موضوع: "فرهنگی"
خانه تکانی فرهنگی...
دوشنبه 96/12/07
با لیوان و حوله به ایران کمک کنیم.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
استفاده از آبسردکنهای محل کار من – و هر جای دیگری – روزانه صدها
لیوان پلاستیکی یکبار مصرف را راهی طبیعت میکنند.
لیوانهای پلاستیکی یکبار مصرف در اتاقهای متعدد محل کارم هم وجود دارند
دستمال کاعذی بسیاری در سرویسهای بهداشتی محل کار من مصرف میشود.
سطل زباله را که باز میکنید، فقط دستمال کاغذیهای مچالهشده را میبینید که
برای خشک کردن دست و صورت کارکنان استفاده شدهاند.
تولید لیوانهای پلاستیکی و دستمال کاغذی، آب بسیار نیاز دارد و دور ریختن
آنها نیز آلودهکننده محیطزیست است.
تصور میکنم میشود برای مقابله با این آلودگی و مصرف آب کارهای زیادی کرد
از جمله اکنون که به روزهای آغاز سال نو نزدیک میشویم و بازار عیدی دادن
مردم به یکدیگر و مدیران به کارکنان داغ است، میشود کارهایی کرد.
مدیران میتوانند به کارکنان دستگاهها یک بسته هدیه محیطزیستی بدهند شامل یک
عدد لیوان سرامیکی زیبا (ترجیحاً ساخت سفالسازیهای خودمان در لالجین و بقیه
سفالسازیهای کشور) و یک عدد حوله کوچک برای خشک کردن دست و
صورت (آن هم ترجیحاً تولید نساجیهای خودمان یا حتی حولههای بافت صنایع
دستی)
بعد هم لیوانهای پلاستیکی را از دستگاههای آبسردکن جمع کنند.
این بسته محیطزیستگرا را میتوان در همایشها نیز به حضار داد، بچههای
مدرسهای هم میتوانند یک بسته آنرا دریافت کنند، و در کنار سررسیدهای
مخصوص سال نو یا به جای آن، به دوستان هدیه داد.
کارکنان میتوانند با لیوانهای سفالی خودشان در جلسات حاضر شوند و آب را در
آنها بنوشند و سازمانها لیوانهای یکبار مصرف را از سر میز جلسات اداری
بردارند.
میپرسید پس میهمانان سازمان چه کنند؟ تعداد محدودی لیوانهای کاغذی چندبار
مصرف که در دنیا نیز استفاده میشود و برای استفاده مکرر قابلیت تا شدن دارند،
قابل جایگزینی هستند.
شاید پیش خود فکر کنید نشدنی است. اما من همکاری دارم که میگوید سی سال
است از همین حولههای کوچک به جای دستمال کاغذیها و از لیوان سفالیاش به
جای لیوانهای پلاستیکی استفاده کرده است.
باور کنیم شدنی است. هر کارمند یک حوله کوچک، هر کارمند یک لیوان سفالی و
هر دو ساخت ایران.
این بیگمان موفقیتی کوچک را خواهد ساخت، اما ما میتوانیم ملت موفقیتهای
کوچک کوچکی باشیم که روی هم بزرگ میشوند و ما را بزرگ میکنند.
اگر توانستیم با یک لیوان و حوله ساده به ایران کمک کنیم، کارهای بزرگتر را
هم انجام خواهیم داد
گرسنگی فرهنگی
یکشنبه 96/12/06
گرسنگی فرهنگی
قبل از هر چیز باید بگم صحبتم با گروه خاصی از آقایون هست. اصلا قصد اینکه به کل جامعه این حرکت رو نسبت بدم ندارم. پس پیشاپیش از همه آقایون محترمی که این متن رو می خونن عذرخواهی می کنم
چند وقت پیش رفتیم بالای پشت بوم که گردوخاکی از روی خونه بلند کنیم. با اینکه پوشیده رفته بودیم اما کارگرهای کوچه پشتی علاقه زیادی پیدا کردن که آجرهای طبقه چهارم به بالا رو تمیز کنن!
از سر کار برمیگردم و باد و بارون و وسایل تو دستم حسابی کلافه ام کرده. دستم رو بلند می کنم که شالم رو درست کنم که چشمم می افته به مرد میانسالی که با گوشه چشمش به دنبال اینه شاید از گوشه شال چیزی ببینه و چیزی نصیبش بشه!
