موضوع: "مناسبت ها"
جانشين پدر
پنجشنبه 95/09/18
وقتى محمد فرزند بزرگ امام هادى(ع) وفات يافت، با خود فكر كردم ماجراى محمدو برادرش حسن(ع)، مانند ماجراى اسماعيل و امام كاظم، فرزندان امامصادق(ع)،است. نخست تصور مىشد محمد، پسر ارشد امام هادى، بعد از پدرش اماماست؛ ولى بعد از وفاتش معلوم شد امام بعدى حسن عسكرى(ع) است. در موردفرزندان امام صادق(ع) هم همينطور. نخست تصور مىشد اسماعيل امام هفتم است؛ ولى وقتى اسماعيل درگذشت، معلوم شدامام كاظم(ع) هفتمين امام است.
غرق در افكار خود بودم كه امام هادى(ع) رو به من كرد و فرمود: «آرى، اىابوهاشم، ابومحمد (حسن عسكرى(ع» جانشين من است. علوم مورد نياز مردم، وابزار امامت (كتاب و سلاح پيامبر(ص» همراه اوست.
سروش امامت
پنجشنبه 95/09/18
محمد يكى از پسران امام هادى(ع) بود (و اكنون به امامزادهسيدمحمد معروف استو مرقد شريفش در چند فرسخى شهر سامره قرار دارد).
در زمان پدرش امام هادى(ع) از دنيا رفت. شيعيان و دوستان از هر سو به خانهامام هادى(ع) آمدند و به آن حضرت تسليت گفتند. حدود صد و پنجاه نفر ازخاندان عبدالمطلب و بنىهاشم، در منزل امام هادى(ع) گرد آمدند و به امامهادى(ع) تسليت گفتند. در اين هنگام جوانى وارد مجلس شد و در سمت راست امامهادى(ع) نشست. امام هادى(ع) به او فرمود:
يا بنى احدث لله عز و جل شكرا، فقد احدث فيك امرا.
«پسرم، خدا را شكر كن كه در بارهات امرى پديد آورد.» [مقام امامت را به توسپرد]
جوان گريه كرد، خداى را سپاس گزارد، كلمه استرجاع را به زبان آورد وگفت:
« حمد و سپاس خداى را كه پروردگار جهانيان است؛ و من، از جانب شما، ازدرگاه خدا، كامل كردن نعمتش را براى ما مىخواهم، انا لله و انا اليه راجعون؛«ما ازآن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم.»
بعضى از حاضران كه جوان رانمىشناختند: پرسيدند: «اين جوان كيست؟»
گفته شد: «حسن(ع) پسر امامهادى(ع) است».
حاضران در آن روز، كه حضرت حدود 20 سال داشت، او را شناختند و دريافتند كه امام هادى(ع) به امامت او اشاره فرموده، وى را جانشين خود ساخته است.
طرحى از سيماى عسكرى(ع)
پنجشنبه 95/09/18
محمد ميانجى
هفدهمين شماره كوثر را در حالى پيش روى داريد كه طراوت ولادت امام عسكرى(ع)دل و ديده كوثريتان را از شادابى سرشار ساخته است.
آنچه مىخوانيد، طرحىاست از سيماى امام حسن عسكرى يازدهمين مظهر ولايت الله بر جهانيان كه بهصورت گزيده و انتخابى از بحارالانوار و اصول كافى گردآورى شده است.
حكومت و سياست در سيره امام حسن عسكرى (ع )
پنجشنبه 95/09/18
حضرت امام هادى و امام عسكرى (ع )، على الاجبار به سامراء بسر مى بردند كه در آن زمان پايتخت خلافت بود، و در محلى بنام <العسكر> كه محل نظاميان و پادگان نظامى بود، خانه براى شان انتخاب كرده بودند. حضرت امام عسكرى (ع ) مدت شش سال اقامت خود در سامراء ، يا در حبس بود و يا اگر آزاد بود، تحت نظر و ممنوع الملاقات بود.
