موضوع: "درمحضر بزرگان"

توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی

هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی

گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

سخت‌ترین مرحله حسابرسى در قیامت

سخت‌ترین مرحله حسابرسى در قیامت

 رجب و شعبان ماه استغفار و بندگی است و فرصتی است تا با اندیشیدن درباره گذشته، آینده خود را بسازیم. همچنین توجه به حقوق دیگران و رعایت آنچه حق‌الناس نامیده می‌شود، از مهمترین اموری است که در این ماه شریف باید نسبت به آن اهتمام داشت.
حق الناس
سخت‏‌ترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یکدیگر است. انسان‏‌ها با هم زندگى مى‏کنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت حقوق یک وظیفه الهى است که انبیای الهی درباره آن تأکید داشته‏‌اند و در قیامت بازخواست خواهند شد.
حق الناس در قیامت‏
در باب حقوق مردم روایاتى وارد شده است كه به عنوان باب‏ «حبس الحقوق» است. در قیامت، كاسب را مى‏آورند، مى‏گویند: شما این فرد را براى كار استخدام‏ كردى، كار كرده است، اما مزد او را ندادى. در محشر بمان تا مزد او را بدهى.
امام رضا علیه السلام مى‏فرماید:
كسى كه براى شما كار مى‏كند، هنوز عرق پیشانى‏اش خشك نشده است، مزد او را بدهید. مگر این كه خودش بخواهد پول او پیش شما امانت بماند.
اگر كسى مزد كارگرش را ندهد، روز قیامت او را در دادگاه نگه مى‏دارند، مى‏گویند: مزد او را بده. كار فرما نمى‏تواند به خدا بگوید: ما كه نداریم، تو مزد او را بده. خدا مى‏گوید: مگر او براى من كار كرده است كه من مزد او را بدهم؟ كار مادى بوده، كه براى تو كرده است. خدا از حبس حق كارگر متنفر است، آن وقت خودش حق شما خوبان را ضایع كند؟
آیه مى‏فرماید: «إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» كار خوب را باید به من تحویل دهید، تا ضایع نشود.
مختصری از انواع حق الناس در زندگی ها
به طور کوتاه به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنم: هر یک از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خویشان و نزدیکان، همسایگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجویان، ثروتمندان و تهى‏دستان، کارگزاران و زیردستان، هم‏کیشان و هم‏وطنان و… نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقى دارند که رعایت آنها یک وظیفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است و تضییع آنها، گناه و جرم به شمار می‌رود که در قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند
امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند.
قیامت
انواع ظلم
امیرالمۆمنین ـ علیه‏السلام ـ فرمود: ظلم سه گونه است: نخست ظلمى که بخشیده نخواهد شد. دوم ظلمى که بدون دادستانى‌‌ رها نمی‌‏شود. سوم ظلمى که بخشیده خواهد شد. ظلمى که بخشیده نخواهد شد، عبارت است از شرک به خدا.
قرآن می‌‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِـهِ»؛ اما ظلمى که بخشیده می‌‏شود، ستم کوچکى است که هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى که بدون حساب‌‌ رها نمی‌‏شود، عبارت است از ظلم بندگان نسبت به یکدیگر که قصاص در آن‏جا بسیار دشوار خواهد بود و سختى آن در حد زخم کارد و زدن تازیانه نیست، بلکه بسیار سخت‏‌تر است.
رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ـ فرمود: «هر کس از قصاص می‌‏ترسد، از ستم به مردم خوددارى کند.»
مشکل حساب‏رسى به حق الناس در قیامت این است که در آن‏جا چیزى ندارد تا به طلبکاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیه‌‏اش را نپرداخته یا ضربه‏‌اى به مظلومى زده و دیه‏‌اش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضی‌اش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلب‏کاران بپردازد.
امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند
راهکار رفع عذاب
حل این مشکل به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه نخست اینکه به مقدار طلب بستان‏کار از حسنات بدهکار برداشته و به طلب‏کار داده می‌‏شود. وجه دوم آنکه اگر حسناتى نداشت به‌‌ همان مقدار از گناهان شاکى برداشته و در نامه عمل بدهکار ثبت می‌‏شود.
شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند.
رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ـ‌ فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏سازند و نامه اعمالش را به دستش مى‏دهند، وقتى در آن نگاه مى‏کند حسناتش را در آن نمی‌بیند.
می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عمل‏‌هاى صالح خود را در آن نمى‏یابم. در پاسخ گفته می‌‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کرده‏اى به آنان داده شده است.
سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر می‌‏سازند و نامه عملش را به دستش می‌‏دهند. هنگامى که در آن می‌‏نگرد، عبادت‏‌هاى فراوانى در آن می‌بیند که آن‌ها را انجام نداده است،
می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون بعضى کارهایى که انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در پاسخ گفته می‌‏شود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم».

