونی صغیرة و ارملتمونی کبیرة؛ ای اهل کوفه خداوند شما را لعنت کند شما مرا در کودکی یتیم و در بزرگسالی بیوه کردید.»
و حالا از من می خواهید در میان شما باشم.
پس از مدتی عبدالملک مروان از سکینه خواستگاری کرد ولی وی نپذیرفت و این باعث کینه دستگاه خلافت مروانی با سکینه شد.