موضوع: "درمحضر بزرگان"
خواندني هايي از آيت الله حق شناس (رحمه الله عليه)
شنبه 96/02/23
بسم الله الرحمن الرحيم
حقوق ماهانه پيشنهادي تاجر به عبدالكريم بين 20 تا 25 تومان بود، ولي او حقوق 3 تومان را درخواست كرد و در مقابل تعجب تاجر گفت: «من حقوق كمتري ميگيرم تا بتوانم نماز و درسم را سر وقت بهجا آورم.»
پسر با پدر مو نمي زند. پدر با اطرافيان و مخصوصا جوانان مهربان بود و حالا پسر هم وارث خوشاخلاقي پدر شده. فهميدنش زياد سخت نيست. اين را خيلي زود و وقتي ما را «داداش جون» خطاب كرد، فهميديم. سئوالهايمان را با مهرباني و خوشاخلاقي پاسخ مي داد. با اين كه احساس مي كرديم از طولاني شدن گفتوگو خسته شده و هر لحظه ممكن است اعتراض كند، ولي او هيچ گلايه اي نمي كرد و تا آخر گفتوگو با روي گشاده، از پدر و خاطراتش مي گفت. حجتالاسلام حسن حقشناس، يكي از پسران آيت ا… حقشناس بزرگ است كه اميد زيادي به پيدا كردنش نداشتيم. اما همه چيز بهطرز غريبي دستبهدست هم داد تا روايت پسر از پدر، اكنون پيش روي شما باشد.
علماي زيادي بوده اند كه حالا فقط در كتاب ها نامشان ديده مي شود، ولي انگار نام آيت ا… حقشناس هميشه بر سر زبانهاست. رمز اين ماندگاري را در چه مي دانيد؟
رمز اين ماندگاري را در دو چيز مي دانم؛ يكي در تهذيب و صيانت نفس و ديگري در اخلاص عمل، گفتار و كردار. اينها خصوصياتي اند كه پدرم از همان دوران نوجواني در پي تحصيل آنها بود. خيلي از علماء اعتراف كرده اند كه سيره عملي آيت ا… حقشناس جلوتر از سيره گفتاريشان بود. در ضمن، سيره عملي بسياري بعد از خارج شدن از حوزه متوقف مي شود، ولي پدرم تا آخر عمر حتي يك لحظه هم از تهذيب نفس غافل نشدند. ايشان ارتباط بسيار خوبي هم با جوانان داشتند و بسيار خوشاخلاق و خوشرفتار بودند. شايد يكي ديگر از اسرار ماندگاري نام حقشناس همين خصوصيت باشد.
اين خوشرفتاري در وجود ايشان ذاتي بود يا تربيتي؟
مسلما اين خصوصيت هم ذاتي بود و هم براي رسيدن به كمال در وجود ايشان تربيت شد. خوشاخلاقي ايشان هميشه زبانزد اطرافيان بود. معمولا با لبخند صحبت مي كردند و حتي اين اواخر در بيمارستان هم با وجود كسالت و بيماري با روي گشاده از عيادتكنندگان استقبال مي كردند. امكان نداشت كه با نوجوان و جواني برخورد كنند و لبخند نزنند. ايشان در بيمارستان حدود 9 - 8 بار ايست قلبي داشتند و دكترها با تعجب مي گفتند كه وقتي بعد از اين ايستها، ايشان به حالت عادي برمي گشتند، باز هم با روي گشاده با ديگران برخورد مي كردند. نمي توان گفت همه اين خصوصيات برجسته اخلاقي، ذاتي بوده است.
