ما درخوابیم...بیدارشویم
سه شنبه 97/02/11
خدا کند در خواب غفلت نباشیم…
سال عجیبی است
سال رو به پایان است
و خبری از برف و باران نیست…
هر روز در گوشه ای از کشور ،
زمین می غرد و زلزله می آید
آسمان شهرهایمان را دود و غبار فرا گرفته
معیشت بر مردم تنگ شده و گرانی و اقتصاد خراب ، پدر ملت را در آورده
اخلاق و فرهنگ و خانواده و حیا و غیرت مردمان این سرزمین هم که رو به مسلخ نابودی میرود..
روزگاری خوبی نیست که در آن به سر میبریم…
یادمان باشد سنگینی گناه خودمان را با گناه دیگر ملتها مقایسه نکنیم ، ایرانیان در طول تاریخ همیشه قومی خداپرست و با زنان و مردانی با حیا و باغیرت بوده اند…
در خواب غفلت نباشیم و خوب بنگریم که زمین و آسمان شاید بخاطر گناه من و تو است که اینگونه بر ما قهر کرده اند…
دعا کنیم خدا فرجی حاصل کند
خدایاهمه مارا از منتظران واقعی
مولاصاحب الزمان علیه السلام
قرارمان بده
اللهم عجل فرج مولانا
ادعای دوست داشتن...
سه شنبه 97/02/11
سلام آقای من.
حالت را نمیپرسم…چون خوب میدانم که گرفته و محزونی…
خوب میدانم که من و امثال من که ادعای دوست داشتنت را میکنیم از همه کار برای خوشحالیت دریغ کرده ایم….
همه چیزنه…شاید کمی دعا.
شاید کمی اللهم عجل لولیک الفرج…
اما چه دعایی…؟؟
دعایی که تورامیخوانم با زبانم و میرانم با اعمالم.
میگویم خدایا فرج مهدی ات رابرسان حال آنکه خودم به فرج نرسیده ام
حال آنکه برای آمدنت کاری نکرده ام.
شاید هم فراتر از این…
هم کاری نکرده ام.هم مانع تراشی میکنم برای دیر آمدنت
قولهایم را فراموش نمیکنم…
قول داده بودم که دیگر گناه نکنم…حداقل تاآنجا که میتوانم.
گفته بودم که به سهم خودم کمی برایت زمینه سازی کنم.
عهدبسته بودم که خوب کسب علم کنم.
خوب بخوانم و بدانم هرآنچیزی که یک شیعه بایدبداند.
وعمل کنم به وظایفم در دوران غیبت.
افسوس…
که هرروز دعای عهدمیخوانم و قرارمیبندم و چه بیرحمانه قول و قرارهایم را واژگون میکنم.
شبیه سربازهایت که نمیشوم هیچ…
سربارت میشوم
امیدبخشی و نشاط آفرینی برای مبارزه...
دوشنبه 97/02/10
شیعه ى خوب کسى است که این حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط مىبخشد.
این ملت بزرگ، بیش از همه چیز به همین امید نیاز دارد؛ ملتى که در راه خدا و براى عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مىکند و افتخار طول تاریخ بشر و همهى تاریخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنین ملتى، بیشتر از همهى چیز، به همین امید درخشان احتیاج دارد. آن اعتقاد، این امید را به او مىبخشد.
… ملتى که به خدا معتقد و مؤمن و متّکى است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتى که در دلش خورشید امید به آینده و زندگى و لطف و مدد الهى مىدرخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمىشود و با این حرفها، از میدان خارج نمىگردد. این، خصوصیّت اعتقاد به آن معنویّتِ مهدى (علیه آلاف التّحیة والثناء) است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمى دارد. این را باید قدر دانست. (همان)
جامعه اى که به مهدویت معتقد است، قوت قلب پیدا مى کند. این قوت قلب براى ملتها خیلى مهم است. بدانید تسلط استعمار بر کشورهاى اسلامى بعد از آن بود که توى دل ملتها را خالى کردند؛ آنها احساس ضعف کردند؛ احساس عدم توانایى کردند، بعد اینها آمدند و با قدرت بر آنها مسلط شدند.