زيرا روايات متعددى از زندانى شدن امام عسكرى (ع ) خبر مى دهد، از جمله آن كه المعتزبالله خليفه ى عباسى ، به سعيد حاجب دستور داده بود كه امام (ع ) را به حبس ببرد. ابوالهيثم نگرانى خود را از اين وضع به امام (ع ) نوشت : و آن حضرت در جواب نوشت كه پس از سه روز گشايش حاصل مى شود، و پس از سه روز المعتز كشته شد.
آوردن و ماندن هر دو امام هادى و امام عسكرى (ع ) در سامراء به اكراه و اجبار، از جهاتى مانند سياست مامون در آوردن امام رضا (ع ) به نزد خود بوده است ، تا بتوانند از نزديك روابط امام (ع ) را با شيعيانش كنترل نمايند، زيرا آنان كه در سرتاسر جهان اسلام پراكنده بودند، با امام هادى و امام عسكرى (ع ) ، ارتباطات عميق داشتند، بخصوص در دوره ى امام عسكرى (ع ) كه شيعيان اهلبيت (ع ) به ميليونها نفر رسيده بودند ، و همه به اين عقيده ]؛ك ك بودند كه حق امامان شان از طرف حكام ظالم غصب شده است ، ازين رو خمس و هدايا و ساير وجوهات شرعيه ى خود را به آن حضرت مى فرستادند و هئيت هايى از نمايندگان مردم وارد سامراء مى شدند و ضمن فراگيرى احكام شرعى ، اموال و وجوهات شرعى خود را به امام تسليم مى كردند. بدينسان پيشرفت و گسترش شبكه ى منظم و متشكل شيعيان كه از قبل شكل گرفته بود، براى حاكميت عباسى ها خطر آفرين بود،لذا حضرت امام عسكرى (ع ) شديداً تحت مراقبت دارالخلافه قرار داشت و از آن حضرت خواسته بود كه تا هميشه ارتباط خود را با دستگاه خلافت برقرار كند، و در هر دوشنبه و پنجشنبه در دربار حضور يابد، و وضعيت به گونه ى بوده است كه مردم نمى توانسته اند بطور مستقيم با امام (ع ) ملاقات نمايند.
موقعيت اخلاقى و اجتماعى امام (ع ) در ميان مردم و حتى در ميان افراد حكومت مشهود بود ، و كسى در وقار و عفاف ، و زيركى و بزرگ منشى چون او نبود.
و در <يوم النوية> يعنى روز رفتن امام عسكرى (ع ) به دارالخلافه ، شور و شعفى در مردم بوجود آمده و خيابان ها مملو از جمعيت كه سوار بر مركب هاى خود بودند ، مى شد. وقتى امام (ع ) مى آمد همه ى هياهوها خاموش مى گرديد، و امام عسكرى (ع ) از ميان آنان عبور مى كرد و به دارالخلافه وارد مى گرديد.
اغلب اين افراد مى توانستند از شيعيانى باشند كه از مناطق مختلف براى ديدار امام (ع ) به سامراء مى آمدند.
افزايش شيعه و رفت و آمدهاى هيئت هاى نمايندگى مردم ، و اموال و دارايى فراوانى كه به امامان (ع ) مى رسيد، موجب مى شد كه خلفاء نسبت به امامان سخت گيرى نمايند و همين موجب شد كه ائمه ى معصومين (ع ) به پنهان كارى و كتمان و تقيه دست زنند. سخت گيرى ها و فشارها در زمان امام عسكرى (ع ) بيشتر شد و امام عسكرى (ع ) با مشاهده ى اين وضعيت بيشتر امر خود را از ديد خلفا و عمال آن مى پوشاند، و تقيه را پيشه ى خود قرار داده بود شدت تقيه و كتمان امور به اندازه اى بود كه امام عسكرى (ع ) به شيعيان خود دستور داد كه وقتى بطرف كاخ خليفه مى رود به آن حضرت اشاره نكنند، سلام نكنند، زيرا تحت تعقيب قرار مى گرفتند، و كار به حبس وكشتن شان كشانده مى شد.
على ابن جعفر از حلبى در اين زمينه نقل مى كند كه ما در عسكر اجتماع كرده و منتظر امام عسكرى (ع ) در روز]؛ رفتن به مركز حكومت بوديم كه نوشته ى از امام (ع ) بما رسيد بدين مضمون كه كسى بر من سلام نكند، و بر من اشاره نيز نكند، زيرا شما بر خود ايمن نيستيد : الا لا يسلمن احد و لا يشير الى بيده ولايؤمى فانكم لاتومنون على انفسكم .
