موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

شهادت

تلنگر(بچه مذهبی ها بخوانند)

یه سوزن به خودمون…

این پست رو فقط دوستان مذهبی بخونند..

از هرجاش بهتون برخورد دیگه نخونید بخاطر اینکه متنش بسیار تند هست .

سلام برادر وخواهر محترم

شمایی که عکس پروفایلتون مذهبیه اسمتون مذهبیه ،
مطالب مذهبی هم پست میزارید
شمایی که کلی دم از مسجد و منبر و امام حسین ع و حضرت آقا و انقلاب اسلامی میزنید
بله شما!
خیلی اشتباه میکنید با همون عکس میرید واسه دختر یا پسر مردم متن عاشقانه و سلام و احوالپرسی میفرستید!

و باهاش کلی خصوصی حرف میزنی و آبروی بقیه رو هم میبرید….

دل شهید خلیلی رو میشکونید…….

برادر، خواهری رو از کجای اسلام واسه خودتون دراوردید که تهش میشه فحشا؟؟؟؟؟!!!!!!!

شما را به خدا نگید :
انما المومنون اخوه
بخاطر اینکه بنده میگم:
برید آیه 25 سوره نساء و آیه 5 سوره مائده رو هم بخونید که فرموده؛
《… ولا متخذی اخدان…》
…زنان را در پنهانی دوست خود نگیرید….

همین یک حدیث براتون کافیه:
«ابوبصیر می‌گوید: به زنی در روخوانی قرآن می‌دادم کمی با او شوخی کردم؛ وقتی خدمت امام باقر ـ علیه السّلام ـ رسیدم به من فرمود: چه چیزی به زن گفتی. رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن مرو و درس مده»
بابا داشت قرآن به خانم یاد میداد، مثل بعضیا صحبت نامربوط نمیکرد…….!

اشتباه میکنید میرید پروفایل یه عده ای یه سری مطالبو نخونده لایک میکنید بعد که بهتون میگن این چه عکسیه یا چه متنیه لایک کردید، میگید ندیدم!

چند نفرو خالصانه با اسلام و روحیه انقلابی آشنا کردیم؟؟؟
یک وقت به بهانه جذب به مکتب، دفع از مکتب نکنیم!!!!
دلتون خوش نباشه فقط ریش میذارید و دکمه اخلاصتون و میبندید یا بخاطر اینکه چادر سرتون میکنید شیطان دورتون و خط کشیده ؟؟!
نخیرآقا ، نخیر خانم
سخت در اشتباهید
اتفاقا شیطان بیشتر حواسش به شماهاست
یا اون عکس و اسمتون و بردارید یا شأنش رو رعایت کنید.
خیلی اشتباه میکنید تا کاربری از جنس مخالفتون اددتون مینماید واسش
پیام میدید:
فلان تا پست دارم ،لایک نمایید تامن هم لایک نمایم!!
از عکس پروفایلمون حیا کنیم ، مگه واسه پست مذهبی گدایی لایک میکنند؟؟؟؟
از شهدا شرم کنیم…
ازشهید برونسی،از شهید ابراهیم هادی،از شهید مهدی باکری
از… .

جنگ هنوز تمام نشده و هست…

دوستان گرامی ما الان در جبهه فرهنگی با کمبود نیرو مواجه هستیم..
جبهه فرهنگی هم شهید می خواهد…
اسلحه ی ما الان رایانه و گوشی های ماست…

لایک ها و کامنت های ما گلوله ی ماست….

