#چرا_خمینی؟
چهارشنبه 98/01/21
شکرمان بر این است که در زمینی زندگی میکنیم که رهبرش شب را #با_خدا دارد و روز را #برای #خلق_خدا و با تمام وجود از شرق و غرب #آزاد است و آن هم در هنگامی که تمامی رهبران سر در دامان این و آن میگذارند.
من امام را بهخاطر ظرفیتش و ایمانش و این که از #حوادث #بزرگتر است، میتوانم دوست داشته باشم.
و بهخاطر اینکه بر جایی تکیه نمیکند و بر شرق و غرب دروازه نمیگشاید، میتوانم دوست داشته باشم…
و این شعاری است که من بهخاطر #تحققش #هرگونه اقدامی را دنبال میکردهام و دیگران حتی تصورش را نشدنی میدانستهاند و همیشه کوشیدهاند رابطههایی را ولو در جهان سوم تکیهگاه خود قرار بدهند.
در حالیکه امام این تکیهگاه را میخواهد در خود #ملت و با #درک_تنهایی و #ضرورت_حادثه و #عشق_به_اسلام فراهم کند.
#علی_صفایی_حائری
بی حس شده ایم...
سه شنبه 98/01/20
انسان به گمشده ای می ماند که در بیابان برهوت « غفلت » آن هم در تاریکی هولناک شب ظلمانی « دوری از خدا » ـ که هیچ ستاره ای در آن نمی درخشد ـ گام برمی دارد و همچون جوجه ای یک روزه از سرمای « رها کردن معنویات » به خود می لرزد.
آدمی آن قدر در این وانفسا خود را فراموش کرده که حتی درد خارها و تیغ هایی که در پای روحش خلیده است را هم حس نمی کند.
این کاروان وادی غریبستان نور می خواهد و راهنما ؛ و مگر خدای حکیم و مهربان و عادل برای راهیابی ما ، ساربان نفرستاد؟
کجاست هم نفسی تا که شرح غصه دهم که دل چه می کشد از روزگار هجرانش
ای ساربان کاروان انسان ، ای وسیله اتصال زمین و آسمان
یادتان هست قرار بود ما پشت سر شما حرکت کنیم تا راه را گم نکنیم؟ یادتان هست قرار بود . . .
آری شما یادتان هست ؛ ولی ما فراموش کاریم و سست پیمان و بی خیال ؛ خارها که نه دشنه های هوس نه پای ما که قلب ایمان و انسانیت ما را می درد ؛ اما از شدت خماری و خواب آلودگی مرگ آسای غفلت ، دیگر درد را هم احساس نمی کنیم ، بی حس شده ایم.
بی حس شده ایم …
ألیس الله بکاف عبده آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟
سه شنبه 98/01/20
خدایا !
در آشوب و فتنه و بلا، عده ای تو را گم می کنند و عده ای تو ر ا پیدا می کنند .
ما را از بندگان یابنده خودت قرار ده !
خدایا !
در طوفانهای سنگین و بنیان کن ،بعضی تو را از دست می دهند و برخی تو را به دست می آورند.
دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالی نکن!
خدایا !
در هجوم بی امان شدائد و سختی ها ، گروهی به دامن تو می آویزند و گروهی از دامن تو می گریزند.
مامن و گریزگاه ما را آغوش مهربان خودت قرار ده .
خدایا !
آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
خدایا !
به اسیران ستمدیده ، عزت و پایمردی و مقاومت و به خاندانشان ،شکیب و وقار و شوکت ببخش !
ای خدا !
ای خدایی که اسم و رسمت رحمت است .از آنان که رسم تورا با اسم تو سر می برند، رحمتت را دریغ کن !
خدایا !
به آنان که د رخیام تو ، خیال خام خیانت می پزند ، خفت و خواری هر دو جهان را بچشان.
ای خدا !
مگر نه توحید اولین و برترین نعمت و موهبت به خلایق است !؟
مگر نه اینکه تو خود به رسم بنده نوازی ، خلایقت را در کوره های بلا می گدازی ، تا با الفبای توحید ، آشنایشان سازی ؟!
اگر ره آورد امواج بی امان بلا ، توحید توست ، هزار خیر مقدم به هرچه درد و داغ و بلاست.
ای خدا !
اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ، اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما.
خدایا !
در هجوم بی امان حوادث آخرالزمان ، عده ای امان را در آستان بندگان می جویند و خانه سامانشان را
برسست ترین گمان بنیان می نهند.
عد ای ویران و ویلان می شوند و برخی پریشان و سرگردان می گردند. و این همه در جستجوی امان به دامان این و آن می آویزند.
در این فتنه ها ی گران اما تنها مومنان اند که نشانی دارالامان را می دانند و در حریم امن و آغوش گرم تو جاودان می مانند.
ما را همواره از مومنان خودت قرار ده .
خدایا !
هنگام ، هنگامه سرنوشت ساز انتخاب است .
عده ای هر چه جز تورا انتخاب می کنند. و بی تردید به سراب می رسند .
عده ای تو را و غیر تورا انتخاب می کنند . و چون تو از شرک و شراکت بیزاری یقینا به منجلاب می رسند .
و عده ای فقط تو را انتخاب می کنند . و فقط این گروهند که به زلال حیات بخش آب می رسند.
خدایا !
ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
بی هیچ بیش .چون ، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.
تو ما را کفایتی !
که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