اين سخن امام بخوبى مى رساند كه حكام براى كنترل روابط امام (ع ) با شيعيان تلاش فراوانى مى كردند . البته هم امام و هم شيعيان در فرصت هاى بسيارى همديگر را ملاقات مى كرده اند و حتى اين ارتباطات تحت پوشش بقال و روغن فروش و … صورت مى گرفته است .
مراقبت نسبت به امام عسكرى (ع ) آن چنان شديد بود كه شب هنگام و بى خبرانه به خانه ى امام عسكرى (ع ) هجوم مى بردند و خانه ى آن حضرت را تفتيش مى كردند. چنان كه بطحايى علوى پيش موكل سعايت كرده بود كه اسلحه و اموال در خانه ى عسكرى (ع ) گردآورى شده است . سعيد حاجب گويد: شب بسوى خانه ى او شدم و نردبانى پشت خانه گذاشتم و بالاى بام آن حضرت بالا رفتم ، سپس نردبان را در ميان حياط گذاشتم و فكر مى كردم چگونه در اين تاريكى وارد خانه ى او شوم كه صدايى شنيدم : سعيد همانجا باش تا شمعى برايت بياورم كمى درنگ كردم كه شمعى برايم آوردند و با روشنايى آن وارد خانه شدم و جبه ى از پشم و كلاه و سجادهء روى حصير انداخته شده ديدم ، و يقين كردم امام (ع ) در آن زمان نماز مى خوانده است ، پس برايم گفت : اينك خانه و اطاق هايش را ببين و هر چه تفتيش كردم در آن چيزى نيافتم .
خلفاء به دستگيرى و زندانى كردن امامان اكتفاء نمى كردند، بلكه ياران آن حضرت را نيز دستگير و زندانى مى كردند، در سامراء گروهى از اصحاب امام عسكرى (ع ) را دستگير كرده بودند كه از جمله ى آنان بود: ابوهاشم جعفرى ، داود ابن قاسم ، حسن ابن محمد عقيقى ، محمد ابن ابراهيم عمرى و غير ايشان كه زير نظر صالح ابن وصيف قرار داشتند.
با ملاحظه ى اين وضعيت چاره ى نبود جز اين كه امامان (ع ) اسرار خود را كتمان نمايند و تقيه پيشه سازند و شيوه ى پنهان كارى را طى نمايند، ابوهاشم جعفرى از داود ابن اسود روايت كند كه گفت : مولايم حسن العسكرى (ع ) مرا بسوى خود خواند ، و تخته چوبى را كه مانند پايه ى <در> دراز و مدور بود به من داد و گفت : اين چوب را براى عثمان ابن سعيد عمرى كه وكيل آن حضرت بود برسان . به راه افتادم و در اثناء راه به يك نفر كه استرى داشت برخوردم ، و استر او مزاحم راه رفتن من شد، و با چوبى كه با خود داشتم بلند كردم و استر را با آن زدم ، و چوب ]؛ شق شد و كاغذ نوشته هاى را در ميان شكستگى چوب نگريستم ، و بسرعت آن را در ميان چوب گذاشتم و چوب را در آستين خود پنهان كردم .
اما در برگشت وقتى به نزديك خانه ى امام (ع ) رسيدم ، عيسى خادم مرا استقبال كرد و گفت : مولا مى گويد: چرا استر را زدى و چوب را شكاندى ؟ گفتم : نمى دانستم كه در داخل آن چيست ؟ گفت : چرا كارى بكنى كه بعداً به توجيه و عذرخواهى محتاج شوى ؟ مبادا ديگر مثل اين كار تكرار شود، هرگاه شنيدى كسى مرا دشنام مى دهد، راهى را كه به رفتن آن مأموريت يافته ى ، در پيش گير و مبادا واكنش نشان بدهى ، و يا خود را معرفى نمايى كه كيستى ، احوالت به من مى رسد.
وجود يك دستگاه منظم كه هم پل ارتباطى باشد بين امام (ع ) و مردم ، و هم وجوهات و ماليات از نقاط دور دست جمع آورى شود و بدست امام (ع ) برسد، ضرورى و لازم بود . و اين دستگاه با تعيين وكلاء از ناحيه ى ائمه (ع ) ايجاد گرديد و با ارتباطى كه بين امام و وكلاء بوجود آمد، سعى شد تا راهنمايى هاى لازم دينى و سياسى ارائه شود و اين حركتى سابقه دار بود كه امام عسكرى (ع ) نيز در گسترش اين دستگاه و استفاده از آن مى كوشيد و افرادى با پيشينه ى علمى و ارتباط محكم با امامان پيشين يا با خود آن حضرت براى وكالت گمارده مى شدند، و در نامه ى خود به وكلاء توصيه مى كرد كه نامه ها و مراسلات را از شيطان ها پوشيده نگهدارند و براى دوستانش ارائه دهند.
آخرین وصیت:
پنجشنبه 95/09/18
آفتاب امامت غروب مىكرد زیرا خداوند این گونه مقدّر كرده بود كهاین آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت كبرا پرتو افشانى كند. ازاین رو امام حسن عسكرى علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأكید كرد: نخست: تأكید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت براى ولى اللَّه اعظم امام منتظر (عج). دوم: تحكیم شالوده هاى مرجعیت دینى.
الف - گرفتن بیعت براى امام منتظر احادیث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعلیه السلام وجود دارد كه ازپیامبر وتمام ائمهعلیهم السلام صادر شده امّا تأكید امام عسكرى بر این امر تأثیررساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از یارانخویش مشخص كرد. همچنین روایتهاى فراوانى در این باره وارد شده كهبه ذكر یكى از آنها اكتفا مىورزیم.
احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت كرده است كه: بر امام حسنعسكرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: “احمد بن اسحاق! خداوند تبارك و تعالى از زمانى كه آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به بركت وجود او است كه بلا از مردم زمین دور مىشودوباران فرو مىبارد وبركات زمین برون مىآیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه كیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: “احمد! اگر كرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینكودكم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم كنیه رسول خدا و كسى استكه زمین را از عدل و داد پر مىكند پس از آنكه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حكایت او در این امّت همچون حكایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى كند كه هیچكس از هلاكت در آن رهایى نیابد مگر آنكه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار كرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجشهمراهى نموده باشد".(8)
ب - مرجعیت خردمندانه دینى براى این امامت كه امتداد رسالت الهى است باید كیان و موجودیتاجتماعى در جهان وجود داشته باشد. این كیان شیعیان مخلص وفداكارند.
از طرفى اینان نیز باید از نظامى اجتماعى و استوارى بر خوردار شوند تابتوانند در برابر رخدادها و مبارزه جوئیها توانا باشند. این نظام در رهبرىمرجعیت تبلور مىیابد. بدین معنى كه شیعیان به گرد محور عالمان الهىواُمَناى وى بر حلال وحرام، جمع شوند. از این رو در دوران امامعسكرى علیه السلام شالوده نظام مرجعیت تحكیم یافت و نقش دانشمندانشیعه، بدین اعتبار كه آنان وكلا ونوّاب و سفیران امام معصومعلیه السلامهستند، برجستگى ویژهاى پیدا كرد وروایتهاى فراوانى از امامعسكرىعلیه السلام در باره نقش علماى دینى در بین مردم منتشر شد كه یكى ازآنها همان روایت معروفى است كه امام عسكرىعلیه السلام از جدّ خویش امامصادقعلیه السلام روایت كرده است و در آن آمده: “آن كه از فقیهان خویشتندار است و دین خویش را پاسدار و با هوا وهوسخود ستیزه كار و امر مولاى خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است كه از اوتقلید كنند". از همین رو دانشمندان هدایت یافته، به نور اهل بیتعلیهم السلام امور امّترا در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشكلّى كه با آنهابر خورد مىكردند، نامه مىنگاشتند و امام هم پاسخهاى به آنها مىنوشتو نامه ها را به امضاى (توقیع) خویش مهر مىكرد. این نامهها پیش علمابه تواقیع معروف شد و برخى از آنها از سوى امام عسكرىعلیه السلام شهرت خاصّى كسب كردند.