بهترین توشه برای قیامت

سوره مائده آیه 35 می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا داشته باشید ، با وسیله ی تقوا به سوی خدا بروید و در راه خدا جهاد کنید.
فلاح یعنی رستگاری، به کشاورزان فلاح می گویند زیرا دانه می کارند و این دانه ها رشد می کنند و کشاورزان زمینه ی رشد آنها را فراهم می کند.
در قرآن داریم: قد افلح من زکی ها یعنی هر کس خودش را اصلاح کند به تحقیق رستگار می شود و قد افلح مومنین یعنی مومنین رستگار هستند. ولی بیشتر کلمه ی لعلکم داریم شاید رستگار بشوید.)
تقوا اقسامی دارد: تقوای سیاسی ،اخلاقی و اقتصادی و عبادی و … تقوای به معنای قدرت پرهیز است.تقوا وسیله است نه هدف یعنی تقوا نیرویی است که زمینه ی کارهای خیر را فراهم می کند. مثل پلیس ، پلیس در شهر هدف نیست، وسیله است زیرا پلیس برای تماشا کردن نیست بلکه کار پلیس ایجاد نظم در شهر و جلوی خلاف گرفتن است. پس هدف پلیس نظم است. تقوا یک عامل بازدارنده و برانگیزنده است.
ویژگی انسان این است که به دنبال سود است و از ضرر بیزار است .تقوا به انسان می گوید که دنبال چیزهای مفید برو و دنبال چیزهای مضر نرو.
امام صادق(علیه السلام) فرمود :تقوا یعنی هر جا امر خدا هست آنجا حاضر باشید و هر جا خدا نهی کرده ،در آنجا نباشید. در قرآن داریم: بهترین زاد و توشه ی شما در قیامت، تقوا است . یک تقوای ابتدایی و یک تقوای انتهایی داریم. در قرآن داریم: ما کسی را پذیرش می کنیم که زمینه ای داشته باشد . یعنی فرد تقوای ابتدایی دارد و با خواندن قرآن، این تقوا تقویت می شود. داریم که قرآن برای مردم است. تقوای نهایی همان روزه گرفتن و نماز و … است که اینها تقوا را افزایش می دهد.
در قرآن داریم: هر کس در راه خدا کوشش کند ما قطعا راه های مختلفی را به او نشان می دهیم . یکی از راههای ترک گناه، تقوا است. ما باید پلیس درون مان را تقویت کنیم. تقوا یعنی پرهیز از کسی که ما را می بیند. تقوا یعنی علم به اینکه کسی ما را می بیند. اگر ما بدانیم که کسی کارهای ما را ثبت می کند، تمام مشکلات حل می شود. اگر ما احساس کنیم که هنگام سجده ،خدا ما را می بیند، به سرعت آنرا تمام نمی کنیم و آنرا طول می دهیم. اگر ما بخواهیم در نماز حال پیدا کنیم باید دیدمان این طور باشد که کسی در نماز ما را می بیند. امام حسین (علیه السلام) وقتی علی اصغر روی دستش به شهادت رسید فرمود: این مصیبت بر من آسان است زیرا خدا آنرا می بیند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: آنچنان از خدا بترس که گویی خدا را می بینی .عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید این یعنی تقوا. قهرمانان در مسابقات، کارهای سخت را تحمل می کنند زیرا عده ای آنها را می بینند و این دیدن در انسان حس ایجاد می کند. تقوای در مصیبت آرام بودن و در عبادت، حال داشتن است .
در قسمت بعد داریم :ای مردم ،با وسیله ای به سوی خدا بروید. وسیله یعنی هر چیزی که ما را به خدا نزدیک کند.حاکم نیشابوری می گوید: اصحاب پیامبر وسیله هستند.
در منابع اهل سنت به اشیاء مثل قرآن واعمال مثل نماز و افراد مثل رسول خدا، وسیله اطلاق می شود. یکی از علمای بزرگ اهل سنت می گوید :بسیاری از افراد بعد از فوت پیامبر به کنار قبر پیامبر می رفتند و به پیامبر که نبی رحمت بود متوسل می شدند تا شفای بیمارشان را بگیرند. زمانی باران نیامد و فردی نزد همسر پیامبر رفت و گفت که باران نمی آید. او گفت که در کنار قبر پیامبر روزنه ای ایجاد کن و به ایشان متوسل بشو، تا باران بیاید.
در خطبه ی 110 نهج البلاغه داریم: از چیزهایی که مردم می توانند متوسل بشوند به سوی خدا اینهاست: ایمان به خدا ،جهاد در راه خدا، کلمه ی اخلاص، اقامه ی نماز، روزه ماه رمضان ،زکات ،حج، صدقه و … پس انسان می تواند معصومین را در زمان حیات و بعد از مرگ وسیله قرار بدهد. ما از اعتبار ائمه استفاده می کنیم تا شفای بیماران را از خدا بگیریم. فردی وقتی غذا خورد، خدا و پیامبر را شکر کرد .فردی گفت که این شرک است و او در جواب گفت که در قرآن داریم :خدا و پیامبر ما را بی نیاز کرده است .این آیه جواز توسل است .
در ادامه ی آیه 35 سوره مائده قرآن می فرماید: در راه خدا جهاد کنید. جهاد یعنی کوشش و تلاش .
جهاد اقسامی دارد : سه نوع جهاد داریم: جهاد اکبر، جهاد اصغر و جهاد کبیر .جهاد اکبر مبارزه با نفس است و جهاد اصغر مبارزه با دشمن است . جهاد کبیر تبلیغ است .در قرآن داریم جهاد کنند بوسیله قرآن، جهاد کبیر . یعنی انسان با زبان مردم را به دین جذب کند. پیامبر با جهاد کبیر، شروع به ترویج اسلام کرد.
هر چقدر ما در جهاد بیشتر تلاش کنیم خدا بیشتر به ما کمک می کند. در قرآن ،خدا مجاهدین را ترجیح داده است .جهاد با نفس خیلی مهم است و هیچوقت تمام نمی شود. امام صادق(علیه السلام) می فرماید :همیشه با نفس خودت در مبارزه باش .

