یا رضا"ع"اگر حتی ازارزن هایی که دردهان کبوترانحرمت هستند حقیرترم تو ببخشدلم به رضای تو خوش است تو که ضامن آهویی شدی دست مرا نیز بگیر

حتی اگر با همسرتان در اوج تفاهم باشید با تولد اولین فرزند باید دوباره بر سر میز مذاکره بنشینید و درباره روش تربیت فرزندتان تفاهم نامه جدیدی امضا کنید. این هماهنگی و تفاهم یکی از مهمترین کلیدهای تربیت فرزند است.1- مادر اخم می کند و پدر لبخند می زند.این فرمانده دستور حمله می دهد و آن یکی دستور عقب نشینی. با این وضعیت طفل معصوم هیچوقت نمی فهمد چه کاری خوب است و چه کاری بد است. این تعارض سم مهلکی برای شخصیت کودک است. او در این خانواده هرگز احساس امنیت نمی کند چون در هر صورت بازنده میدان است و این مسئله او را دچار افسردگی و اضطراب می کند.
2- وقتی پدر به دلیلی کودک را از بازی کردن با دوستانش محروم می کند و مادر در غیبت پدر به او مجوز بازی می دهد کودک متوجه می شود که قانون پدر زیاد هم جدی نیست. در این خانواده نه پدر و مادر اعتباری دارند و نه قانونشان.
3- والدین گاهی به خاطر مصلحت فرزندشان خطوط قرمزی قرار می دهند و آنها را از بعضی از کارها منع می کنند. اما بچه ها هم سیاستمداران خبره ای هستند. آنها خیلی خوب می توانند با استفاده از اختلاف سلیقه والدینشان تحریمها را دور بزنند.
4- چاره ای نیست باید با یکدیگر در تربیت فرزندتان هماهنگ شوید. زیرا آسیبی که از اختلاف والدین متوجه کودک می شود از عمل کردن به روش یکی از والدین حتی اگر اشکالاتی در آن باشد بدتر است. پس درباره مسائل تربیتی فرزندان خوب مطالعه و گفتگو کنید تا به توافق برسید. اگر در موقعیتی سردرگم شدید با شخص سومی که در این مسائل اطلاعات کافی دارد مشورت کنید. اگر توافق ممکن نیست یکی از والدین باید کوتاه بیاید و صحنه را خالی کند. اما اینطور نباشد که همیشه نظر پدر یا همیشه نظر مادر اعمال شود.
5- اختلاف شما و همسرتان باید مثل یک راز سر به مهر باقی بماند. پس هرگز در مقابل بچه ها درباره این مسائل بگو مگو نکنید و یواشکی مسئله را بین خودتان حل کنید.
6- اطرافیان کودک بخصوص مادربزرگها و پدربزرگها هم باید با شیوه تربیتی والدین کودک همراه باشند. البته همراه کردن آنها کمی دشوار است اما اگر والدین کودک به اندازه کافی با یکدیگر هماهنگ باشند دیگران نیز با آنها همراه خواهند شد.
پیروز باشید

