سامرا در سفرنامه
پنجشنبه 95/09/18
تپه خليفه :
معتصم را اسباب جلالتبسيار بود و لشكر بىشمار. هر وقت كه برباره شوكتسوار شدى صد هزار نفر در ركابش سوار بود و همه صحراى سامره درياىلشكر مىنمود. روزى با خود خيال كرد كه جلالتخود را بر حضرت امام حسنعسكرى(ع) بنمايم و بر روى او باب خفتبگشايم. چون پاى در ركاب نمود، امر به احضار آن جناب فرمود. با رسيدن امام معظم ونوباوه دودمان سيد عرب و عجم، خليفه امر كرد كه هر گاه در اين صحرا و دشت وملك و كشت جاى بلندى بود كه در آنجا به تماشاى سبزى صحرا و تفرج رياحين وگلها مىنموديم و به عشرت مىافزوديم. و در آن بين امر كرد كه هر سوارى يكتوبره خاك آورده، در يك جا بريزيد.
بر حسب امر خليفه، بعد از نيم ساعت، پشتهاى از خاك برآمد و درختحكم خليفهرا نوبت ثمر. فورا بر بالايش فرش انداخت و خليفه به عشرت پرداخت. چون كار آنتپه به اتمام رسيد، خليفه از امام(ع) پرسيد كه چقدر سوار مىبايد كهدر نيم ساعت چنين تپه بيارايد؟ امام(ع) فرمودند كه، اين سوار پيش سوارانخداوند علام قدرى ندارد و كسى ايشان را لشكرى نمىشمارد؛ و هر گاه تماشاى لشكرخدايى خواهى و جلالت و منزلت پادشاهى حضرت الهى در ميان دو انگشت من نظاره كنو بر حالت ذلتخود چاره. معتصم چون در ميان دو انگشت آن حضرت ديد، هوش ازسرش پريد. ديد كه همه روى زمين لشكر ابلق سوار است و همه زرهپوش و نيزهدار. فورا از بيم و ترس ديده بر هم نهاد و زبان به تمجيد آن حضرت گشاد. از آن روزآن حضرت مشهور به امام حسن عسكرى گرديد.
سامرا در سفرنامه
پنجشنبه 95/09/18
مدفن عسكريين(ع) :
مدفن مطهر امامين الهمامين بقعه و گنبد بسيار بزرگ، دومناره و صحن وسيع دارد كه همه آنها را، در عهد فتحعلى شاه قاجار، خوانيندنبلى خوى ساختهاند. متصل به همان صحن مقدس، بر روى سرداب و محل غيبتحضرتصاحب عجل الله فرجه در عهد خاقان، كه محمد على ميرزاى مرحوم وزير بغدادرا شكست فاحش داده، سامره را متصرف شد، مسجد و صحن ساخته است.
[سامره] به قدر سى صد خانوار جمعيت دارد و ربع فرسنگ دوره قلعه سامره است،ليكن همه قلعه معمور نيست و ديوار قلعه سامره را محمدشاه هندى از گچ و آجرساختهاند و برجهاى بسيار محكم به دورش انداخته.
هواى سامره چون بهشت است و خاكش عنبر سرشت. اكثر از سنگ ريزههايش سليمانىاست و سبز و زرد و مرجانى؛ زيرا كه، از كثرت خوشى هوا در آن دشتباصفا، سنگشبدان طريق مصفا شود. همه روزه كه به جهت تفرج و تماشا به آن دشت و صحرامىرفتيم، از آن سنگ ريزهها برمىچيديم و با جيب و دامان به منزل مىكشيديم.
چون حضرت امام علىالنقى(ع) را از مدينه طيبه خارج كردند و به سامره آوردند،مىفرمودند كه:
«خرجت من المدينه كرها و دخلتبسر من راى كرها و ان خرجت منها خرجت كرها».
شخصى عرض كرد كه از چه بابت اين فرمايش را مىفرماييد؟
فرمودند: «لطيف هوائها و قله دائها و عذب مائها»؛ يعنى به جهتپاكيزگى هوايش و كمى دردش و شيرينى آبش.
سامرا در سفرنامه
پنجشنبه 95/09/18
سفرنامه سيفالدوله :
روز دوشنبه دهم، از تكريد نه ساعت كلك رانده بهآستانه متبركه عسكريين، كه موسوم به سامره و سرمنراى است، مشرف شديم.
آبادى خود سامره قدرى دور از شط در زمين هموار ريگ بومى واقع است. به قدرهزار خان[وار] جمعيت دارد. [در] همه عرب به خوشى آب و هوا معروف است. بيستسال قبل، از لكناهور هند وجهى آورده، قلعه ساختند.
زندان على بن نارمش
پنجشنبه 95/09/18
زمانى امام حسن عسكرى(ع) را به زندان «على بننارمش»بردند. او از دشمنان سرسخت آل على(ع) شمرده مىشد. ولى تحت تاثير جذبه معنوىو سيماى ملكوتى امام قرار گرفت. هنوز بيش از يك روز از دستگيرى امام نگذشتهبود، كه در برابر امام خاضع شد، چهره بر خاك نهاد و تا خروج امام از زندان،ديده از زمين برنداشت.
او، از آن پس، بيش از همه امام را مىستود و در شناخت جايگاه امام از همهبصيرتر بود.
خبر قتل
پنجشنبه 95/09/18
هنگامى كهمهتدى (چهاردهمين خليفه عباسى) سرگرم جنگ با مواليان ترك بود،براى امام حسنعسكرى(ع) نامه نوشتم كه: «آقاى من! خدا را سپاس كه شرمهتدى را از مابازداشت، شنيدهام او شما را تهديد كرده و گفته است: به خدا آنها (اهلبيت(ع» را نابود مىكنم.»
امام حسن(ع) به خط خود چنينپاسخ داد: «اين گونهرفتار او، عمرش را كوتاه كرد. از امروز تا پنج روزبشمار؛ او در روز ششم،بعد از آنكه خوار گرديد، كشته خواهد شد.»
همانگونهكه امام(ع) فرموده بود،تحقق يافت.