بیانات مقام معظم رهبری درباره حجاب

آن ها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیش تر دشمن اند

مردم ما چادر را انتخاب کرده‏اند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب‌هاى دیگر است.» ولى زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آن‏که یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است.

اشاره: اخیرا روزنامه ایران با انتشار ویژه‌نامه‌ای بحث عفاف و حجاب و گشت ارشاد و چادر را مورد بی احترامی و بعضا تمسخر قرار داد.این ویژه‌نامه با رویکردی تقلیل‌گرایانه در موضوع حجاب منتشر شده و در یکی از بخش‌های آن به چادر مشکی که پوشش زنان محجبه ایرانی است، توهین روا داشته شده است. در عین حال، به‌منظور بررسی حجاب برتر در کلام رهبر معظم انقلاب، بخش‌هایی از بیانات ایشان بازنشر داده می‌شود:

* چادر، لباس ملى ماست
——————————
مردم ما چادر را انتخاب کرده‏اند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب‌هاى دیگر است.» ولى زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آن‏که یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.
————————————————-
شما ببینید الان چقدر خرج مى‏کنند و زحمت مى‏کشند، براى این‏که حجاب را در دنیا از بین ببرند؛ کشورهایى که خودشان را مهد آزادى هم مى‏دانند، مى‏بینید که چه مى‏کنند براى مبارزه با حجاب. حالا همه آن تشکیلاتى که با حجاب مبارزه مى‏کنند یک طرف، این خواهر ورزشکارِ مؤمن و دخترِ جوانِ ما که با حجاب اسلامى و لباس محجّب - یا با چادر یا با آن شکل زیباى ارزشى - جلوِ دوربین‌هاى دنیا ظاهر مى‏شود و نشان مى‏دهد که به این ارزش پایبند است و این صحنه در همه دنیا منعکس مى‏شود، این یک طرف دیگر؛ او در واقع با این کار، همه آن تبلیغات را خنثى مى‏کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در دیدار با ورزشکاران شرکت‏کننده در المپیک و پارالمپیک، 14/7/1383

من این‌طور زن‌ها را بسیار تحسین مى‌کنم
————————————————–
گاهى من در همین راه “کُلک چال ” که از پایین به بالا مى‌آیم، یا بعکس به طرف پایین مى‌روم، خانم‌هایى را مى‌بینم که با چادر مشکى این راه را طى مى‌کنند. با این‌که قسمتى از این راه، بسیار ناهموار و یا به قول ما مشهدی‌ها قلب است، درعین‌حال خانم‌ها این راه ناهموار را تحمّل مى‌کنند و با چادر مشکى مى‌آیند. خوب؛ این همّت است دیگر. من این‌طور زن‌ها و همچنین افراد مسنّى که این راه‌هاى طولانى را طى مى‌کنند و مى‌روند، بسیار تحسین مى‌کنم.
مصاحبه در کوهپیمایی،

منبع:ابنا

نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است

گفته می‌شود: با وجود اینکه فلانی نماز می‌‌خواند این همه گناه هم مرتکب می‌شود، چرا نماز خواندن او را از گناه دور نمی‌کند؟جواب: اولاً تخمه پوک، هیچ گاه سبز نمی‌شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است، نمازی سبب دوری انسان از مفاسد می‌شود که با حضور قلب باشد وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد، اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمی می‌دهد به این معنا نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد می‌رسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جدیت درس بخوانید و آنچه را می‌خوانید بفهمید. نماز نیز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه شود مانع فحشا و منکر می‌شود همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید:

«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ»

ثانیاً: نمازگزاری که گاهی خلاف می‌کند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر می‌بود، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می‌شود، همان‌گونه که پوشیدن لباس سفید انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز می‌دارد.

کتاب «عمل‌های اشتباه، پاسخ‌های صحیح» اثر حجت‌الاسلام علی سنجرانی

چگونگي دعا در شب قدر در بيان آيت‌الله مجتبي تهراني؛

راه دعا را گم نكنيد
آيت‌الله مجتبي تهراني : امام صادق (ع) مي‌فرمايد كه «دعا راه دارد». پس اگر راه دعا را گم كنيم، دعايمان اجابت نمي‌شود؛ اما اگر از راه دعا از خدا تقاضا كنيم، اگرچه گناهكار هم باشيم جوابمان را مي‌دهد.