سید مهدی خدایی

رسانه آموزشی نمره بهتر

بچه ها معمولاً با قرار گرفتن در جمع کمی خجالت می کشند و دست و پایشان را گم می کنند. این مسئله کاملاً طبیعی است و به مرور زمان برطرف می شود اما بچه هایی هم هستند که به هیچ وجه به جمع روی خوش نشان نمی دهند و دائماً خود را از نگاه و توجه دیگران مخفی می کنند. استمرار این حالت می تواند برای آینده زندگی آنها دردسر ساز باشد. پس بهتر است در این زمینه به چند نکته توجه داشته باشیم:
1- گاهی خود والدین هم کم رو و خجالتی هستند. نه در جمعی حاضر می شوند و نه از آداب اجتماعی چیزی می دانند که به فرزندشان بیاموزند. در این صورت والدین باید قدم اول را برای خودشان بردارندیا تلاش کنند که شرایط متفاوتی را برای فرزندشان فراهم کنند.
2- تنبیه و سرزنش کودک در جمع، مقایسه کردن او با دیگران، تمسخر و توهین به شخصیت کودک، حمایت افراطی و نظارت شدید بر کارها و ترساندن کودک از اشتباه و خرابکاری و هر عاملی که به اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی اوآسیب برساند باعث کم رویی و گوشه گیری کودک می شود.
3- اگر به هر دلیلی فرزند شما کم رو و خجالتی شده است مراقب باشید او را خجالتی خطاب نکنید. بهتر است بی سر و صدا فرایندی را طراحی کنید که به مرور مشکل او را درمان می کند.
4- شما می توانید قدم به قدم فرزندتان را با جمع آشتی دهید. از جمع های ساده خودمانی شروع کنید. او را تشویق کنید برای شما شعر بخواند یا بخشهایی از کتاب داستانش را با صدای بلند بخواند یا قصه ای برای شما تعریف کند. با فرزندتان زیاد صحبت کنید و اجازه بدهید او هم در مورد مسائل مورد علاقه اش با شما صحبت کند. همراه با فرزندتان یک نمایش کوتاه بازی کنید و…
5- به او مسئولیتهای کوچکی بدهید و او را تحسین نمایید. بخشی از خرید خانه را به او واگذار کنید. مسئولیت جواب دادن به تلفن را به او بدهید. یاد گرفتن یک مهارت هنری یا ورزشی هم می تواند کمک فراوانی به برطرف شدن این مشکل داشته باشد.
پیروز باشید

سید مهدی خدایی

رسانه آموزشی نمره بهتر

هر چقدر هم که همسران رابطه عاشقانه ای داشته باشند باز هم گاهی اختلاف سلیقه ها کار دستشان می دهد و رابطه آنها شکر آب می شود. هرچند بیشتر وقتها قائله ختم به خیر می شود اما برای بچه هایی که شاهد ماجرا هستند آسیبهای جدی به همراه دارد. کاهش رشد مغز، استرس، ویران شدن اعتماد به نفس، و از بین رفتن اعتماد کودک به والدین، ایجاد پرخاشگری و افسردگی گوشه ای از این آسیبهاست که پژوهشگران از آن اطلاع پیدا کرده اند.
نکات مهم:

1- اولین و مهمترین نکته این است که والدین تلاش کنند مشاجراتشان در مقابل بچه ها نباشد. البته برای دعوا نمی توان برنامه ریزی کرد اما می توان صدای قدمهایش را از دور شنید. مثلاً هر کسی بعد از سالها زندگی مشترک خوب می داند که همسرش از چه موضوعاتی عصبانی می شود پس بهتر است این موضوعات را در مقابل بچه ها مطرح نکند و…
2- اگر ناگهان در حضور بچه ها خودتان را در وسط معرکه یافتید سعی کنید عصبانی نشوید و اوضاع را کنترل کنید. البته خیلی سخت است که هنگام دعوا انسان بخواهد ملاحظه حضور بچه ها را بکند. اما اگر بدانیم با هر فریاد چه آسیبی به روح و روان فرزندانمان وارد می کنیم کنترل خشم و عصبانیت برای ما آسان تر خواهد شد.
3- اگر کار بالا گرفت و متوجه شدید که دیگر کنترل صحنه ممکن نیست از فرزندتان بخواهید که از اتاق بیرون برود.
4- یادمان باشداین طفل معصوم قاضی دادگاه خانواده نیست که به نفع یک طرف رأی صادر کند. پس نباید پای بچه را وسط بکشیم. پدر و مادر، هر دو برای بچه عزیز هستند و برای او بسیار تلخ است که بخواهد علیه یکی از آنها چیزی بگوید.
5- بچه ها کلماتی را که والدین در زمان عصبانیت به زبان جاری می کنند کاملاً جدی می گیرند. پس باید طلاق و متارکه و خیلی دیگر از کلمات تهدید آمیز را از فرهنگ لغاتمان حذف کنیم.
6- بچه ها از رفتارهای ما هنگام عصبانیت الگو می گیرند. کلمات ما را یاد می گیرند و شاید روزی همان کلمات را به خود ما یا کسانی که برای آنها احترام زیادی قائل هستیم بگویند.
7- اگر والدین به هر دلیل در مقابل بچه ها با هم مشاجره کردند بهتر است آشتی کردنشان هم در مقابل بچه ها باشد تا شاید آرامش بر باد رفته دوباره به قلب بچه ها آنها بازگردد.
پیروز باشید