خيلي ها اين نقد را وارد مي دانند كه علوم قرآني در محافل درسي مهجور است. در مدتي كه آيت ا… حقشناس، مديريت مدرسه فيلسوفالدوله و سپهسالار قديم را برعهده داشتند، چقدر به تدريس علوم قرآني توجه مي شد؟
پدرم عمرش را در راه تحصيل و تدريس علوم قرآني گذراندند. ايشان هميشه اين علوم را در صدر برنامه هاي درسي مدارسي كه اداره مي كردند، قرار مي دادند. پايه و اساس مطالبي كه آيت ا… در مجالس موعظهشان بيان مي كردند، بر قرآن استوار بود. ايشان هميشه در صحبتهايشان از قرآن و روايات استفاده مي كردند و بسيار كم از خودشان مي گفتند. اعتقاد داشتند كه اثر گفتار خداوند و اهلبيت(ع) روي قلوب جوانان بسيار بيشتر از كلام ديگران است.
شما از نزديك شاهد اعمال و احوال پدرتان در خانه بوديد. ايشان برنامه روزانه اي براي تلاوت قرآن داشتند؟
نه تنها ايشان، بلكه همه اعضاي خانواده به تبعيت از پدرم هر روز به خواندن منظم مقداري از قرآن مي پرداختند. مسلما اين برنامه تلاوت در ماه مبارك رمضان بسيار بيشتر مي شد. آيت ا… طوري در خانواده رفتار كرده بودند كه همه ما با تمام وجود دوست داشتيم در اعمال و رفتار از ايشان پيروي كنيم. خيلي وقت ها پيش مي آمد كه فردي براي ملاقات و صحبت با پدرم كه مشغول تلاوت قرآن بودند، وارد خانه مي شد، ايشان با دست به فرد تازه وارد اشاره مي كردند كه او هم مشغول تلاوت قرآن شود. بعد از آن كه تلاوتشان به اتمام مي رسيد با او همصحبت مي شدند.
ساعت هاي خاصي را در روز براي تلاوت قرآن در نظر گرفته بودند يا سوره اي بود كه بيشتر بخوانند؟
ايشان سوره ياسين را يك بار بعد از نماز صبح و يك بار هم شب ها قبل از خواب مي خواندند. علاقه خاصي به اين سوره داشتند و ديگران را بسيار به خواندن اين سوره سفارش مي كردند.
با توجه به اين كه آيت ا… حقشناس علاقه زيادي به تحصيل و كسب علم داشتند، قلبا راضي بودند كه به دستور آيت ا… بروجردي از حوزه خارج شوند و براي اداره مسجد امينالدوله به تهران بيايند؟
همانطور كه گفتم؛ سيره عملي ايشان از سيره گفتاريشان جلوتر بود. كمال ادب پدرم به استادانشان در قالب عمل به وظايفي كه بر عهده شان مي گذاشتند، ظهور مي كرد. هميشه مقابل اساتيد، متواضع و گوش به فرمان بودند. آيت ا… بروجردي هم از استادان بزرگ آيت ا… حقشناس به حساب مي آمدند و به همين دليل ايشان بدون هيچ اعتراضي به تهران هجرت كردند. در ضمن، ايشان درباره آمدن به تهران با حضرت امام(ره) هم مشورت كردند و با تشويق ايشان مواجه شدند.
خبر داريم كه خيلي از اطرافيان آيت ا… حقشناس در انجام اعمال ديني از ايشان تقليد مي كردند، ولي چرا مرجعيت فقهي ايشان هيچگاه بهطور گسترده در عموم جامعه مطرح نشد و ايشان رساله عملي ننوشتند؟
موضوع مرجعيت فقهي ايشان غيرقابل خدشه است. حدود 12 مرجع به پدرم حكم اجتهاد داده بودند كه ميان آنها نام هاي بزرگي مثل آيات عظام حكيم، خويي، نائيني، زنجاني و ديگران ديده مي شد. اما ايشان هميشه دوست داشتند گمنام بمانند. اساسا گمنامي، مسلك علماي قديم بود. اگر مرجعيت فقهي براي عموم جامعه را به آنها پيشنهاد مي دادند، معمولا واپس مي زدند. آيت ا… حقشناس هرچند در علوم ظاهري و فقه به كمال رسيدند و مجتهدي صاحب رأي و فيلسوفي اهل نظر بودند، ولي باز هم دوست داشتند در گمنامي باقي بمانند.
