موضوع: "داستان کوتاه"

فـضـایـل‌امـیـر‌الـمـؤمـنـیـن.ع.

 

رســول خدا در یکى از جنگ ها مرا بر ســر چاهى فرستاد و در آن چاه آبی نبود من بازگشتم و جریان را به عرض رساندم به من فرمود:آیا در آن چاه گل بود؟
عرض کردم: بلى. فرمود: از آن گل براى من بیاور. پس من از چاه مقداری گل آوردم حضرت کلامی در آن فرمود ســپس فرمود: این گل را در میان چاه بینداز و من انداختم که ناگاه آب جوشــیدن گرفت تا اطراف چاه پر شد. پس آمدم و خبرش را به حضرت دادم حضرت به من فرمود:«موفق باشی یاعلی که جوشیدن آب از برکت تو بود»
? خصال صدوق،ج2ص68

داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون

 

گوهر شاد  یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .

به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. و اخلاق اسلامى و یاد خدا رارعایت کنید . او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..

گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچارهدل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که  بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت0 و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..

چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم. حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.


جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج ووصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد  نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی.

این داستان در جایی دیگری چنین نوشته شده:
خانم گوهرشاد و جوان عاشق
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست اندرکاران گفت: از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد برای حیوانات باربر ظرفهای آب و علف بگذارید، مبادا حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد. از زدن حیوانات پرهیز کنید، ساعات کار باید معین باشد و مزد مطابق زحمت داده شود و…


گوهرشاد خانم، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر می شد و دستورات لازم را می دارد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و در اثر همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعله ور گشته و عاشق دلباخته ی او شد؛ اما در این باره نمی توانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه ی فراوان او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علّت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است.


خانم با اینکه عروس شاهزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند.


جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛(ده روز اول گوهرشاد و گوهرشاد صدا زد – ده روز دوم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز سوم هم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز آخر فقط خدا را صدا میزد) و با توجّهخاص امام رضا (علیه السلام) حالش تغییر یافت ( و از آن پس بخاطر خدا عبادت کرد). پس از چهل روز, گوهرشاد خانم از حالش جویا شد، جوان به فرستاده ی خانم گفت: به خاطر لذّتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذتنفس شهوانی پرهیز کرده ام.(بخاطر اینکه لذت عبادت را فهمیده ام, دیگر عاشق خدا شده ام).

صلوات


طفل آرام شد
شبی در یک از شهرستانها در منزل دوستی که جهت تسلیت آنها رفته بودم استراحت کردم

همین که آن مصیبت زده ها به خواب رفتند طفل که در نزدیکی اطاق ما بود و در اثر کسالت از خواب بیدار شد و شروع به گریه نمود والدین او نیز بیدار نمی شدند.

سرو صدای آن طفل به طول انجامید به طوری که برای بنده جانکاه شد یک مرتبه به لطف خداوند به خاطرم آمد که

چهار آیه آخر سوره مبارکه حشر را با هفت مرتبه صلوات چاشنی زدم و خواندم و تا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم را گفتم بچه آرام شد و ما به خواب رفتیم

صلوات چاشنی و درمان همه دردهاست.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

#تلاش یا #راه_توانگرشدن !

#تلاش یا #راه_توانگرشدن !
شخصى محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید تا چیزى درخواست کند.

♻️شنید که پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
هر که از ما بخواهد به او مى دهیم و هر که بى نیازى پیشه کند خدایش بى نیاز کند.

? مرد بدون آنکه خواسته اش را اظهار کند، از محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله بیرون آمد.

? بار دوم نزد پیامبر گرامى آمد و بى پرسش برگشت .
تا سه بار چنین کرد.

? روز سوم رفت و تیشه اى به عاریت گرفت ، بالاى کوه رفت و هیزم گرد آورد و در بازار به نیم صاع جو (تقریبا یک کیلو و نیم ) فروخت و آن را خود با خانواده اش خوردند و این کار را ادامه داد تا توانست تبر بخرد، سپس دو شتر جوان و یک برده هم خرید و توانگر شد.

❣بعد، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و به آن حضرت گزارش داد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
- نگفتم هر که از ما خواهشى کند به او مى دهیم و اگر بى نیازى پیشه کند، خدایش توانگر سازد!
_________________
«داستانهاى بحارالانوار»

شفاعت حقیقی


بلال بن حمامه مى گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله خندان و شاد به سوى ما آمد. عبدالرحمن بن عوف عرض كرد: اى رسول خدا! سبب خنده و شادى شما چيست؟

فرمود: بشارتى از سوى پروردگارم به من رسيد: هنگامى كه خدا اراده كرد فاطمه را به همسرى على درآورد به فرشته اى فرمان داد درخت طوبى را بجنباند و او آن را جنبانيد، پس ورقه هاى مكتوبى منتشر شد، خدا فرشتگانى را به وجود آورد كه آنها را جمع كردند، چون قيامت گردد آن فرشتگان در ميان خلايق بگردند و هر يك از دوستداران مخلص ما اهل بيت عليهم السلام را ببينند يكى از آن نوشته ها را به او دهند كه در آن آمده است:

بَراءَةٌ لَهُ مِنَ النَّارِ مِنْ أَخِى وَابْنِ عَمِّى وَابْنَتِى، فَكاكُ رِقابِ رِجالٍ وَنِساءٍ مِنْ أُمَّتِى مِنَ النَّارِ

اين امان نامه اى است از آتش دوزخ از سوى برادرم و پسر عمويم و دخترم براى رهايى مردانى و زنانى از امتم.

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:

واللّهِ لايَمُوْتُ عَبْدٌ يُحِبُّ اللّهَ وَرَسُوْلَهُ، وَيَتَوَلّى الأَئمَّةَ فَتَمَسَّهُ النَّارُ 

به خدا سوگند هر بنده اى كه خدا و رسولش را دوست بدارد و ولايت امامان را پذيرفته باشد و از دنيا برود، آتش دوزخ به او نخواهد رسيد.

بنابراين از شمار بى شمار آثار محبت و عشق به اهل بيت عليهم السلام و اطاعت از آنان امان يافتن از آتش در روز سنگين و پرنشيب و فراز قيامت است.

رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ أَحبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللّهُ تَعالى آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ «4»

كسى كه ما اهل بيت را دوست داشته باشد خدا او را در قيامت همراه با امن و امان محشور فرمايد.

راستى، چه بسيار روايات عجيب و محكم و استوارى بيان شده است كه تعليم مى دهد شفاعت حقيقى را از محبت به اهل بيت عليهم السلام و عشق ورزى به آنان و عمل به فرهنگشان و پيروى از آثارشان و رعايت تقوا و پرهيزكارى و ورع و پارسايى بجوييد، و تصور نكنيد كه محبتِ تنها، يا عملِ تنها- كه بر وفق فقه اهل بيت عليهم السلام نباشد- نجات بخش است.

شفاعت در قيامت به معناى به ميدان كشيدن زر و زور و تزوير و حاكم شدن بر اراده حق و نقض قوانين استوار قرآنى نيست كه اين نوع شفاعت هيچ دليل عقلى و نقلى در كنارش نيست و امرى است كه بطلانش در شرع انور ثابت و روشن تر از آفتاب وسط روز است.

منبع:  اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش