موضوعات: "شهدا" یا "خدا شهیدم کن"

دلنوشته یک شهید برای خدا...

دلنوشته یک شهید برای خدا …
او آرام خوابیده بود و نگاه‌های حسرت‌آمیز خیلی‌ها را می‌دیدم که به حالش غبطه می‌خوردند.
رحیم سی و یکم تیر ماه1347 در قزوین به دنیا آمده بود و درست بیست سال بعد، یعنی هشتم مرداد ماه 1367 هر آنچه را داشت و نداشت، گذاشت و گذشت!
و این هم دل‌نوشته‌هایی از وصیت عرفانی زاهد بی ادعا شهید رحیم جباری، آخرین شهید بسيجي استان قزوین در جبهه‌های نبرد:
شهادت می‌دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده اوست و علی (ع) ولی و جانشین بر حق اوست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و قل رب انزلنی منزلا مبارکا وانت خیر المنزلین. مومنون /29
و بگو پروردگارا! مرا به منزل مبارک و جایگاه خیر و برکت خود فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانی.
الحمدالله الذی بابه مفتوح للطالبین و رحمه واسع للعالمین و مغفره شفاء للمذنین.
اللهم الجعل غنای فی نفسی والیقین فی قلبی، والاخلاص فی عملی اللهم الجعل من الذین هدیناه فی سبیلک و وفقناهم به معرفتک، اللهم جعلنی من الذین کسبوا نفسنا مطمئنه منک لک.

هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیدست فراموش کند
تا ابد از دو جهان بی خبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می ‌از ساغر ما نوش کند

این جا سنگر توست....

توجه توجه!"رزمنده ای كه در فضای سایبر می جنگی !

 این جا سنگر توست …

بچه ها آرایش جنگ بگیرید ، دشمن را رصد کنید ، یارگیری کنید
برای فشردن كلید های كامپیوتر وضو بگیر و با نیت قربت الی الله مطلب بنویس .
بدون كه تو مصداق ما رمیت اذ رمیت … هستی . 
شما در شبهای تاریك جبهه سایبری از میدان مین گناه عبور می كنید. 
مراقب باشید، به شهدا تمسك كنید بصیرتتون را بالا ببرید كه تركش نخورید.
رابطه خودتونو با خدا زیاد كنید. 
با اهل بیت یكی بشید و در این راه گوش به فرمان آنها باشید.”
 چون اجر شهید در انتظار شماست

شهیدان زنده اند !!

هیدی ڪه ڪارنامه دخترش را امضا ڪرد ?


? زهرا صالحی دختر شهید بزرگوار سید مجتبی صالحی میگوید :
آخرین روزهای سال 62 بود ڪه خبر شهادت پدرم به ما رسید
مدتی بعد برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند :
والدین امضاء ڪنند
آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود به خواب رفتم
پدرم را در خواب دیدم ڪه مثل همیشه خندان و پر نشاط بود .❤️
بعد از ڪمی صحبت به من گفت :
زهرا ، آن ڪارنامه را بیاور تا امضاء ڪنم گفتم ڪدام کارنامه ؟ گفت :
همان ڪارنامه ای ڪه امروز در مدرسه به تو دادند . ڪارنامه را آوردم
فردا صبح ڪه برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود . اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می ڪردم ناگهان چشمم به آن ڪارنامه افتاد ، باورم نمی شد . اما حقیقت داشت .
در ستون ملاحظات ڪارنامه دست خط پدرم بود ڪه با رنگ قرمز نوشته بود
((این جانب نظارت دارم ، سید مجتبی صالحی)) …
امضاء ڪرده بود .


? در آرزوی شهادت ?

ازدواج به سبک شهدا

#ازدواج_به_سبک_شهدا
.
? #شهید حاج محمد ابراهیم همت
.
نیت کردم ?چهل روز #روزه بگیرم و دعای توسل بخوانم!?
بعد از چهل روز هر کسی آمد، جوابم #مثبت باشد.☺️
شب سی و نهم یا چهلم بود ?که ابراهیم آمد #خواستگاری?? ؛
آمده بود بله را بگیرد…?
.
گفتم: “من #مهریه نمی‌خوام،? خانواده‌م رو شما راضی کنید.”
خیلی راحت گفت: “من #وقت این کارها رو ندارم."?
.
از حرفش عصبانی شدم ?"شما وقت ندارید، چرا می‌خواید #ازدواج کنید؟?”

گفت:

“درسته که وقت ندارم؛ ولی #توکل که دارم."?

به روایت #همسر شهید
#عاقبت_به_خیرشوید
.
.
.
?امام خامنه ای:
ازدواج ?یک سنت طبیعی و الهی است. این را پیامبر اکرم(ص) به سنت خودشان تعبیر می کنند.?
.
معنایش این است که در #اسلام روی این مسئله تاکید ویژه‌ای شده☝️ به خاطر اهمیت این مسئله، به خاطر تاثیر عمیق تشکیل #خانواده ?‍?‍?‍?در #تربیت انسان، رشد در فضایل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ #عاطفی،? #رفتاری، #روحی و #تربیت های بعدی…?

اینک هوا از بوی شهید پر است

واینک در محاصره شهیدان هوا از بوی شهید پر است!

به هر طرف که مینگری، شهیدی را میبینی که باچشمان نافذ وعمیقش نگران است که؛

تو چه می کنی؟!

سنگین است وطاقت فرسا زیر بار نگاهشان !حس می کنی که در وجودت چیزی در هم میریزد…

دست نوشت دانشجوی شهید مجید کریمی ثانی