موضوع: "مناسبت ها"
وصایای امام(ع) به هُشام
پنجشنبه 95/07/01
امام کاظم علیه السلام به هشام می فرمودند: «ای هشام، امیر مؤمنان علی علیه السلام به یارانش سفارش می کرد و می فرمود: شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار و رعایت داد در خشنودی و خَشم… وصیت می کنم. و نیز شما را سفارش می کنم به این که با کسی که از شما بریده بپیوندید و از کسی که به شما ستم کرده گذشت کنید و بر کسی که از شما دریغ داشته ببخشید و باید نظرتان عبرت، و خاموشی تان اندیشه، و سخن تان ذکر خدا و سرشتتان سخاوت باشد؛ زیرا بخیل به بهشت و سخاوتمند به دوزخ نرود».
معنی جواد از نظر امام(ع)
پنجشنبه 95/07/01
مردی از امام کاظم علیه السلام معنی جواد را پرسید ایشان در پاسخ فرمودند: «اگر منظور تو از بنده جواد، است باید بدانی که جواد کسی است که هرچه از جانب خدا بر او واجب است ادا کند و بخیل کسی است که تکلیف الهی را ادا نکند، و اگر مقصود تو جواد بودن خداست باید بدانی که خداوند چه ببخشد و چه دریغ کند جواد است؛ چون اگر ببخشد چیزی را بخشیده که از آن تو نبوده است و اگر هم دریغ ورزد، آنی را دریغ کرده که از آنِ تو نبوده است».
امام کاظم(ع) و حکومت بر دل ها
پنجشنبه 95/07/01
هارون الرشید، خلیفه عبّاسی، با این که قدرتمندترین خلیفه عباسی بود از این که می دید مردم احترام فراوانی به امام کاظم علیه السلام می کنند به شدت ناراحت بود و تمام تلاشش این بود که نفوذ معنوی امام علیه السلام را خنثی کند. او از این که می شنید مردم حقوق و مالیت های اسلامی را مخفیانه به موسی بن جعفر علیه السلام می پردازند و با این عمل خود در واقع حاکمیت ایشان را به رسمیّت شناخته، از حکومت عبّاسی بیزاری می جویند، سخت رنج می برد. روی همین اصل بود که روزی هارون امام علیه السلام را کنار کعبه دید و به ایشان گفت: «تو همان هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده تو را به پیشوایی بر گزیده اند؟ امام فرمودند: «اَنَا اِمامُ القُلُوبِ و اَنْتَ اِمامُ الجُسُوم؛ من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها».
هدایت اهل فسق به دست امام(ع)
پنجشنبه 95/07/01
روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از جلو خانه «بُشْر» می گذشت. صدای ساز و آواز شنید. از خدمت گزاری که برای کاری به دَرِ خانه آمده بود سؤال کرد: «صاحب تو آزاد است یا بنده؟» خدمت گزار گفت: مولای من آزاد است. حضرت فرمود: «راست گفتی، اگر او بنده بود از خدا پروا می کرد و چنین نمی کرد». وقتی خادم داخل خانه شد بُشْر علت تأخیر او را جویا شد. او هم ماجرا را نقل کرد. از شنیدن ماجرا در بُشْر تحولی رخ داد. با پای برهنه بیرون دوید و خود را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسانده، عذرخواهی کرد و بعد از گریه و زاری در حضور مبارک آن حضرت توبه کرد و از اعمال زشت گذشته خود پشیمان شد و بعد از این ماجرا از عابدان و زاهدان روزگار شد .
معرفی حضرت از زبان خود
پنجشنبه 95/07/01