 

 اين استاد اخلاق سلسله مطالبي درباره دعا و شرايط آن دارد كه در ايام ماه رمضان بيان مي‌كند. اين عالم رباني در مراسم شب قدر در شب بيست و يکم ماه رمضان (9 شهريور) در سخناني به توصيف «چگونگي دعا در شب قدر» پرداخت كه مشروح آن در پي مي‌آيد؛ گفته شد كه ماه مبارك رمضان، ماه بازگو كردن كلام ربّ، يعني تلاوت قرآن است و ماه سخن گفتن عبد با ربّ خود است كه عبد خواسته‏هايش را با خداوند مطرح مي‏كند و از آن تعبير به دعا مي‏شود. در باب ادعيه هم مأثور و غيرمأثور داريم كه آداب و شرايطي دارد. بحث ما در اين بود كه اموري هستند كه اين‏ها بر روي اجابت دعا اثر مي‏گذارند؛ يكي از آن عوامل، عامل «زمان» است و در بين زمان‏ها، «ماه مبارك رمضان» است كه در روايات متعدد و بلكه در ذيل آيه شريفه‏اي كه صوم را تشريع مي‏كند هم همين مطلب را داريم. يعني هم مسأله نزول قرآن را و هم مسأله اينكه عبد در اين ماه با ربّ خود سخن مي‏گويد و از او درخواست مي‏كند. * 

شب قدر:

 قلب رمضان در بين ايام و ليالي ماه مبارك رمضان، شب‏هاي قدر آن از نظر اجابت دعا مورد تأكيد خاص قرار گرفته است. حتّي تعبيري داريم كه در روايتي امام صادق (عليه‏السلام) فرمودند: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيلَةُ الْقَدْرِ». يعني آن شبي كه از نظر آثار در پذيرش درخواست‏هاي عبد توسط ربّ برجسته‏ترينِ شب‏ها است، شب قدر است. لذا مي‏بينيم در روايات متعدد بر اين مطلب و آثار آن سفارش شده است كه: «مَنْ أَحْيا لَيلَةَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ». يعني هر كه شب قدر را اِحيا بدارد، گناهان او آمرزيده شده است. *

 شب قدر كدام شب است؟

 در بين اين سه شب، يعني شب نوزدهم و بيست‏ويكم و بيست‏و‏سوم، روي دو شب بيشتر تكيه شده است؛ يكي شب بيست‏و‏يكم و ديگري شب بيست‏و‏سوم. در روايات متعددي داريم كه نسبت به شب قدر از حضرات معصومين (عليهم‏السلام) سؤال مي‏كنند. يكي موثّقه زراره است كه مي‏گويد: «سَأَلْتُهُ عَنْ لَيلَةِ الْقَدْرِ قَالَ هِي لَيلَةُ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ أَوْ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ»؛ از امام باقر (عليه‏السلام) سؤال كردم: شب قدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: يا شب بيست‏و‏ يكم است و يا شب بيست‏و‏سوم؛ «قُلْتُ أَ لَيسَ إِنَّمَا هِي لَيلَةٌ»؛ به حضرت عرض كردم: مگر شب قدر يك شب نيست؟ «قَالَ بَلَى»؛ حضرت فرمودند: بله، يك شب است. «قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي بِهَا»؛ عرض كردم: پس شما بفرماييد كدام يك از آن‏ها است؛ چرا مي‏فرماييد يا اين يا آن؟! «قَالَ مَا عَلَيكَ أَنْ تَفْعَلَ خَيراً فِي لَيلَتَينِ». در يك روايت ديگر كه راوي‏اش شخص ديگري است، او هم همين سؤال را مي‏كند. مي‏گويد من به حضرت عرض كردم: شب قدر چه وقت است؟ ايشان فرمودند: شب بيست‏و‏يكم يا شب بيست‏وسوم؛ گفتم: «أَفْرِدْ لِي إِحْدَاهُمَا»؛ يعني: مشخص كنيد كه كدام يك از اين دو شب است؛ حضرت فرمودند: «وَ مَا عَلَيكَ أَنْ تَعْمَلَ فِي لَيلَتَينِ هِي إِحْدَاهُمَا». چه مي‏شود كه تو در دو شب اعمالي را كه وارد شده است انجام دهي و در آن دو شب دعا كني؟! * درجه‏بندي شب‏هاي قدر از نظر اهميت اين‏هايي را كه گفتم، براي روشن شدن اهميت شب‏هاي قدر بود. شب بيست‏ويكم اهميتش بيشتر از شب نوزدهم است و شب بيست‏وسوم اهميتش از شب بيست‏ويكم بيشتر است. با توجه به آن روايتي كه شب نوزدهم عرض كردم كه مي‏فرمايند شب نوزدهم، شبي است كه بررسي مي‏كنند و شب تقدير و اندازه‏گيري كردن امور نسبت به سال آينده است. امّا اين‏طور نيست كه اين بررسي بدون توجه به مسائل گذشته باشد؛ چون بحث اين است كه وقتي خداوند بخواهد امر فرمايد كه امور را تقدير و ترسيم و اندازه‏گيري كنند و بعد هم ثبت و ضبط كنند، با توجه به سابقه رابطه‏اي است كه عبد با مولايش داشته است. پس شب نوزدهم، شبِ بررسي سوابق است. شب بيست‏ويكم، شبي است كه بعد از آنكه امور و سوابق آن بررسي شد، در آن شب ثبت و ضبط مي‏شود؛ يعني امور سال آينده را مي‏نگارند. شب بيست‏وسوم هم شبِ توشيح است كه جلسه گذشته عرض كردم. *