تأثیر قرآن در زندگی یک جوان

احمد بن سعید عابد گفت : پدرم براى من نقل کرد که در زمان ما، در کوفه جوان خداپرستى بود - بسیار خوش صورت و زیبا اندام - همواره در مسجد جامع حضور داشت و اندک وقتى بود، که در مسجد نباشد.

زن زیبا و خردمندى چشمش بر او افتاد و دلباخته اش شد. پس از مدت ها که رنج کشید و روزها بر سر راه آن جوان ایستاد، یک روز، هنگامى که جوان به مسجد مى رفت . زن خودش را به او رسانید و گفت : اى جوان ! بگذار یک کلمه با تو سخن بگویم ، آن را بشنو، آنگاه هر چه خواستى بکن . جوان به آن زن بى اعتنایى کرد و با او سخن نگفت . و به راه خود رفت هنگامى که از مسجد به قصد منزل مى رفت آن زن دوباره سر راهش آمد و گفت : اى جوان ! مى خواهم یک جمله با تو سخن بگویم ؛ به سخنم گوش کن

جوان سر خود را پایین انداخت و گفت : این جا، جاى تهمت است و من خوش ندارم در موضع تهمت باشم . زن گفت : اى جوان ! من تو را کاملا مى شناسم و اینجا که ایستاده ام از آن جهت نیست که تو را نشناخته باشم . معاذ الله ! که کسى از این موضوع اطلاع پیدا کند. خودم آمدم تا در این موضوع با تو صحبت کنم . گرچه مى دانم اندکى از این مطالب ، نزد مردم بسیار بزرگ مى باشد و شما عابدها و زاهدها همانند شیشه مى باشید که کمترین چیزى آن را معیوب مى سازد.