سید مهدی خدایی

رسانه آموزشی نمره بهتر

قدیم ترها نان کم بود و نان خور زیاد. بچه ها هم یاد گرفته بودند برای یک لقمه بیشتر با هم رقابت کنند. اما حالا برای بعضی ها ماجرا برعکس شده است. یکی دوتا بچه و غذاهای متنوع و رنگارنگ. رقابت که نمی کنند هیچ، تازه باید ناز اعلی حضرت را هم بکشیم تا یک لقمه در دهان مبارکشان بگذارند. مشکل از کجا آب می خورد؟ با بچه های بد غذا چه کار کنیم؟
1- حکایت مار است و پونه. مادرهایی که زیاد به غذا خوردن بچه هایشان اهمیت می دهند بیشتر با مشکل بد غذایی کودکانشان مواجه می شوند. البته این زیاد هم اتفاقی نیست چون بچه هایی که حساسیت و اشتیاق بی اندازه مادرشان را می بینند آن را ابزاری برای جلب توجه یا رسیدن به خواسته هایشان قرار می دهند.
2- استقلال خط قرمز بسیاری از بچه های خردسال است. آنها دوست دارند خودشان غذایشان را بخورند. پس بهتر است دست از حساسیت های افراطی برداریم و دست آنها را کمی باز بگذاریم. می توانید غذا را به گونه ای آماده کنید که بتواند خودش بدون ریخت و پاش غذایش را بخورد.
3- تا دیروز تخم مرغ غذای مورد علاقه اش بود و امروز می گوید از تخم مرغ بدش می آید. این رفتار فقط بهانه گیری است برای جلب توجه. پس بدون هیچ حساسیتی تخم مرغ را از جلوی او بردارید و با اشتها میل کنید. انگار نه انگار.
4- اگر در مقابل کودک به دیگران بگویید که از غذا نخوردن فرزندتان خیلی ناراحت هستید یک آتوی بزرگ به دست یک سیاستمدار خبره داده اید.
5- این قدر لی لی به لالای او نگذارید. وقتی می گوید این غذا را نمی خورم نه اصرار کنید و نه فوراً برای او غذای دیگری تهیه کنید. فرصت کافی برای خوردن غذا به او بدهید و بعد غذا را از جلوی او بردارید. تنقلات و هر چیز خوردنی دیگر را از دسترس او خارج کنید و صبر کنید تا حسابی گرسنه شود. خواهید دید در وعده بعد چگونه همان غذا را با اشتها نوش جان خواهد کرد. البته او هم مثل همه انسانهای دیگر سلیقه غذایی خودش را دارد. شاید برنج را با کمی زیره بهتر می پسندد. شاید سبزیجات خام را بیشتر از پخته دوست دارد. اشکالی ندارد غذا را طبق سلیقه او آماده کنید. اما به بهانه گیری هایش اهمیت ندهید.
6- طوری برنامه ریزی کنید که هنگام غذا خوردن گرسنه باشد. بی برنامگی در خوردن میوه و تنقلات و رعایت نکردن فاصله وعده های غذایی باعث می شود کودک نسبت به غذا بی اشتها شود. 
پیروز باشید

سید مهدی خدایی

رسانه آموزشی نمره بهتر