 در شب قدر چگونه دعا كنيم؟ 

چون بحث ما راجع به دعا است، عرض كردم كه در دعا سه چيز مطرح است؛ يكي «داعي» يعني درخواست‏كننده و كسي كه صدا مي‏كند ديگري را و تقاضا مي‏كند، دوم خودِ «دعا» و درخواست است، سوم هم «مدعوّ» يا درخواست‏شونده است كه طرف مقابل است. اين جلسه مي‏خواهم بروم سراغ «درخواست». جلسه گذشته گفتم كه وقتي وضع «درخواست‏كننده» را بررسي مي‏كنيم، مي‏بينيم وضع خراب است. يعني رابطه بين درخواست‏كننده و درخواست‏شونده سال گذشته رابطه خوبي نبوده است. اين جلسه ما مي‏خواهيم وارد شويم در اينكه حالا چه مي‏خواهي بگويي و از خدا چه مي‏خواهي؟ پس اين جلسه دنبال خواسته‏هايمان هستيم. من يك مسأله عرفي را مطرح مي‏كنم و بعد مي‏روم سراغ رواياتي كه روش دعا كردن را به ما مي‏آموزند. سؤال من كه عرفي هم هست، اين است كه اگر من با كسي رابطه‏اي داشتم و رابطه‏ام هم يك چنين رابطه‏اي بود كه او به من محبّت مي‏كرد و من در ازاي محبّت‏هايش به او بد مي‏كردم و هرچه روش او دوستانه بود، روش من ــ ‏نعوذبالله ــ دشمنانه بود، حالا اگر بخواهم از او درخواستي كنم، بايد چه كار كنم؟ كارمان هم گير كرده و سروكارمان هم با همان شخص است. حالا چه كار كنيم؟ *

 اوّل به بدي‏هايت اعتراف كن!

 حالا فرض كنيد من مي‏روم پيش او؛ شرمنده و سرافكنده هم هستم. وقتي مي‏روم آنجا، اوّلين چيزي كه به او مي‏گويم چيست؟ اوّلين حرفي كه به او مي‏زنم چيست؟ خودتان پيش خودتان جواب اين سؤال را بدهيد؛ چه كار مي‏كنيد؟ غير از اين است كه اوّلين حرفي كه به او مي‏زنم، اين است كه مي‏گويم «فلاني، من به تو بد كردم»؟ با اين سوابق سوئي كه پيش او دارم، اوّلين حرفم بايد همين باشد ديگر؛ بايد به او بگويم من بد كردم؛ امّا تو بيا ما را ببخش و نديده بگير. بايد اين اعتراف و عذرخواهي را بكنم تا بعد از آن رو داشته باشم كه آن چيزهايي را كه مي‏خواهم با او مطرح كنم و تقاضاهايم را از او درخواست كنم. *

 راه دعا را گم نكني! 