يكي از تكيهكلام هاي معروفي كه آيت ا… حقشناس ديگران را با آن خطاب مي كرد و در يادها باقي مانده است «داداشي» و «داداش جون» بود. خبر داريد كه اين اصطلاح از چه زماني جزو عادت هاي گفتاري ايشان شد؟
اولين استاد پدرم شيخ محمد حسين زاهد بودند و مرحوم پدر، سلوك اخلاقي را نزد ايشان آغاز كردند. آن بزرگوار هم با اين تكيهكلام، ديگران را خطاب مي كردند. آيت ا… حقشناس هم از همان دوران از اصطلاح «داداشي» و «داداش جون» در صحبت كردن با ديگران استفاده كردند. اتفاقا اين اصطلاح باعث مي شد كه مخاطبان احساس صميميت و نزديكي بيشتري با پدرم داشته باشند.
خاطره اي به ياد داريد كه نشاندهنده ظهور يك خصوصيت اخلاقي ويژه در اعمال و كردار ايشان باشد؟
پدرم واقعا از دروغ و غيبت تنفر داشتند و حتي يك نفر هم اين دو خصلت زشت را در ايشان نديده بود. يك بار ايشان در يك مهماني حاضر شدند كه حدود 400 نفر از اعضاي فاميل و دوستان و آشنايان در آن حضور داشتند. همه به پدرم علاقه داشتند و حضور ايشان در مهماني برايشان خيلي مهم بود. بعضي از افراد حاضر در اين مهماني شروع به غيبت كردند. پدرم ابتدا به آنها تذكر داد كه اين گناه را انجام ندهند و وقتي از دست نكشيدن آنها مطمئن شد، مجلس را همراه خانواده ترك كرد. هر چقدر ميزبانان اصرار كردند كه ايشان دوباره برگردند، قبول نكردند. مادرم هم مي گويد كه از 12 سالگي به خانه پدرم رفته و در اين مدت حتي يك دروغ و غيبت هم از ايشان نشنيده است.
توصيه و سفارش ويژه اي هم به شما و ديگر فرزندانشان داشتند؟
توصيه دائميشان ارتباط مستمر با قرآن و كلام وحي بود. روي استمرار اين امر هم بسيار تأكيد داشتند و معتقد بودند كه با اين استمرار مي توان به درجات عالي دست يافت. درضمن، عاشق كتاب و مطالعه بودند. هيچ وقت از جهت علمي تعطيلي نداشتند. هميشه ما را به كسب علم و دانش و مخصوصا علوم ديني تا حد اجتهاد توصيه مي كردند. ايشان به ما مي گفتند كه محصل واقعي كسي است كه كتاب از دستش نيفتد و همواره كتابي در دستش باشد. روي رفتار با جوانان و كوچكترها هم تأكيد خاصي داشتند. خودشان هميشه با جوان ها مهربان بودند و به ما هم مي گفتند كه خوشاخلاقي با جوانان را هيچگاه ترك نكنيم. به غير از اينها به خواندن نماز اول وقت و نماز شب هم تأكيد مي كردند.
كمي هم از دوران كسالت و بيماري ايشان بگوييد. بيماري ايشان چه بود؟
بيماري ايشان به ريه و دستگاه تنفسيشان مربوط مي شد كه در روزهاي آخر، حالشان را بسيار وخيم كرد. در ضمن، زخم معده هم داشتند كه علت آن استمرار در روزه گرفتن بود. در طول عمر پربركتشان بسياري از ماه هاي رجب و شعبان را بهطور كامل روزه گرفته بودند. با اين حال دكترها مي گفتند كه هيچوقت بيماري نتوانست بر پدرم غلبه كند.
منبع: هفته نامه پنجره
تکلیف زمان غیبت
سه شنبه 96/02/19
امام خمینی قدس سره: ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: «عجّل علی فرجه». با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. فراهم کردن این [است] که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید.[در این صورت] ان شاءالله ظهور می کند ایشان.
