وحدت حوزه ودانشگاه

 

روز وحدت حوزه و دانشگاه از یادگارهای ارزشمند امام (ره) است. این مسئله هم مثل همه تدابیر و تصمیم‌های مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و ان‌شاءالله خواهد بود.

طی قرن‌های گذشته استعمارگران برای بیگانه کردن نسل‌های رو به رشد کشورهای اسلامی از اسلام و خاموش کردن مساله ایمان و وجدان دینی در بین آحاد مردم اقدامات متعددی انجام دادند. آنان در طراحی نقشه‌های فتوحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود به مانع عمده‌ای برخوردکردند و آن اعتقادات اسلامی ملت‌ها بود. زیرا اسلام مصداق کامل دینی بود که حقیقتاً با حمله و یورش همه جانبه و تجاوزکارانه دولت‌های استعماری به مناطق مختلف دنیا بویژه مناطق اسلامی مبارزه می‌کرد.

شهید بهناممحمدی کیست

 نام و نام خانوادگی : بهنام محمدی

متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی بهنام محمدی

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌ دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم كوچك اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می‌زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع كند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجك و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می‌كرد كه به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای كه اینگونه سفارش كرده بود: از بچه‌ها می‌خواهم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده احساس تنهایی بكند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.

روايات در باب دختردارى



مستحب است انسان، در صورتى كه از دختر داشتن محروم است، دست نياز به جانب حق بردارد، و براى دختردار شدن با حال اخلاص به درگاه حق دعا كند و بنالد. ابراهيم خليل آن پيامبر بزرگ با داشتن فرزندى چون اسماعيل و اسحاق به درگاه حق جهت دختردار شدن ناليد. امام صادق (عليه السلام) دعاى او را بدين صورت نقل مى كند : اِنَّ اِبْراهيمَ سَأَلَ رَبَّهُ اَنْ يَرْزُقَهُ اِبْنَةً تَبْكيهِ وَ تَنْدُبُهُ بَعْدَ مَوْتِهِ. از حضرت حق درخواست دختر كرد تا حداقل پس از مرگش گريه كننده و ناله كننده و خلاصه مجلس گرم كن و يادآور داشته باشد.

هدفى كه در اين روايت بازگو شده خيلى مهم نيست، آنچه مهم است اصل مطلب است كه پيغمبرى اولوالعزم از داشتن دختر محروم بود، براى رسيدن به اين نعمت دعا كرد. اينكه انسان پدر دختر باشد افتخار دارد، چراكه رسول باكرامت اسلام پدر دختر بود، اين همرنگى با رسول خدا در زندگى، كه با عنايت شدن دختر به انسان تحقق پيدا مى كند واقعاً افتخار دارد، امام صادق (عليه السلام) فرمود : كانَ رَسُولُ اللّهِ اَبا بَنات. پيامبر بزرگوار خدا پدر دختران بود.

اگر كسى دختر نداشت ولى داراى خواهر بود، باز هم درى از رحمت حق بر وى باز شده، امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : مَنْ عالَ ثَلاثَ بَنات اَوْ ثَلاثَ اَخَوات وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : نِعْمَ الْوَلَدُ اَلْبَناتُ، مُلْطِفاتٌ، مُجَهِّزاتٌ مُؤْنِساتٌ، مُبارَكاتٌ، مُفَلِّياتٌ. دختران چه خوبند، مهربان و نرمخو، مددكار و آماده به كار، انيس انسان، بابركت، و علاقه مند به پاكيزگى.

امام ششم (عليه السلام) فرمود : مَنْ عالَ اِبْنَتَيْنِ، اَوْ أُخْتَيْنِ، اَوْ عَمَّتَيْنِ اَوْ خالَتَيْنِ حَجَبَتاهُ مِنَ النّارِ. كسى كه دو دختر، يا دو خواهر، يا دو عمه، يا دو خاله را سرپرستى كند، سرپرستى آن دو او را از آتش جهنم حفظ مى كند.