حالا مي‏رويم سراغ روايات؛ اين‏ها معارف ما است. روايات متعددي داريم كه اين بحث را مطرح كرده‏اند. كسي مي‏آيد خدمت امام صادق (عليه‏السلام) و مي‏گويد: آقا، من دعا مي‏كنم ولي دعاهايم به اجابت نمي‏رسد؛ چه كار كنم؟ مگر خدا نگفته است «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم»؟ خودش اين حرف را گفته است. اين همه آيات قرآني در اين باب وارد شده است؛ پس چرا با اين حال، وقتي ما خواستيم به ما نمي‏دهد؟ حضرت نكته‏اي را به او مي‏فرمايد و آن اين است كه به او مي‏گويد: تو بايد از جهت دعا وارد شوي و دعا كني؛ مي‏گويد: «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَكُمْ»؛ يعني تو راه دعا را گم كرده‏اي؛ دعا راه دارد. «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ عَاصِينَ». اگر از خدا تقاضا كني، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهكار هم باشي، جوابت را به تو مي‏دهد. * توبه كن و پوزش بطلب! بعد حضرت به او دستورالعمل مي‏دهد؛ ابتدا مسأله حمد و ثناي الهي را مطرح مي‏فرمايد كه خودش بحث جداگانه دارد و بعد اين جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِكَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ يعني پيش خدا كه رفتي، به يكايك گناهانت اعتراف كن و بگو بد كردم. «وَ تُقِرُّ بِهَا»؛ يعني اقرار كن. بعد دارد: «أَوْ بِمَا ذَكَرْتَ مِنْهَا»؛ يعني مگر تو مي‏تواني خطاهايت را بشماري؟ نمي‏تواني! پس همان مقدار را كه يادت مي‏آيد چه كرديورود اقرار كن. بعد مي‌فرمايد: «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِي عَلَيكَ مِنْهَا»؛ يعني آن چيزهايي را كه بر تو پوشيده است اجمالاً اعتراف كن؛ يعني همان جمله‏اي كه من مكرّر گفته‏ام؛ اين شب‏ها، شب‏هايي است كه انسان برود درِ خانه خدا و بگويد خدايا، بد كردم؛ خيلي هم بد كردم. بدي‏هايم را هم نمي‏توانم بشمرم. امّا اجمالاً اعتراف مي‏كنم. «فَتَتُوبُ إِلَى اللهِ مِنْ جَمِيعِ مَعَاصِيكَ»؛ بعد آنجا عذرخواهي كن و بگو حالا از ما چشم‏پوشي كن. اين يك نكته بود كه امام صادق (عليه‏السلام) اشاره فرمودند. * در دلت تصميم بگير كه ديگر گناه نكني! امّا نكته دوم اين است كه حضرت در ادامه مي‏فرمايند: «وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّاتَعُودَ»؛ يعني عذرخواهي كن و پوزش بطلب؛ بعد هم در دلت، نه زبانت، واقعاً بنا بگذار كه ديگر اين كارها را نكني. «وَ تَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْهَا بِنَدَامَةٍ وَ صِدْقِ نِيةٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ»؛ يعني پوزش هم كه مي‏طلبي، با حالت پشيماني و صدق نيت و با خوف و رجا باشد. در بهترين ايام و بهترين موقعيت‏ها كه دعا به اجابت مي‏رسد، آن هم در حالي كه خودش مرا دعوت كرده و گفته بيا و من هم آمده‏ام و سرافكنده هم هستم، اعتراف هم ‏مي‏كنم به اينكه من بد كرده‏ام، تصميم هم مي‏گيرم كه ديگر بد نكنم؛ اين‏ها همه مقدمه اين است كه بتوانم از خدا درخواست كنم. *

 از خدا كمك بخواه كه مطيع او شوي!

 آن وقت، حضرت اين را در يك قالب مي‏ريزند و مي‏فرمايند: «وَ يكُونُ مِنْ قَوْلِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيكَ مِنْ ذُنُوبِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيكَ»؛ يعني حالا كه مي‏خواهي با خدا حرف بزني، بگو خدايا من معذرت مي‏خواهم از گناهانم؛ من از تو مي‏خواهم كه از من بگذري و توبه‏ام را بپذيري. امّا تنها خواسته‏ات اين نباشد؛ از خدا فقط نخواه كه از گناهانت بگذرد؛ بلكه در دعاهايي كه اين شب‏ها مي‏كنيد، از خدا بخواهيد كه خدا كمكتان كند كه سال آينده مطيع خدا باشيد. «فَأَعِنِّي عَلَى طَاعَتِكَ وَ وَفِّقْنِي لِمَا أَوْجَبْتَ عَلَي مِنْ كُلِّ مَا يرْضِيكَ». از خدا اين‏ها را بخواه. مغفرت بخواه، تصميم هم بگير كه ديگر دستت را به آن خطاها آلوده نكني، بعد هم بگو اي خدا، حالا كمكم كن كه سال آينده من ديگر اين‏طور گناه نكنم. * 

يك توجه، فقط يك توجه كافي است!