تأثیر غیرمستقیم در تربیت
سه شنبه 96/02/19
تربیت در دوران کودکی و نوجوانی و سپس جوانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است که این مسئله وظیفه والدین را در خانواده و مربیان و معلمان را در فضاهای آموزشی سنگین تر می کند.
این نکته را نیز باید بدانیم که فرایند تربیت، همیشه در قالب یک کلاس خاص بین مربی و متربّی اتفاق نمی افتد؛ بلکه تمام اعمال و رفتار و اتفاقات در محیط، در شکل گیری تربیت متربی مؤثر است؛ ازاین رو ضروری است که والدین و مربیان و معلمان محترم به همة این شئون توجه داشته باشند که هر برخورد یا گفت وگوی ناسنجیده، تأثیر تربیتی خاص خود را دارد.
مقام معظم رهبری-مدظله العالی- با یک مثال عینی به بیان این اصل تربیتی می پردازند:
اگر شما گاهی می بینید یک بچه ای که در محیط مذهبی و خانواده مذهبی تربیت شده، اما در آن دوران ضدمذهبی می شود، این نشانة بی تأثیری آن عامل تربیتی خانوادگی نیست؛ بلکه نشانة وجود یک عامل ناشناخته ای است که ما از آن بی خبریم. احیاناً اختلاف پدر و مادر، همان پدری که نماز شب هم می خواند یا همان مادری که عفت خودش را با شدیدترین وجهی و با وسواس حفظ می کند، خصوصیاتی دارد که در رفتار آن مخاطب تأثیر منفی می گذارد. یعنی با یک خُلقیاتی همراه است که آن کودک نتیجه می گیرد که باید آن خلق پدر را نپذیرد و به طور طبیعی نمی پذیرد. و ما از این عوامل در داخل خانواده بی اطلاعیم. یا یک عنصری در داخل خانواده ها وجود دارد که از آن غافلیم. من خانواده هایی را می شناسم که پدرها آدم های بسیار خوبی بودند، اما بچه هایشان آدم های بسیار بدی شدند و در این رابطه در چند مورد تجربة دوران سیاسی آن روزها به علت بسیار عجیبی برخورد کردم. دیدم پدرها از محیط کار خودشان می آیند در داخل خانه، یک چیزی را می گویند غافل از اینکه برداشت این پدر پختة عاقل جهان دیده از فلان حادثه که دارد نقل می کند، با برداشت آن بچة خام ابتدایی به کلی متفاوت خواهد بود و ملتفت این نکته نیست. آن وقت می آید آنچه را که در محیط سیاسی ـ اجتماعی می گذرد، داخل خانه بازگو می کند. من یک پدر متعصّب مبارز مذهبی ضدکمونیست را می شناختم که فرزندانش بی اعتنا به تعصب و مذهبی بودن پدر کمونیست شدند و چند نفر از آن بچه ها احیاناً همة آن ها در حوادث گوناگون کشته شدند. این ها در مواضع مارکسیستی الحادی ضدمذهبی بودند و پدر که یک مذهبی تندی بود، می آمد خانه مثلاً فرض کنید یک چیزهایی را که در محیط مذهبی ها وجود داشت و انتقادات و حرف های گزنده ای که ما داشتیم و باب آن بچه ها نبود این را در محیط بی در و پیکر ذهن کودک در میان می گذاشت و نتیجه اش همان می شد که شد و من مواردی از این قبیل را سراغ دارم.6
ازاین رو افرادی که به هر نحو مورد مراجعه دیگران هستند و برای گره گشایی دیگران در مقام پاسخ گویی و مشاوره و مانند آن برمی آیند، لازم است مراقب باشند که در تعامل با مشکلات دیگران، اعضای خانواده و مرتبطان خود در این رهگذر آسیب نبینند.
