موضوع: "مناسبت ها"

▪️السلام علیک یا رسول الله یا امام حسن مجتبی (ع)..
➖حسن جانم…

چه تنها و غریب مانده ای..
🔹اربعین تمام شد ولی سیل جمعیت رهسپار کربُ و بلا شد و حسین فاطمه را تنها نَگُذاشت..
🔸در غم شهید طوس، غریب مشهد ،بازهم کاروان پیاده و سیل جمعیت نمی گذارد ، غریب بودن ، غریب الغرباء به چشم بیاید…
▪️چه در کربلا چه در مشهد محشری عظیم برپا شده و زائران دسته دسته عزاداری کردند و نگذاشتند نه حسین مظلوم تنها بماند و نه رضای غریب ، غریب بماند..
▪️اما حسن جان …

گویی یادمان شده هم غریب و هم مظلوم شمایید..
👈غریبی که در سه جا غریبی اش دل را میسوزاند..
➖راستی حسن جان قصد آتش زدن به دل تان را ندارم ولی مگر در کوچه پس کوچه های بنی هاشم چه دیده اید که چشمان تان غرق اشک بود و کاری نتوانستید بکنید، بمیرم برای دل پر از غم تان حسن جان..
➖آقای من..

 فدای غریبی شما شوم که درمقابل تان تشت بود و تکه های جگر و دردناک تر از آن ،اینکه همسر و همدم تان دشمن شما بود..
➖جانم به فدایت مولا که آنقدر غریب بودید که حتی به زینب هم اجازه ندادید همدردتان باشد چون کربُ و بلا را نظاره میکردید که خواهر چگونه تاب و تحمل سر بریده ی برادر را دارد..
➖ بمیرم برای غم غریبی شما..

بمیرم آقای من..

برای آن تابوت و جسمی که با تیرها بهم وصل شده بود..
▪️مولای غریب مدینه ما را ببخش که مانند اربعین که رهسپار کربلا بودیم و شهادت امام رضا (ع) که رهسپار مشهد شدیم و قدم برداشتیم ،نمیتوانیم برای شما هم قدمی برداریم و کنارتان باشیم..
➖ببخشید که نه شمعی کنار قبرت میگذاریم و نه حضوری که دلت را گرم کند.
🔸چه زیبا گفت آن بزرگوار که صفر چه ماه بدی بودی..
🍁چون در این ماه دو تشت در مقابل دیده گان زینب گذاشت ..
▪️یکی حسن و تکه های جگر..
▪️یکی حسین ، سر و چوب خیزران..
آه و وایلا از این مصائب عظیم…
▪️اجرک الله یا صاحب الزمان..
🌺🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَن ْ اَعْدائَهُمْ اَجْمَعیِنْ🌸🌺
💥اًللّهُمَ عَجِلْ لِوَلِیکَ الْفَرَج💥ْ

@hekayat1001
یه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده.

ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده…
يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه.

ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه…
يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه…
يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه…
يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه…
يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره…
الآن مشكلت چيه دوست من؟
 دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن

شکر نعمت نعمتت افزون کند    

کفر نعمت از کفت بیرون کند
با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن
تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن،ناشكرى نكن. 

آسونا روخودت حل كن 

سختاشم خدا.

 

●ﺧﺪﺍﯾﺎ !

ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ !

ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ !

ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ !

ﮐﻪ :

ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ !

ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ !

ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ !
📚 #هزارویک_حکایت 

https://telegram.me/joinchat/BrNnXDzK5p4mJBeAqoK3kg

حقایق و دانستنی پزشکی🔬:🌷رزق چیست🌷حتما بخوانید

🔰رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند🔰
✍ زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی رزق است.چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند.
✍زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر، رزق است.
✍زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
✍گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
✍یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
✍رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها،

نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
ودر اخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت این بزرگترین رزق خداوند است❤️
🌷زندگيتان پر از رزق باد🌷

🍀 برگ سبز
✨ از امام صادق علیه السلام پرسیدند : «یوم الحسرة»، کدام روز است که خدا می فرماید: «بترسان ایشان را از روز حسرت»؟
🍃حضرت جواب دادند: 

آن، روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می‌خورند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
🍂 پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
🍃حضرت فرمودند: 

آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت او صلوات فرستاده باشد!✨
📚وسائل الشیعه / ج7 / ص 198

⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
💠 ماجرای حیات برزخی آیت الله موسوی اردبیلی به نقل از یکی از دوستان نزدیکشان ( اصغر فردی)
چندي بعد شنيديم كه آقا را مرض سكتة مغزي عارض شده و در منتهاي وخامت به شفاخانه‌اش برده‌اند. شنيده بودم كه آقاي اردبيلي در اين عارضه دقائقي معروض ايست قلبي شده و باز احياءاش كرده‌اند و حتي اطباء از طول مدت ايست قلبي و احياء دوباره اظهار تعجب كرده بودند و احتمال مي‌دادند كه برخي از قواء اصلي از كار بازافتد. با آقاي مهندس غلامرضا شافعي كه آن‌روز وزير تعاون بود قراري گذاشتيم و معاً به عيادتش رفتيم. آقا در منزل طهرانشان واقع در ستارخان مشغول استراحت بود. ما كه رسيديم آقاي محمدي گلپايگاني رئيس اديب و شاعر دفتر مقام رهبري هم پيش‌تر از ما آنجا بود. عيادت به كوتاهي رواتر است. بعد از دقائقي اشارتي به هم كرديم و برخاستيم كه آقا با ديگران و حتي همراه من آقاي شافعي توديع كرد و مرا امر به نشستن فرمود. بر بالينش نشستم. آقا گفت خواستم بنشيني تا ماجرائي را به تو بازگويم: وقتي سكته عارض شد دقائقي از دنيا رفتم اما كاملا به يادم است كه در آن فاصله چه‌ها رفت. فرمود كه لطفا با كسي بازگو نشود . (اينك كه از دنيا رفته‌اند خود را به نقلش مجاز مي‌شمرم كه ماية عبرتي عظيم است) گفتا كه تا فهميدم از دنيا رفته‌ام براي تحصيل اطمينان پسر بزرگم را به اسم خواستم كه مقيم خارج از ايران است و گفتند او در ان دنيا ماند. فرزند دوم را صدا كردم و باز گفتند تو دنيا ديگر كرده‌اي و او نيز در دنياي ماده باز مانده است. انگاه از من خواستند كه چه به همراه آورده‌اي؟ تا خود را مستأصل يافتم كمي متمركز شدم تا از كردارهاي حيات دنيوي خود را با ياد آورده و بازگو شوم. گفتم من در تاريخ شيعه براي نخستين بار كتاب مجتمع و متمركزي در «ديات» نوشته‌ام. گفتند آن كار سودي به حال تو ندارد !!! كه نوشته‌اي تا بگوئي در تاريخ شيعه اول بار من نوشته‌ام. 

ديگر استيصالم افزون‌تر شد. 

گفتم من بزرگترين دانشگاه علوم اسلامي را ساخته‌ام. گفتند آن را ساختي هم چون مقامي ديگر به اختيارت نرسيد. 

گفتم مؤسسة خيرية مكتب اميرالمؤمنين ساخته‌ام و نپذيرفتند.

 با خود انديشيدم كه بالاخره من عمري در مسجد اميرالمؤمنين به منبر رفته و به ارشاد مردم مشتغل بوده ام و آيا آنهمه امروز به كارم نمي آيد؟ 

تا يادم افتاد كه شبي هنگام خروج از مسجد بعد از نماز مغرب و عشاء پيرزني بر درگاه مسجد پيش آمد و گفت دختراني چند دارم كه براي يكي خواستگار امده و اگر آو را شوهر ندهم مابقي هم در خانه خواهند ماند و من امكان تجهيز او را ندارم. من فوراً‌اين فرصت را مغتنم شمردم و با خود گفتم كه اين كار خير را از جيب خود متحقق كنم و به آن خانم گفتم به خانة ما برو و به همسرم بگو تا او كمكت كند و تا به منزل رسيدم ماجرا را به همسرم گفتم و از او خواستم كه نه از محل وجوهات بلكه از دخل خودمان براي دختر آن خانم جهاز تهيه كند. تا اين ماجرا با ياد آمد از سر ناچاري در نااميدي آن را عنوان كردم كه بله يك بار هم جهاز دختري دادم و فورا گفتند : ” ها! اين شد! به‌خاطر اين يك كارت مي‌بخشائيم. “
آقاي اردبيلي حين نقل يكايك عبارات اين حكايت يتيمانه اشك مي‌ريخت و زار مي‌زد و آخر كار گفت فلاني بعد از يك عمر مبارزه و تبليغ و تلاش و قال‌الصادق گوئي، درآن دنيا هيچ چيز دستگيرم نشد، الا يك كار مختصر در دستگيري يك نيازمند.

#نقد_و_تبيين     

@naghd_tabeen🌻

 
مداحی های محرم