اینک فشرده آن چه را که مى خواهم به تو بگویم این است : تمام وجودم گرفتار تو شده ، پس در کار من و خودت ، خدا را در نظر داشته باش .


آن جوان به منزل رفت ، خواست نماز بخواند (از یاد آوردن وضع آن زن) نتوانست نماز بخواند. نامه اى نوشت ، آن را برداشت و از منزل خارج شد. دید آن زن همچنان ایستاده است . کاغذ را به او داد و برگشت .

در آن نامه نوشته بود «بسم الله الرحمن الرحیم » اى بانوى محترمه ! بدان ! بار اول که انسان معصیت مى کند، خدا حلم مى ورزد، بار دوم پرده پوشى مى کند، اما هنگامى که بنده اى لباس معصیت به تن پوشید، خداوند غضبى مى کند که آسمان ها و زمین و کوه ها و درختان و جنبندگان ، تحملش را ندارند.

اگر آنچه گفتى دروغ است ، تو را به یاد روزى مى اندازم که در آن روز آسمان ها چون فلز گداخته شود و کوه ها مانند پشم زده شود و پراکنده گردد و مردم از ترس به زانو در مى آیند. به خدا قسم من از اصلاح خودم عاجزم تا چه رسد به اصلاح دیگران .

و اگر آنچه را گفتى راست است و حقیقتا گرفتار شده اى ، طبیبى را به تو نشان دهم که دردهاى مزمن و سخت را علاج مى کند.

او خداوند متعال و پروردگار جهانیان است . از صدق دل رو به خدا آور که مرا این آیه قرآن ، منقلب و مشغول کرده است . خداوند مى فرماید:

وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ.

اى رسول گرامى ! امت را از روز قیامت بترسان که نزدیک است از هول و ترس آن ، جان ها به گلوها برسد و از بیم آن حزن و خشم خود را فرو مى برند، هنگامى که ستم کاران نه خویشى دارند که در آن روز به فریادشان برسد و از آنان حمایت نماید و نه واسطه اى که وساطتش پذیرفته شود. خداوند، خیانت چشم ها و آنچه را دل ها پنهان مى دارند مى داند و از قلب هاى مردم آگاه است.(سوره غافر آیه 18)


با این وضعیت من چگونه مى توانم از این آیه بگریزم . زن بعد از چند روز دیگر آمد و بر سر راه جوان ایستاد. وقتى آن جوان متوجه شد که زن سر راهش ایستاده است ، خواست به منزلش برگردد، که زن او را نبیند.

ناگهان او صدا زد اى جوان ! برنگرد، زیرا دیگر مزاحم تو نیستم و ملاقاتى بین من و تو، جز در جهان دیگر نخواهد بود.


آن زن چون تحت تأثیر آیات قرآن قرار گرفته بود. گریه شدیدى کرد و گفت : از خداوندى که کلیدهاى قلب تو به دست او است ، مى خواهم که او این مشکل را آسان کند. آنگاه از پى آن جوان آمد و گفت : اى بنده مخلص خدا! بر من منت بگذار و مرا موعظه اى کن و پندى بده که تا زنده ام به آن عمل کنم . جوان گفت : تو را سفارش مى کنم که خودت را از شر خودت حفظ کنى و این آیه را به یاد تو مى آورم که مى فرماید:

وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاكُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ.

او آن خدایى است که چون شب به خواب مى روید جان شما را مى گیرد (و نزد خود مى برد) و شما را مى میراند و در روز آنچه از اعمال و کردار را انجام دهید مى داند.(سوره انعام آیه 60)

وقتى زن این آیه را شنید متأثر شد و سر خود را پایین انداخت ، گریه شدیدى کرد و به منزل برگشت . و به عبادت و راز و نیاز با خداى خود پرداخت و با همین حال ، با اندوه و ناراحتى از این جهان درگذشت و به ابدیت پیوست.