 آن‏وقت مطمئن هم باش كه او مي‏گذرد. من يقين دارم؛ اصلاً اعتقادم اين است كه آن‏هايي كه امشب «يك توجه» به خدا كرده‏اند، همه آن‏ها آمرزيده هستند. «يك توجه»، بيشتر هم نه! همين يك توجه به اينكه «خدايا ما بد كرديم»، همه چيز تمام مي‏شود؛ او هم كار را تمام مي‏كند. پس اوّل معذرت‏خواهي كن؛ بعد هم طلب كمك كن كه سال آينده ديگر من اين‏طور عمل نكنم و بگو خدايا، تو خودت دستم را بگير. اين روند دعا را به ما ياد داده‏اند. چون من بحثم امشب همين بود كه درخواست كننده، درخواستش در اين شب‏ها چه باشد، گفتم كه اوّل مغفرت، امّا با اعتراف به گناهان؛ بعد هم طلب كمك از خدا براي اينكه سال آينده من آلوده به گناه نشوم و مطيع او باشم.

حالا دعا كن!

 اين تازه مقدمه درخواست‏هاي بعدي ما است. اينجا است كه خطاب مي‏رسد حالا چه مي‏خواهي؟ درخواستت چيست؟ در عرف خودمان هم همين‏طور هستيم كه اگر طرف مقابلمان يك انسان كريم باشد، وقتي برويم پيش او و بگوييم آقا، ما معذرت مي‏خواهيم، ما به شما بد كرديم، ولي كارمان گير كرده، او چه جواب مي‏دهد؟ مي‏گويد: «سَلْ حَاجَتَك»! حالا حاجت‏هايت را از من بخواه! بگو ببينم از من چه مي‏خواهي؟ اين عين تعبيري است كه در روايات ما هست. خدا خطاب مي‏كند بگو؛ سؤال كن؛ بخواه؛ چه دنيوي، چه اخروي. حالا من چه بخواهم؟ در اينجا يك مطلبي را عرض كنم. ما چون مخلوقيم، همه ما تنگ‏نظريم. يعني چون محدوديم، ــ ‏نعوذبالله ــ خدا را هم مثل خودمان فرض مي‌كنيم. امّا اين تصور اشتباه است. در معارف ما اين‏ هست كه آنچه را به ذهنت مي‏آيد از خدا بخواه، امّا به اين بسنده نكن. بگو خدايا، اين‌‌هايي كه به ذهن من مي‏رسد، همين است؛ امّا سال آينده ما نمي‏دانيم چه گرفتاري‏هايي ممكن است براي ما پيش بيايد. يك چيزهايي هست كه ما به آن‏ها محتاج مي‏شويم و الآن به فكرمان هم نمي‏آيد. لذا بسنده كردن و اكتفا كردن به اين گرفتاري‏هايي كه در ذهنمان هست يا احتياجات فعليه‏اي كه الآن داريم، اشتباه است. * فَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ روايت از پيغمبر اكرم (صلّي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلّم) است كه حضرت فرمود: «إِنَّ الرِّزْقَ لَينْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ»؛ يعني روزي‏ها از جهت عِلوي به عدد قطره‏هاي باران به سوي بندگان مي‏آيد؛ اين عنايت الهي است. «إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُدِّرَ لَهَا»؛ به سوي هر انساني به همان اندازه‏اي كه براي او تقدير شده نازل مي‏شود. فرض بفرماييد امشب از خدا مي‏خواهيم كه مقدّرات سال آينده ما را از هر جهت خوب رقم بزند. ولي اين را هم بدان: «وَ لَكِنْ لِلهِ فُضُولٌ»؛ خيال نكني كه فقط همين است و به همين اندازه مقدّر مي‏تواني از او بخواهي؛ نخير، خدا زيادتي دارد كه من و تو آن زيادتي را اصلاً نمي‏توانيم درك كنيم. «فَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ». از خدا نسبت به اضافه‏هايش و زيادتي‏هايش درخواست كن. برو سراغ اضافه‏هايش؛ نه تنها آنچه را كه براي هر كس مقدّر كرده است. *

 براي ديگران هم دعا كن! 

