موضوعات: "بدون موضوع" یا "نکات ناب روان شناسی" یا "درمحضر بزرگان"
مومن کیست؟
یکشنبه 97/08/13
مومن کیست؟
“هفت خصلت مومن از زبان دلنشین مولایمان امیر مومنان علی (ع)”
? مومن کسی است که:
1- کسبش حلال است.
2- اخلاقش مهربان و رئوف است.
3- قلبش سالم از کینه و کدورت است.
4- زیادی مالش را انفاق کند.
5- زیادی سخنش را نگه می دارد.
6- مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوار.
7- و او از خود درباره دیگران انصاف می دهد.
راز آبروی عجیب امام حسین (ع) نزد خداوند
شنبه 97/08/12
امام حسین (ع) همه هستی خود را در راه خدا فدا کرد وجود او عین حق و عدالت است چون حسین (ع) همه چیزش را زمین زد بنابراین صاحب این آبرو و وجاهت شده است.
«ممکن است کسی بپرسد و بگوید آقا چطور می شود که خداوند همه گناهان کسی را ببخشد. چطور می شود خداوند حتی از حق الناس هم بگذرد. بله می شود چون به قول سید بحرالعلوم این عارف و فقیه برجسته، حسین (ع) همه چیز خود را به خاطر خدا به زمین زد. به خاطر خدا از همه تعلقات و علقه های خود گذشت، به خاطر خدا همه عزیزان خود را در راه خدا قربانی کرد و بعد از آن هم راضی به اسارت اهل بیت (ع) شد و چون حسین (ع) همه هستی خود را در راه خدا فدا کرد وجود او عین حق و عدالت است چون حسین (ع) همه چیزش را زمین زد بنابراین صاحب این آبرو و وجاهت شده است.»
همه ما میمیریم....
پنجشنبه 97/08/10
همه ما می میریم. همه ما. بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی. تمام می شویم. یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه خفاش ها می شود، همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند، همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگی شان. حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مان.
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره خاکی راه رفته اند. مغرورانه گفته اند: مگه من اجازه بدم! مگه از روی جنازه من رد بشید… و حالا کسی حتی نمی تواند استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند، دلفریب، مثل آهو خرامان راه رفته اند. زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده. سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند و حالا کسی حتی نام شان را به خاطر نمی آورد.
قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه دشمنان شان شراب ریخته اند و خورده اند. سردارانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند، از گلوله نترسیده اند و حالا کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
همه این کینه ها، همه این تلخی ها، همه این زخم زبان زدن ها، همه این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم، همه این زهر ریختن ها، تهمت زدن ها، توهین کردن ها به هم… تمام می شود. از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان همدیگر زهر کنیم.
اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم، اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ما می میریم.
همه ما.
بدون استثنا.
کمی دیرتر.
کمی زودتر.
یک دفعه.
ناگهانی …
تفاوت مشکل وآسان
دوشنبه 97/07/16
خوابیدن در هر شب آسان است ولی مبارزه با آن مشکل است.
نشان دادن پیروزی آسان است ولی قبول کردن شکست مشکل است.
حظ کردن از یک ماه کامل آسان است ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.
زمین خوردن با یک سنگ آسان است ولی بلند شدن مشکل است.
لذت بردن از زندگی آسان است ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است.
قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است ولی وفای به عهد مشکل است.
گفتن اینکه ما عاشقیم آسان است ولی نشان دادن مداوم آن مشکل است.
انتقاد از دیگران آسان است ولی خودسازی مشکل است.
ایراد گیری از دیگران آسان است عبرت گرفتن از آنها مشکل است.
گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است.
فکر کردن برای پیشرفت آسان است متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.
فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است.
دریافت کردن آسان است اهدا کردن مشکل است.
حفظ دوستی با کلمات آسان است حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است
اگر گناه وزن داشت و...
دوشنبه 97/07/16
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی …
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمانجستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم
اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود …
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ….
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم….
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت
دکتر شریعتی
_____________