اهمیت خانواده و نقش بی بدیل زن در تربیت
سه شنبه 96/02/19
مقام معظم رهبری -مدظله العالی- یکی از عوامل مهم انحطاط غرب را متزلزل شدن بنیاد خانواده می دانند و علت اصلی آن را نبودن مادر در جایگاه اصلی خویش در خانواده برمی شمارند؛ ازاین رو در این باره چنین هشدار می دهند:
مسئله خانه و خانواده خیلی مهم است. مسئله مادری، مسئله همسری، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همة طرح هایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد؛ یعنی شما اگر بزرگ ترین متخصصین پزشکی یا هر رشته دیگر بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه، شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. کانون خانواده جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه ها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام تری نسبت به زن است در میدان خاصی، شکننده تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است ـ حتی نه نوازش مادر ـ [مرد] باید نوازش ببیند. آن کار را برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می کند که مادر برای یک بچة کوچک می کند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و عواطف محتاج وجود یک محور اصلی در خانه ـ که آن خانم و کدبانوی خانه است ـ نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد داشت.
ضرورت تهذیب
سه شنبه 96/02/19
در کلام حضرت آیت الله خامنه ای -مدظله العالی- دربارة ضرورت تهذیب و اصلاح نفس آمده است:
نقطة اصلی و محوری برای اصلاح عالَم، اصلاح نفس انسانی است. همه چیز از اینجا شروع می شود. قرآن به آن نسلی که می خواست با دست قدرتمند خود تاریخ را ورق بزند، فرمود: «قُوا أنْفُسَکُم»، «عَلَیکُمْ أنْفُسَکُمْ». خودتان را مراقبت کنید، به خودتان بپردازید و نفس خودتان را اصلاح و تزکیه کنید. «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها». اگر جامعة اسلامی صدر اسلام از تزکیه انسان ها شروع نشده بود و در آن به اندازه لازم آدم های مصفا و خالص و بی غشّ وجود نداشتند، اسلام پا نمی گرفت و گسترش پیدا نمی کرد و بر مذاهب مشرکانه عالم پیروز نمی شد و تاریخ در خط اسلام به حرکت نمی افتاد. اگر انسان های مزکّا و مصفّا نباشند، جهاد نیست.
انقلاب ما که پیروز شد به برکت صفا و خلوص و اخلاص و کار برای خدا و بلند شدن از سر منافع مادی و شخصی بود. مقاومت در جنگ تحمیلی هم همین طور بود. در درون وجود ما، بزرگ ترین دشمن ما کمین گرفته و آن، نفس امّاره و شهوات و خودخواهی و خودپرستی های ماست. هر لحظه ای که بتوانیم این مار گزنده و دشمن کشنده را سر جای خود بنشانیم ـ ولو به طور موقت ـ درآن لحظه، ما موفق و سعادتمند و قادر بر عمل و مقاومت و ایستادگی و جهاد فی سبیل الله هستیم. هر وقتی که این دشمن، سر بلند کند و عقل و نیروی معنوی و نفس رحمانی در وجود ما را سرکوب کند و تحت تأثیر خود قرار بدهد، در آن لحظه، ما در حال سکون و رکود و یا عقبگردیم.2
ما به عنوان کسانی که بار سنگین هدایت بشر و نجات انسان را بر دوش گرفته ایم، باید به خودمان بپردازیم، باید نفس های خودمان را اصلاح کنیم، باید قدرت معنوی انسان را ـ که خدا در ما به حد اعلی به ودیعه گذاشته است ـ از گل و لای شهوات و هوا و هوس ها و خودخواهی ها و خودپرستی ها نجات بدهیم وآن را قوی کنیم. شما جوانان، شما خانواده های شهدا، شما جانبازان، شما مبلّغان دلسوز و علاقه مند، به این مبارزة درونی اولی هستید. ما اول باید خودمان را اصلاح کنیم. هرکسی که به اسلام و انقلاب دلبسته تر است، باید برای اصلاح نفس خود، عازم تر و جدی تر باشد.