پس هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله…

《اول به خودم یاداور شدم بعد به یک عده ی قلیل!》

اللهم عجل لولیک الفرج

شهدای تفحص: سيد مرتضي آويني

شهيد سيد مرتضي آويني در شهريور سال 1326 در شهر ري متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه ي خود را در شهرهاي زنجان ، كرمان و تهران به پايان رساند و سپس به عنوان دانشجوي معماري وارد دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد . او از كودكي با هنر انس داشت : شعر مي سرود ، داستان و مقاله مي نوشت و نقاشي مي كرد . تحصيلات دانشگاهي اش را نيز در رشته اي به انجام رساند كه با طبع هنري او سازگاربود ، ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي معماري را كنار گذاشت و به اقتضاي ضروت هاي انقلاب به فيلمسازي پرداخت:
حقير داراي فوق ليسانس معماري ازدانشكده ي هنرهاي زيبا هستم اما كاري را كه اكنون انجام مي دهم نبايد با تحصيلاتم مربوط دانست . حقير هر چه آموخته ام از خارج دانشگاه است . بنده با يقين كامل مي گويم كه تخصص حقيقي در سايه تعهد اسلامي به دست مي آيد و لا غير . قبل از انقلاب بنده فيلم نمي ساخته ام . اگر چه با سينما آشنايي داشته ام . اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است … با شروع انقلاب تمام نوشته خويش را – اعم از تراوشات فلسفي ،داستان هاي كوتاه ، اشعار و … - در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم كه ديگر چيزي كه « حديث نفس» باشد ننويسم و ديگر از«خودم» سخني به ميان نياورم … سعي كردم كه «خودم» را از ميان بردارم تا هر چه هست خدا باشد . و خدا را شكر بر اين تصميم و فادار مانده ام . البته آنچه كه انسان مي نويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست . اما اگر انسان خود را در خدا فاني كند ، آنگاه اين خداست كه در آثار او جلوه گر مي شود . حقير اينچنين ادعايي ندارم ولي سعيم بر اين بوده است .
شهيد آويني فيلمسازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجوعه در باره ي غائله گنبد ( مجموعه شش روز در تركمن صحرا) سيل خوزستان و ظلم خوانين ( مجوعه مستند خان گزيده ها ) آغاز كرد :
با شروع كار جهاد سازندگي در سال 58 به روستاها رفتيم كه براي خدا بيل بزنيم . بعد ها ضرورت موجود رفته رفته ما را براي انقلاب اسلامي و نظام پيش مي آيد عكس العمل نشان بدهيم . مثلاً سيل خوزستان كه در واقع جزو اولين كارهاي مان در گروه جهاد بود . بعد ، غائله خسرو و ناصر قشقائي پيش آمد و ما به فيروز آباد ، آباده و مناطق در گيري رفتيم… وقتي فيروزآباد در محاصره بود ، ما با مشكلات زيادي از خط محاصره گذشتيم و خودمان را به فيروزآباد رسانديم . در واقع اولين صحنه هاي جنگ را ما آنجا ، در جنگ با خوانين گرفتيم .
گروه جهاد اولين گروهي بود كه بلافاصه بعد از شروع جنگ به جبهه رفت . دو تن از اعضاي گروه در همان روزهاي اول جنگ در قصر شيرين اسير شدند و نفر سوم ، در حالي كه تير به شانه اش خورده بود از حلقه ي محاصره گريخت ، گروه بار ديگر تشكل يافت و در روزهاي محاصره خرمشهر براي تهيه فيلم وارد اين شهر شد :
وقتي به خرمشهر رسيديم هنوز خونين شهر بود .شهر هنوز سر پا بود ، اگر چه احساس نمي شد كه در اين حالت زياد پر دوام باشد و زياد هم دوام نياورد . ما به تهران باز گشتيم و شبانه روز پاي ميز موويلا كار كرديم تا اولين فيلم مستند جنگي در باره ي خرمشهر از تلوزيون پخش شد ؛ فتح خون .