امروز هم همینجور است. ما در روابط سیاسى و دیپلماسى دنیا داریم جلوى چشممان مىبینیم که یکى از بزرگترین شگردهاى استکبار جهانى این است که مىخواهد دل مسؤولان کشورهاى گوناگون را - حالا در کشورهاى اسلامى - خالى کند و احساس بىپشتوانگى به آنها تزریق کند، تا آنها احساس کنند که چارهیى ندارند جز اینکه زیر بار مثلاً امریکا بروند.
این احساس ضعف، بلاى بزرگى است.. . احساس ضعف براى یک ملت، خیلى احساس خطرناک و سم مهلکى است. یکى از برکات اعتقاد به مهدویت این است که انسان احساس اطمینان مىکند؛ احساس قوت قلب مىکند؛ احساس قدرت مىکند. و ملت ما بحمداللَّه اینگونه است.
(بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهى شعبان 1384/06/29)
اگرچه غایب است اما ظهور نکرده حضور دارد..
دوشنبه 97/02/10
ظهور نكرده است؛ اما هم در دلها و هم در متن زندگى حضور دارد. مگر مىشود حضور نداشته باشد؟
عقیده به امام زمان، نمىگذارد مردم تسلیم شوند؛ به شرطى که این عقیده را درست بفهمند. وقتى که این عقیده به طور حقیقى در دلها جا بگیرد، حضور امامِ غایب در میان مردم حس مىشود.
امام بزرگوار و عزیز و معصوم و قطب عالم امکان و ملجأ همهى خلایق، اگر چه غایب است و ظهور نکرده، اما حضور دارد. مگر مىشود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، این حضور را در دل خود و با وجود و حواس خویش حس مىکند. آن مردمى که مىنشینند، راز و نیاز مىکنند؛ دعاى ندبه را با توجّه مىخوانند و زیارت آل یاسین را زمزمه مىکنند و مىنالند، مىفهمند چه مىگویند.
آنها حضور این بزرگوار؛ را حس مىکنند؛ ولو هنوز ظاهر نشده و غایب است. غیبت او، به احساس حضورش ضررى نمىزند.
ظهور نکرده است؛ اما هم در دلها و هم در متن زندگى ملت حضور دارد. مگر مىشود حضور نداشته باشد؟
(بیانات در جمع اقشار مختلف مردم در روز میلاد پربرکت حضرت ولى عصر(عج) 1374/10/17)
مناجات نامه شهید مدافع حرم...
دوشنبه 97/02/10
شهید نوید صفری متولد 16 تیرماه 1365 بود. او یکی از پاسداران مستشار در سوریه و از دوستان و همرزمان شهید سعید علیزاده و شهید رسول خلیلی بود. شهید صفری که به تازگی ازدواج کرده بود در 18 آبان ماه سال 96 در عملیات آزادسازی شهر البوکمال در صحرای المیادین در استان دیرالزور سوریه و در سن 31 سالگی به فیض شهادت رسید. شهید صفری وصیت کرده است که پیکر مطهرش را در حرم امام رضا علیهم السلام طواف داده و جوار شهید مدافع حرم رسول خلیلی با لباس پاسداری به خاک بسپارند.
متن یکی از دست نوشتههای شهید با عنوان «مناجات با خدا» در ادامه قابل مشاهده است:
مناجات با خدا
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود دروغ بود آنچه میپنداشتیم
آه ای خدا به هر که غیر تو دل بستم عاقبت دیدم که حاصلی ندارد و باز تویی که میمانی خدایا خود میدانی درحالی به این امر اعتراف میکنم که نه کسی مرا رنجانده و آزار داده و یا خلف عهد کرده و یا خیانت. نه درحالی مینویسم که همه به لطف تو بهترین رفتارها و رفاقتها را با من دارند. آری خدا اما باید بگویم و گردن من است که بگویم. تو فقط میمانی و این تو هستی که مهربانتر از پدر و مادرم هستی و هر که ساعتی و یا روزهایی و یا سالی با او رفاقت کردم و احساس کردم میتوان روی آن حساب کرد، سریع او را از دست دادم.
