موضوع: "درمحضر بزرگان"

نکات اخلاقی

مرحوم حضرت علامه مهدی نراقی(نور الله قبره الشریف):
عذاب همیشگی و نعمت های دائمی:

 

به راستی،بدن انسان،مادی و فناپذیر؛ولی روح او جاودانی است.به همین خاطر،اگر این روح با اخلاق آراسته گردد،در سعادت ابدی از نعمت های الهی بهره مند می شود؛و اگر خود را آلوده به پلیدی ها کند،در عذاب همیشگی،غوطه ور خواهد شد

نکات اخلاقی

مرحوم حضرت آیت الله العظمی نجابت شیرازی(رحمت الله تعالی علیه):

راه رسیدن به مطلوب:

بهترین راه رسیدن به مطلوب،به تبعیت محض از حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دوازده نور پاک و بی بی دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می باشد.

نکات اخلاقی

مرحوم حضرت آیت الله العظمی علامه طباطبایی(قدس الله نفسه الزکیه):

عصبانیت:

گاهی یک عصبانیت،بیست سال انسان را به عقب می اندازد!

نکات اخلاقی

مرحوم حضرت آیت الله العظمی کوهستانی(رضوان الله تعالی علیه):

کتاب (معراج السعاده):

دوست دارم کتاب(معراج السعاده) حداقل روزی یک صفحه برای طلاب تدریس شود.من خودم،وقتی به مشهد یا نجف رفتم،تصمیم گرفته بودم،روزانه یک صفحه ار (معراج السعاده) را بخوانم و متعهد شوم که بر وفق آن عمل کنم و موفق هم شدم؛یعنی تمام کتاب را به دقت مطالعه و طبق آن عمل کردم.

اخلاق های عملی در کربلا

اخلاق های عملی در کربلا

نمونه های فراوانی از اخلاق عملی را در حادثه کربلا می توان دید;یک نمونه آن وقتی است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد علی اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بی تابی می کرد وضجه ها می زد، کسانی که نمی شناختند، می پنداشتند که مادر حضرت علی اکبر است. اما وقتی که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت فرزندش را دادند و او را به سوی خیمه آوردند، هیچ عکس العملی از خود نشان نداد و حتی از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ فرمود:می ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آری،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس می دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) می فرماید: دیدم عمه ام زینب در شب یازدهم نماز شب را نشسته می خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمی خوانی؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملی است. شخصی می گوید: روزی میهمان امام مجتبی(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردی را دیدم گوشه ای ایستاده به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست برد زیر عبا و چیزی بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانی را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمی توانم آن نان را بشکنم. رو به پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین بسته ای؟ فرمود: بسته ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت به من دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این علی (ع) است و این درس اخلاق عملی است. «اتقوا الله فی الخلوات فان الناظر هو الله » در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسی است؟ در روایتی امام هفتم(ع) می فرماید: به گناه کوچکت به کوچکی نگاه نکن، ببین که نافرمانی و معصیت چه کسی را انجام می دهی، خدا را نافرمانی می کنی ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه » این ها اسوه های ماهستند، این ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائی فجئنی بمثلهم » نفس انسان از همه چیز برای ما عزیزتر است، نفس رامی خواهیم. این نفسی که زین العابدین(ع) در دعای ابی حمزه عرضه می دارد: «خدایا من به خاطر کدام لحظه ام اشک بریزم، کدام ساعتم، آیا برای خاطر آن لحظه ای که در تاریکی قبر می گذارند،در آن وحشتکده، آن جا، یا برای آن لحظه ای که باید از قبر خارج شوم. «ابکی لخروجی عریانا» یا به خاطر برهنه محشور شدن اشک بریزم.«انظر مرة عن یمینی و مرة عن شمالی فاذا الخلائق فی شان غیرشانی، مردم را به فکر خودشان می بینم. «لکل امرء یومئذ شان یغنیه ». آن ساعت را گریه کنم، اشک بریزم، کدام لحظه؟ آیا این لحظات را ما در پیش نداریم. امیر مؤمنان (ع) فرمود:«فان امامکم عقبة کوودا» ما گردنه ها داریم، این صراط را که می گویند این صراط از دنیا کشیده شده است. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در جلد اول تفسیر المیزان در ذیل «اهدنا الصراط المستقیم » می نویسد: «این صراط از دنیا کشیده شده، از این صراطی که از مو باریک تر است.» بعضی با مختصری ازجلوه های دنیا دین خود را می فروشند و به «صراط » و «روزحساب » توجه ای ندارند. قرآن مجید می فرماید: فردای قیامت جلوی پرده را نگاه کن، یک چیزی شیشه مانند، جهنمی ها، بهشتی ها را می بینند، آن ها را نگاه می کنند، همه در ناز و نعمت خوشند «یطوفون علیهم ولدان مخلدون باکواب و اباریق و کاس من معین » این همه نعمت در اختیاراین ها است، جهنمی ها می بینند که هم کلاسی اش در بهشت نعیم است اما این، در این طرف است. قرآن می فرماید:«ا لم نکن معکم » جهنمی ها داد می زنند آقایان بهشتی ها آیا مادر دنیا با شما نبودیم؟ زن به شوهر، شوهر به زن می گویند مگرما در دنیا با هم نبودیم؟ «قالوا بلی » بودیم، «و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی » هوای نفس،شما را مغرور کرد، مقام، تو را مغرور کرد.بچه ها را دیده اید، وقتی که دست بچه ها را بگیری و جلوی مغازه اسباب بازی فروشی ببری، هر کدام چیزی می خواهند و به همان چیزهم دلخوشند، ما هم حالت همان بچه ها را داریم، مقام، مثل همان عروسک یا ماشین کوکی است که بچه به او دلخوش است.