رو صندلی پارک با دوستم نشستم و حرف می زنیم، یه مرد با کت و شلوار و کیف سامسونت میاد روبرومون میشینه و با نیش باز زل میزنه بهمون. به قدری نگاهش زننده است که مجبور میشیم پاشیم بریم یه سمت دیگه.
دختری چادری جلو روم داره راه میره. بادی می زنه و چادرش رو بلند میکنه و تا به خودش بیاد و اون رو جمع کنه می بینم مردهایی که اطرافش هستن و همه چشماشون به یک هدف متمرکز شده.
واقعا چرا این اتفاق می افته. چرا با وجود اسلامی که تو کشور فوران می کنه انقدر چشمان گرسنه داریم؟ چرا با وجودیکه می دونن زیر چادر مانتو و شلواری وجود داره با وجد و ولع اینور و اونور رو نگاه می کنن؟
مگه ما تو اسلام کشورمون توصیه نداریم که چشما رو تربیت کنین؟ چرا به جای اینکه با ون های سبز همش تو خیابون بچرخن و زنهای جامعه رو هر روز تحقیر کنن برنامه ای نمیذارن که کمی فرهنگ به این چشمهای گرسنه یاد بدن؟ بعد این همه سال اعمال فشار برای حجاب که نتیجه ای هم نداشته و روز به روز وضعیت فرهنگی جامعه از این نظر پایین تر اومده، واقعا وقتش نیست که یه فکر دیگه بکنن و این احتمال رو هم بدن که ممکنه زلزله به خاطر وجود این همه چشم حریص میاد نه بی حجابی؟
تو جامعه ای که بد حجاب و بی حجاب و حجاب کامل همه به یه چشم دیده میشن پس حتما مشکل از جای دیگه ای هست.
هم به دل هست هم به ظاهر...
یکشنبه 96/12/06
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره !
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله !!!!!…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
سوال های امتحانی آخرالزمان
پنجشنبه 96/12/03
#تلنگر
به نام خدا
سۆال های امتحانی آخر الزمان
نام: …………………
نام خانوادگی: …………………
مدت امتحان: تمام عمر
مقطع: تمامی انسان ها
تاریخ: عصر غیبت امام زمان
سوالات امتحان
1-تو انتخاب های زندگیت، نظر چه کسی برات از همه مهم تره؟
الف-خودم
ب-خانواده ام
ج-دوستان
د-خدای مهربون
2- معمولا چه موقع صبرت تموم میشه؟
الف-وقتی که برای کارهای شخصی خودت عصبانی می شی.
ب-وقتی که یکی رو که خیلی دوست داری از دستش می دی.
ج-وقتی کسی با انجام گناه فردی و اجتماعی دل امام زمان رو می رنجونه.
د-وقتی که تیم مورد علاقت شکست بخوره.
3-چقدر امام زمان (عج) رو دوست داری؟
الف-راستش تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
ب-تو نمازام براش دعا می کنم.
ج-اگه دیدم یه جایی بهش توهین میشه ،حس غیرتم به جوش میاد.
د- اون قدر زیاد که برای تعجیل در ظهور هر کاری که لازمه حاضرم انجام بدم.
4-فکر می کنی وظیفت درباره امام زمان(عج) چیه؟
الف-هر روز بعد نمازها بهش سلام می دم و دعای فرج می خونم.
ب-باید تو عصر غیبت به حرف علما ی دین گوش بدم.
ج-باید مثل همه امامان که نیاز به یار داشتند، برای یاری آقا خودمو آماده کنم.
د-همه موارد
5-فکر کن الآن مشغول انجام گناه هستی،وضعت نسبت به امام زمانت چطوره؟
الف-سعی می کنم اصلا بهش فکر نکنم و گناه رو انجام بدم.
ب-گناه رو انجام می دم، بعد میام ار آقا معذرت می خوام،حتما منو می بخشه.
ج- خاکستر می شم تو خودم،گناه کنم و امام زمان(عج) منو ببینه؟ نه نمی شه.
