موضوع: "مناسبت ها"
پنجشنبه 95/09/11
رهبرمعظم انقلاب:#فضای_مجازی حقیقتاً قتلگاه جوانان شده
…به نظر ما ورودهوشمندانه خوب است
افرادی که تهاجمی واردبشوندیادفاعی وبنیه داشته باشند
نه اینکه
“شد غلامی که آب جوی آرد،آب جوی آمدوغلام ببرد”
پنجشنبه 95/09/11
#داستان
🌸«امام زمان مدار دهر و باعث ثبات عالم اند!»
✍از فرزند آخوند خراسانی نقل شده است که در نجف مادرمان بیمار شد و همه ی اطبا از معالجه او عاجز شدند. شنیدیم فردی به نجف آمده و از علوم غریبه مطّلع است.
من و برادر بزرگترم به اتفاق نزد او رفتیم و نیتی کردیم، پس از لحظاتی گفت آنچه در نیت شما است زنی بیمار است که خوب شدنی نیست و تا چند روز دیگر از دنیا خواهد رفت و همین طور هم بود، ما مادرمان را در نظر گرفته بودیم و او هم پس از چند روز درگذشت.
آن گاه برادرم دوباره نیتی کرد و از آن مرد خواست که در این مورد نیز نظر خود را بگوید، آن مرد در فکر فرو رفت، رنگش تغییر کرد. مدتی حرف نزد و سرش پایین بود، سر انجام گفت عجیب است،کسی که تو در نیت داری الان در مشرق بود .ناگهان او را مغرب دیدم.دوباره در مشرق مشاهده نمودم او کسی است که می بینم گویا خورشید دور سرش می گردد و افلاک گرد او در دوَرانند.
برادرم وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان(علیه السلام) را نیّت کرده بود.
آری این خاندان مدار دهرند. آسیای وجود بر محور هستی آنها می چرخد. سیر افلاک و گردش کُرات به برکت آنها و بر قطب وجود آنها استوار است و امروزه حضرت اباصالح المهدی (علیه السلام) مدار دهر است و چرخش چرخ هستی به طفیل وجود اوست.
📚 سوگند به نور شب تاب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Tanhatarinmardedonya
پنجشنبه 95/09/11
🔹یکی از سختترین لحظات زندگی امام
یکی از سختترین لحظات زندگی آدمهای شریف آنجاست که محلّ امتحان دیگران قرار میگیرند. آنها نسبت به شکست دیگران در این امتحان بی تفاوت نیستند و رنج میکشند، با آنها مهربانند و برایشان دعا میکنند. مثل پدر و مادری که محلّ امتحان فرزندانشان هستند. یک امام بیش از همه محلّ امتحان مردم است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پنجشنبه 95/09/11
🗞ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خدا رو شکر فقیر نیستم.
🗞مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خدا رو شکر دیوانه نیستم.
🗞آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خدا رو شکر بیمار نیستم.
🗞مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خدا رو شکر زندهام.
🗞فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند. چرا امروز از خدا تشکر نمیکنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
🗞به دیگران هم این را میگویید تا بدانند خدا آنها را هم دوست دارد؟
:idea:زندگی:
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان
• در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
• در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
• در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد. زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
:idea:پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم.
————————-—
عضو ایلام امروز شوید:👇👇
پنجشنبه 95/09/11
♦️می شود مولا؟!♦️
رجب را که پشت سر می گذاریم و به روزهای آخرش نزدیک می شویم آیه «فَخَرجَ مِنها خائِفاً یَتَرقّب» برایمان زنده می شود. شعبان که به سوم و چهارم و پنجم می رسد، دلهایمان همراه می شود با فطرس ملک و می رود و در کنچ سفینة الحسین برای خودش جا می گیرد.
شبهای قدر که می رسد با پای دل می رویم در بین الحرمین و آنجا سفره افطار خود را باز می کنیم.
هشتم ماه ذی حجه که می شود کنار کعبه می ایستیم تا شنونده خطبه قمر بنی هاشم باشیم و سپس همراه کاروان از حرم امن الهی بیرون می رویم تا با صاحب حرم همراه شویم.
کم کم حال و هوای دل پر میزند برای محرم
و بالاخره شب اول محرم از راه می رسد…
یا محمد!! حسین به کربلا آمده …
در این شبها دیگر دلها نیازی به سنج و طبل ندارند، با دیدن یک پرچم و یک کتیبه پرواز می کنند و راهی می شوند و تمام آرزویشان این می شود که در مجلسی به یاد و نام آنها شرکت کنند.
شب تاسوعا می شود …
سقای دشت کربلا، ابالفضل ابالفضل ابالفضل
اینجا دیگر يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُم رنگ تحقق به خود می گیرد و همگان خواسته شان همان خواسته اهل حرم می شود تا از پدر بخواهند که عمو به خیمه ها باز گردد.
شب عاشورا فرا می رسد…
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع
و دعای اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ذکر لب همه عزاداران می شود.
عصر عاشورا که می آید گویی همه فهمیده اند که کاری از دستشان بر نیامد و شد آنچه که نباید … لذا خسته و درمانده، آماده برپا کردن شام غریبان می شوند برای امامی که هنوزم که هنوز است برای قافله خود همراه جمع می کند و یار می خرد…
سپس دلهای مشتاقان راهی می شود با زینب کبری، تا حضرت را یاری کند برای پیدا کردن طفلکان یتیم و برای آرام کردن زنان بی همسر و فرزند… آری دلهایشان راهی می شود تا شاید اذن پیدا کنند که اربعین نیز همراه همین کاروان به زیارت ارباب بروند…
بعد از به خاک سپردن دختر سه ساله در خرابه شام، اربعین کم کم از راه می رسد و دلهای عزادار پر می کشد تا ِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَات را روی فرشهای حرم بخواند و دیدگانشان را بدوزند به پرچم روی گنبد و رنگ طلاگونهی آن چشمهایشان را بزند.
دیگر به اواخر ماه صفر نزدیک می شویم؛ اما چه کند عزاداری که با لباس مشکی مصیبتش انس گرفته ؟! و چه کند محبی که تمام امید شبهایش، شرکت در مجالس عزا بوده؟!
آمده ایم تا دلمان را به دست اویی بسپاریم که تنها اوست که «امین الله» است، و از او عاجزانه می خواهیم که آن را برایمان همانگونه که اشکها جلایش داده اند نگهدارد. و از او می خواهیم که نگذارد ما از این کشتی خود را به دریای متلاطم افکنیم و دور شویم از سفینه نجات…
مولا جان می شود هر صبح وشام که به یاد جد غریبتان اشک می ریزید برای ما غافلان نیز روضه ای بخوانید تا اشک ما نیز جاری شود؟! می شود اشکهای ما را بخرید؟! می شود زندگیمان را به گونه ای کنید که تا محرم دیگر دلمان همین جلایی را که با اشک پیدا کرده نگاهدارد؟! می شود که ما زنده باشیم تا محرم سال آینده؟! می شود ؟!
وَ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلَادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِين
مشاهده متن و منابع در سایت کرب و بلا🔻
http://karbobala.com/articles/info/1320
@KarbobalaLiterature