پیامبر بارها از رحلت خود خبر می دهد

در مدینه

ابو مویهبة خادم رسول خدا (ص ) گوید: شبی پیامبر اکرم (ص ) مرا از خواب بیدار کرد، و فرمود: من ماموریت دارم برای اهل بقیع استغفار کنم (پس با من بیا) گوید: من با پیامبر (ص ) خارج شدم، تا بقیع آمدیم، آنگاه پیامبر (ص ) به اهل بقیع سلام کرد، و سپس فرمود: گوارا باد بر شما آنچه را فعلا در آن قرار دارید، در حقیقت فتنه ها هم چون شب تار روی آور گردیده است، آنگاه فرمود: کلید خزینه های زمین به من واگذار شد، و این که زندگی جاوید در دنیا داشته باشم، و در پایان نیز بهشت از آن من باشد، و یا این که دیدار پروردگار را برگزینم، و من دیدار خداوند را برگزیدم. طبری گوید: ابو مویهبة گفت: ای رسول خدا (ص ) جاودانگی در دنیا و سپس بهشت را برگزین، فرمود: هرگز، من دیدار با پروردگار را برگزیدم. ابن کثیر روایت ابو مویهبة را ذکر کرده و بعد ادامه می دهد: پیامبر اکرم (ص ) بعد از این جریان 7 یا 8 روز دیگر، بیشتر در دنیا نماند.ابن کثیر همچنین در داستان اعتکاف 20 روز آخر ماه رمضان پیامبر (ص ) و نزول دو بار قرآن را در سال ذکر می کند.

پیامبر بارها از رحلت خود خبر می دهد

 

در مراسم حجة الوداع

جابر گوید: در حجة الوداع در حضور پیامبر اکرم (ص ) بودیم، در هنگام رمی جمرات فرمود: (مناسک خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم ) و به همین مضمون در کامل ابن اثیر است به اضافه این جمله هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. پیامبر در هنگام بازگشت از حجة الوداع در اجتماع بزرگ حاجیان از نزدیک بودن ارتحال خود خبر می دهد: خداوند لطیف و آگاه به من خبر داده است: و این که نزدیک است فرا خوانده شوم و من دعوت خدای را اجابت نمایم.

 

پیامبر بارها از رحلت خود خبر می دهد

در فرصتهای پراکنده

ابن عباس و سدی: چون آیه: (انک میت و انهم میتون) تو خواهی مرد و آنان نیز می میرند، نازل گردید، پیامبر (ص) فرمود: (ای کاش می دانستم مرگ من چه موقع خواهد بود؟)پس از آن سوره نصر نازل گردید، پس از نزول سوره نصر، پیامبر (ص ) در نماز، بین تکبیر و قرائت، سکوت می کرد و می فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) از پیامبر (ص) علت آن را سؤ ال کردند؟ فرمود: (خبر مرگ مرا دادند) پس از آن گریه شدیدی کرد، عرض شد: ای رسول خدا (ص)، آیا بخاطر مرگ گریه می کنید؟ در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ پیامبر (ص)فرمود: (پس ترس انتقال به آخرت، تنگنای قبر، تاریکی لحد و ترسهای فراوان قیامت چه می شود؟) و بعد از نزول سوره یاد شده به مدت یکسال زنده ماند.

اسباب نزول از واحدی: عکرمة از ابن عباس روایت نموده گوید: چون رسول خدا (ص ) از جنگ حنین فراغت جست، و سوره فتح نازل شد، فرمود: ای علی و ای فاطمه: (( اذا جا نصرالله و الفتح، )) و تا آخر سوره را قرائت فرمود (اشاره به نزدیکی ایام رحلت پیامبر).

در مجمع هم از ام سلمة آمده است: رسول خدا (ص ) در این اواخر، نمی نشست و برنمی خاست و رفت و آمد نمی کرد، مگر اینکه می فرمود: (سبحان الله و بحمده استغفر الله و اتوب الیه) پس از آن سوره نصر را قرائت می کرد. مرحوم علامه طباطبائی می گوید: در این معنا با اختلافاتی اندک در گفته رسول خدا (ص )، روایات بسیاری آمده است و در این که چگونه این سوره دلالت دارد بر فرارسیدن ایام رحلت گوید: مضمون آیه دلالت دارد بر فراغ پیامبر (ص ) از تلاش و مجاهدت و پایان یافتن و تمامیت ماءموریت او، و پس از اتمام ماءموریت هنگام زوال فرا می رسد.

در صحنه غدیر خم

وقتی پیامبر اکرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدینه به محلی به نام غدیر خم رسیدند، امین وحی، جبرئیل بر پیامبر (ص ) وارد شد و پیام الهی را بدین صورت به پیامبر (ص ) ابلاغ کرد: “ای پیامبر، آنچه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پیام الهی را به مردم نرسانی رسالت خود را تکمیل نکرده ای، خداوند تو را از شر مردم حفظ می کند". مردم می پرسیدند آن چه چیزی است که کامل کننده دین است و بی آن، دین حق کامل نیست؟ آن آخرین اقدام پیامبر (ص ) است برای تعیین خط وصایت و امامت. پیامبر (ص ) باید - به امر خدا - تکلیف مردم را پس از خود معین کند. در زیر آفتاب سوزان و در روی رملها و شنهای داغ بیابان، ضمن خطبه بلندی، پیامبر (ص )، حضرت علی (ع ) را، به عنوان “ولی ” و “جانشین ” خود، به مردم معرفی فرمود، و به ویژه این جمله را - که محدثان شیعه و سنی همه نقل کرده اند - گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه. .. مردم در آن روز که هجدهم ماه ذیحجه بود، با حضرت علی (ع ) بیعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال یازدهم هجری، پیغمبر اکرم (ص ) در مدینه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدی که خود ساخته بود مدفون شد. این قبر منور، امروز زیارتگاه نزدیک به یک میلیارد مردم مسلمان جهان است.

حجة الوداع " آخرین سفر پیامبر (ص) به مکه "

چند ماه از عمر پربار پیامبر عالیقدر اسلام (ص) باقی نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پیامبر (ص) اعلام فرمود: مردم برای انجام مراسم عظیم حج آماده شوند. بیش از صد هزار نفر گرد آمدند. پیامبر مکرم (ص)، با پوشیدن دو پارچه سفید، از مسجد شجره در نزدیک مدینه احرام بست و مسلمانان نیز همچنین. صدای گوش نواز: لبیک اللهم لبیک، لا شریک لک لبیک، در فضا طنین انداز شد. هزاران نفر این ندای ملکوتی پیامبر (ص) را تکرار می کردند. شکوه عظیمی بود: وحدت اسلامی، برابری و برادری تبلور یافت. پیامبر مکرم (ص)، برای اولین و آخرین بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت. این سفر بزرگ نمایشگر ثمرات بزرگ و تلاشهای چند ساله پیغمبر اکرم (ص) بود که جان و مال و زندگی خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهای اسلامی و فرمانهای الهی بذل کرد، و پیامهای الهی را به مردم جهان رسانید. پیامبر (ص) در سرزمین عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنین فرمود: “ای مردم! سخنان مرا بشنوید - شاید پس از این شما را در این نقطه ملاقات نکنم - ای مردم، خونها و اموال شما بر یکدیگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائید مانند امروز و این ماه، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است “. سپس مردم را به برابری و برادری فراخواند و به رعایت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهی بیم داد و از ستمکاری و تجاوز به حقوق یکدیگر بر حذر داشت و به تقوی توصیه کرد.