د-اصلا به فکر گناه کوچیک هم نیستم؛ بابا من بیام با تیر بزنم تو دل امام زمان؟
6-اگه داشتی کاری برای امام زمان(عج) انجام می دادی و اون وقت یکی تو رو دید:
الف-خوشحال میشی و قند تو دلت آب می شه.
ب-بی تفاوت هستی و محل نمی گذاری.
ج-کمی خوشحال می شی،اما میگی: هدف اصلی من رضای خدا بوده.
د-ته دلت ناراحت می شی و می گی:خدایا اومدم یه کار رو خالص انجام بدم،باز نشد.
7-دوست داری بیشتر چه قیافه و تیپی بزنی؟
الف-تیپ روز(هر چی باشه)
ب-تیپ ایرونی
ج- تیپی که قشنگ تر باشه
د-تیپی که مورد پسند خدا و امام زمان(عج) باشه
8-بهت میگن:فقط یه آرزو کن تا برآورده بشه و تو میگی:
الف-ازدواج موفقی داشته باشم
ب-توی دانشگاه قبول بشم و یه کار خوب گیرم بیاد
ج- طوری زندگی کنم و بمیرم که امام زمانم از من راضی باشه
د-یک سفر به همه جاهای زیارتی
9-اگه بگن همین الآن می خواهیم شهادت رو نصیبت کنیم،چی میگی؟
الف-خدایا من زندگی دارم،به فکر زن و بچه و مادرو…هستم!
ب-هنوز جوونم و خیلی آرزو دارم باشه یه وقت دیگه!
ج-من از خدامه، ولی خب کمی حق الناس بر گردنم هست، بهشون برگردونم و حلالیت بطلبم،بعدش می آم
د-شهادت؟وای خدا جون، این چه سوالیه؟! یه عمر منتظر این لحظه بودم؛من آماده ام بریم که داره دیر می شه
10-اگه بگن دوست داری مرگت چطوری باشه،چی جواب می دی؟
الف-بازم حرف مرگ رو پیش کشیدی،چرا هی دم از ناامیدی می زنی؟یه جوری می میرم دیگه.
ب-دوست دارم مسلمون از دنیا برم و وقت مرگ، شیطون گولم نزنه.
ج-دوست دارم شب بخوابم و بدون درد،صبح از دنیا رفته باشم.
د.دوست دارم در رکاب آقا شهید بشم، قطعه قطعه بشم، تازه دردش هم شیرینه.
11-اگه در حال مرگ باشی یا مرده باشی وتقاضا کنی یه فرصت بهت بدن و دوباره به زندگی برگردی،این طرف چی کار می کنی؟
الف-خب می آم و دوباره زندگی میکنم و آرزوی عمر هزار ساله رو دارم.
ب-دیگه یه بنده صالح خدا می شم، از هر جهت.
ج- یک بار!؟ اگه هزار بارم بگن می تونی برگردی، زندگی خدا پسند رو انتخاب می کنم ودلم می خواد هزار بار در راه خدا شهید بشم
د-حق مردم رو بر می گردونم و از کسانی که بهشون ظلم کردم حلالیت می طلبم.
12-سوال اختیاری: اگه بر فرض بگن اینا شرط های پذیرفتن یاران امام زمانه، فکر می کنی قبول می شی؟
الف-نه بابا،من اگه اینطور بودم تا حالا شهید شده بودم.
ب-خب !بعضی ها رو دارم و بعضی هارو نه.
ج-بعضی مواردش خیلی سختن، فکر نکنم امام زمان(عج) اینقدر سخت گیر باشن،احتمالا تک وتوکی رو ندارم
د.قبول می شم، مطمئن مطمئن خودمو برای اینا آماده کردم،پس یه عمر برا چی زندگی کردم؟
این یعنی بسیجی انقلابی
دوشنبه 96/11/23
ستاد پناهیان:
تو اگر بسیجی هستی، نشون بده به بقیه ببینم؛
در #کار_کردن، در #درس_خواندن، در #خدمت_کردن؛
2برابر دیگران کار میکنی؟
2برابر دیگران درس میخونی؟
2برابر دیگران بیادعایی؟
2برابر دیگران مظلومیت تحمل میکنی؟
2برابر دیگران مهربانی میکنی؟
2برابر دیگران لبخند میزنی؟
#این_یعنی_بسیجی!