شاید این لطف تو بود و من از این منظر به او نگاه میکنم که تو او را از من گرفتی که من فقط به تو دل ببندم و از این بابت کمال تشکر را دارم. زیرا تمام این دوستیها قراردادی است و من باید این را بفهمم و این را خیلی فکر کردم تا متوجه شدم. خدایا من هیچ وقت تنها نبودم و هر وقت تنها شدم لحظهای نگذشت که تو همنشین من شدی و تمام تنهایی من را پر کردی. حالا یک همچنین رفیق و دوست خوب را آدم عاقل با چه رفاقت قراردادیای میتواند عوض کند؟ هیهات!
خدایا این تو بودی که همیشه مرا دوست داشتی نه من. من که اصلا لایق دوست داشتن تو و حتی اجازه و قادر به دوست داشتن تو نیستم. من ذره و تو بینهایت. کجا ذره قادر است عشقی اندازه و در خور بینهایت نشان دهد. تو هنرمند و خالق اثر و بنده حقیر مخلوق و هنرخلق شده. آیا هنر و تابلوی نقاشی میتواند نقاشی و خالق و هنرمند خود را دوست داشته باشد؟ هیهات که این هنرمند و خالق اثر است که تابلوی نقاشی خود را دوست دارد و از نگاه به او لذت میبرد.
خدایا! توفیقی عنایت بنده حقیر کن که دل در گرو هیچ چیز غیر تو ندهم. ز هر چه غیر تو استغفرالله! قلبی مشتاق خود و زبانی گویا به ذکر خود به من اعطا کن که هیچ وقت از یاد تو غافل نشود و این دل را که میفرمایی حرم خداست را شش دانگ برای خود تسخیر کن و اجازه ورود هیچ محبتی غیر محبت خود و اولیا و ائمه معصومین خود قرار نده. خدایا تمام وجودم فدای تو و مهربانیهای تو، تمام هستیم فدای تو و امام آخر تو بقیه الله(عج).
خدایا! عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوانهایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشتهایم را له و خرد کن. ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سختتر و تحمل ناپذیرتر است.
خدایا! در آتش بسوزانم ولی از من رو برنگردان و به حق امام رضا(ع) نگذار دشمن من و دشمن خودت به من دسترسی پیدا کند و دلم را و ظرف وجودم را تسخیر کند. خدایا! من به واسطه سیدالشهدا(ع) از دشمن روشنم به تو پناه میبرم و زمانی که در مجلس روضه و سینه زنی ارباب بیکفن حاضر میشوم، اشک دیدهای که به واسطه روضه سرازیر میشود را به صورت برای خوب دیدن و به سینه برای خوب خواستن و به سر برای خوب اندیشیدن میمانم و در آخر در سینه زنیها به یاد غم حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) جانم فدایشان سینه میزنم و بر سینه میکوبم و به وسیله سینهای که میزنم لانه و تخمگذاری که دشمن روشن من در سینه و قلب من کرده است را خراب میکنم و لانه و تخم او را از دل و سینه به بیرون میریزم و خانهاش را خراب میکنم.
همیشه به حمدالله موثر بوده زیرا مجالس سیدالشهدا(ع) نور است که منشأ آن از حرم ایشان است و نجات است که منشأ آن از کشتی دین است و فرح است که منشأ آن از عرض است و ما به تو نزدیک میشویم به واسطه دوستی این پنج تن آل عبا که خامس آنها در نزد آنها هم عزیزترین است. خدایا! به تو توکل و توسل و تمسک میجویم و پناه به تو میبرم و لذت علیم و پناه بده مرا یا غیاث المستغثین و یا اله العارفین و یا ولی المومنین.