امام صادق (عليه السلام) فرمود : اَلْبَناتُ حَسَناتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ، وَ الْحَسَناتُ يُثابُ عَلَيْها وَ النِّعْمَةُ يُسْأَلُ عَنْها.دختران حسناتند، پسران نعمت حقند، بر حسنات بهره مى دهند، و از نعمت بازپرسى مى كنند.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَى الاِْناثِ اَرَقُّ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ، وَ ما مِنْ رَجُل يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلى اِمْرَأَة بَيْنَهُ وَ بَيْنَها حُرْمَةٌ اِلاّ فَرَّحَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ. خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ارزش دختر داشتن فرمود : خَيْرُ اَوْلادِكُمْ اَلْبَناتُ. بهترين فرزندان شما دختران هستند.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : هر كس سه دختر يا سه خواهر را سرپرستى كند بهشت بر او واجب است، عرضه داشتند دو نفر را اگر سرپرستى كند ؟ فرمود : باز هم، گفتند اگر يك دختر يا يك خواهر را فرمود : باز هم.

خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی.......

مناجات شهید چمران:خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی

خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی، بهر چه دل بستم، دلم را شکستی، بهر چیز عشق ورزیدم آنرا زائل کردی، هر کجا قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوش کردی، هر وقت دلم بجایی استقرار یافت تو آواره م کردی، هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی… تا به چیزی دل نبندم، و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را بخواهم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم…

ای درد اگر تو نماینده خدایی ،که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشته ای تو را می پرستم، تو را در آغوش می کشم وهیچ گاه شکوه نمی کنم… بگذار بند بند م از هم بگسلد ،هستی ام در آتش بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود باز هم صبر می کنم و خدای بزرگ را عاشقانه می پرستم. ای خدا این آزمایش های دردناکی که فرا راه من قرار دادی، این شکنجه های کشنده ای که بر من روا داشته ای همه را می پذیرم. خدایا با غم و درد انس گرفته ام، ای خدا، کودک که بودم از بلندای آسمان و ستارگان درخشنده لذت می بردم اما امروز از آسمان لذت می برم؛ زیرا اگر وسعت و عظمت آن از شدت درد روحی م نکاهد، دیگر خفه می شوم

خدایا! تو را شكر میكنم كه با فقر آشنایم كردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درك كنم.

خدایا! تو را شكر میكنم كه مرا با درد آشنا كردی تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كیمیایی درد پی ببرم، و «ناخالصی»های وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواستههای نفسانی خود را زیر كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس كشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس كنم

مرده‌ای در تابوت


یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:

دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می‌شود دعوت می‌کنیم!

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می‌شدند، اما پس از مدتی کنجکاو می‌شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره می‌شده که بوده است.

این کنجکاوی تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می‌شد، هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می‌کردند این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هرحال خوب شد که مرد!

کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می‌کردند ناگهان خشک‌شان می‌زد و زبان‌شان بند می‌آمد.

آینه‌ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می‌کرد، تصویر خود را می‌دید. نوشته‌ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:

تنها یک نفر وجود دارد که می‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می‌توانید زندگی‌تان را متحول کنید. شما تنها کسی هستید که می‌توانید بر روی شادی‌ها، تصورات و موفقیت‌های‌تان اثر گذار باشید. شما تنها کسی هستید که می‌توانید به خودتان کمک کنید.

زندگی شما وقتی که رئیس‌تان، دوستان‌تان، والدین‌تان، شریک زندگی‌تان یا محل کارتان تغییر می‌کند، دستخوش تغییر نمی‌شود. زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می‌کند که شما تغییر کنید، باور‌های محدودکننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان هستید.

مهم‌ترین رابطه‌ای که در زندگی می‌توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.

خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن‌ها و چیز‌های از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت‌های زندگی خودتان را بسازید. دنیا مثل آینه است.