مجموعه يازده قسمتي «حقيقت» كار بعدي گروه محسوب مي شد كه يكي از اهداف آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود :
يك هفته نگذشته بود كه خرمشهر سقوط كرد و ما در جستجو «حقيقت» ماجرا به آبادان رفتيم كه سخت در محاصره بود . توليد مجموعه حقيقت اين گونه آغاز شد .
كار گروه جهاد در جبهه ها ادامه يافت و با شروع عمليات والفجر هشت ، شكل كاملا منسجم و به هم پيوسته اي پيدا كرد . آغاز تهيه ي مجموعه زيبا و ماندگار روايت فتح كه بعد از اين عمليات تا پايان جنگ به طور منظم از تلويزيون پخش شد به همين ايام باز مي گردد. شهيد آويني در باره ي انگيزه ي گروه جهاد در ساختن اين مجموعه كه شامل بيش از هفتاد برنامه است چنين مي گويد :
انگيزش دروني هنرمنداني كه در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آنها را به جبهه هاي دفاع مقدس مي كشاند نه وظايف و تعهدات اداري ، روح كارمند نمي توانست در اين عرصه منشا فعل و اثر باشد . گروه هاي فيلمبرداري ما با همان انگيزه هايي كه رزم آوران را به جبهه كشانده بود كار مي كردند ، داوطلبانه و بدون چشمداشت مالي ، در كمال قتاعت وشجاعت و آماده براي شهادت ، اينجا عرصه اي نبودكه فقط پاي تكنيك و يا هنر در ميان باشد… بچه هاي ما تا سال 1367 كه بناگزير تسليم سيستمهاي برآورد مالي و فني تلويزيون شديم جز حقوق ماهيانه جهاد سازندگي و يا سپاه پاسداران كه از هفت هزار تومان بالاتر نمي كشيد ، چيزي دريافت نمي كردند .نمي دانم چطور شده بود كه اين اواخر ، يعني سال 1366 ،بنياد فارابي به ياد ما افتاده بود و نود هزار تومان به واحد تلويزيون جهاد سازندگي هديه كرده بود.همين مختصر رانيز بچه ها غالباً به خانواده ي شهيدايمان هديه كردند .
اولين شهيدي كه داديم علي طالبي بود كه در عمليات طريق القدس به شهادت رسيد و آخرينشان مهدي فلاحت پور است كه در لبنان شهيد شد… و خوب ، ديگر چيزي براي گفتن نمانده است ، جز اينكه ما خسته نشده ايم و اگر باز هم جنگي پيش بيايد كه پاي انقلاب اسلامي در ميان باشد ما حاظريم . مي دانيد ! زنده ترين روزهاي زندگي يك «مرد» آن روزها يي است كه در مبارزه ميگذراند و زندگي در تقابل با مرگ است كه خودش را نشان مي دهد .
(اواخر سال 1370 «موسسه ي فرهنگي روايت فتح » به فرمان مقام معظم رهبري تاسيس شد تا به كار فيلمسازي مستند و سينمايي در باره دفاع مقدس بپردازد و تهيه ي مجوعه روايت فتح را كه بعد از پذيرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد . شهيد آويني و گروه فيلمبرداران روايت فتح سفر به مناطق جنگي را از سر گرفتند و طي مدتي كمتر از يك سال كار تهيه شش برنامه از مجموعه ده قسمتي شهري در آسمان را به پايان رساندند و مقدمات تهيه ي مجموعه هاي ديگري را درباره ي آبادان ، سوسنگر ، هويزه و فكه تدارك ديدند . شهري در آسمان كه به واقعه محاصره ، سقوط و باز پس گيري خرمشهر مي پرداخت در ماه هاي آخر حيات زميني شهيد آويني از تلويزيون پخش شد . اما برنامه وي براي تكميل اين مجموعه و ساختن مجموعه ديگر با شهادتش در روز جمعه بيستم فروردين 1372 در قتلگاه فكه نا تمام ماند)

تصویر عشق

مرز شهادت ....

بارخدايا، تو مي‌داني كه تار و پودم با مهر تو سرشته است: از لحظه‌اي كه به دنيا آمدم نام تو را در گوشم خواندند و ياد تو را در قلبم گره زدند. و تو مي‌داني كه در سراسر عمرم هيچ‌گاه تو را فراموش نكردم. در سرزمين‌هاي دوردست، در بيابان‌ها فقط تو در كنارم بودي و در شب‌هاي تار فقط تو روشنگر راهم بودي و در صحنه‌هاي خطر تو مرا محافظت مي‌كردي.
فرازی از وصیت‌نامه شهید علي شاكري