آن وقت اينجا مي‏خواهم يك نكته را هم عرض كنم؛ ما در روايات بسيار داريم كه براي ديگران خواستن و در حقّ ديگران دعا كردن، موجب مي‌شود كه براي من هم فزوني پيدا كند و خدا براي من را هم بيفزايد. يكي از عواملي كه در زيادتي نسبت به حاجات مؤثر است، همين دعا كردن براي غير است. پس اوّلاً ما در خواسته‏هاي مربوط به خودمان نبايد نظرتنگي كنيم؛ از آن طرف هم اكتفا و بسنده نكنيم به خودمان؛ بلكه بايد براي ديگران هم دعا كنيم. من براي شما مثال مي‏زنم؛ بسياري از گرفتاري‏ها هست كه من ندارم، ولي مسلّماً افرادي هستند كه مبتلا به آن گرفتاري‏ها هستند. عكس آن هم همين‏طور است. اگر من براي همه دعا كنم، اثرش اين است كه اوّلاً آن گرفتاري‏ها از او برطرف مي‏شود و ثانياً ديگر به سراغ من نمي‏آيد. اين‏ها همه معارف ما است. اينكه ما در رواياتمان داريم كه ليالي قدر، اطراف اين مجالس را فرشتگان الهي گرفته‏اند و نازل شده‏اند و براي ما دعا مي‏كنند، چه بسا اشاره به همين باشد. چه بسا اين داعي خودش به آنچه محتاج است، اصلاً توجه ندارد تا درخواست كند؛ اينجا اگر ما براي ديگران دعا كنيم، آن فرشته‏ها كه از احتياجات ما آگاهند، براي ما دعا مي‏كنند. اين‏ها را مي‏گويم تا بفهميد كه از خدا چه بخواهيد و از اين موقعيت بهترين استفاده را بكنيد. *

 اصلاً روي نماز و روزه‏هايت حساب نكن! 

موقعي كه اين روايات را مي‏ديدم، گفتم نسبت به گناهانمان كه شُبهه‏اي نيست؛ سراپاي ما را خطا گرفته است. امّا بالأخره ما در عرض اين يك سال گذشته، طاعات و عبادات ظاهري هم انجام داده‏ايم. فرض كنيد در اين ماه رمضان به حسب ظاهر روزه هم گرفته‏ايم و كارهايي را كه صورت طاعت داشت، انجام داده‏ايم. ولي اين را به شما بگويم كه اين طاعت‏ها اصلاً قابل ارائه نيست تا مثلاً بخواهي بگويي خدايا، من براي تو يك‏چنين كاري را هم كرده‏ام. آن‏قدر اين طاعات ما آفات دارد كه كار به اينجا نمي‏رسد كه بتوانيم يك چنين حرفي را هم بزنيم. من اين‏ها را مي‏گويم براي اينكه يك‏وقت كسي پيش خودش فكر نكند ما اين همه نماز خوانديم، روزه گرفتيم، كذا و كذا و كذا …! بگو ببينم، كدام‏يك از اين اعمالت خالصاً مخلصاً لِوجه‏الله بود!؟ مي‏تواني بگويي!؟ من كه نمي‏توانم بگويم! نور به قبرش ببارد، استاد ما ــ ‏رضوان الله تعالي عليه‏ ــ را كه فرمود: «من دو ركعت نماز براي خدا نخوانده‏ام». وقتي او چنين مي‏گويد، ما چه مي‏توانيم بگوييم!؟ البته فرمايش ايشان در يك سطح بالاي معرفتي بود؛ در سطح ما اصلاً كار به آنجاها نمي‏كشد! * 

حُبّ علي (عليه‏السلام) به طاعاتت جان مي‏بخشد امّا روايتي از پيغمبر اكرم (صلّي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلّم) است كه دل‏گرمي ما به همان روايت و امثال اين روايت است. حضرت فرمود: «مَنْ أَحَبَّ عَلِياً قَبِلَ اللهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِيامَهُ وَ قِيامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ». يعني اگر كسي علي (عليه‏السلام) را دوست بدارد، ــ ‏نفرمود شيعه علي باشد؛ بلكه فرمود همين كه علي (عليه‏السلام) را دوست داشته باشد ــ اين محبّت علي (عليه‏السلام) به اعمال و طاعاتش جان مي‏بخشد و اسكلت اعمال ظاهري‏اش را زنده مي‏كند؛ خدا نماز‏هايش را قبول مي‏كند؛ روزه‏هايي را كه گرفته است خدا از او قبول مي‏كند؛ عبادت‏هايي را كه كرده است، همه را مي‏پذيرد. بعد هم دارد: «وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ»؛ عجب! پس معلوم مي‏شود يكي از عوامل اجابت دعا، حُبّ علي (عليه‏السلام) است. اين جزء معارف ما است. من كه خودم را نگاه كردم، ديدم من علي را دوست دارم؛ خدا كه از دل من آگاه است. من بعيد مي‏دانم در اين جمع ما كسي باشد كه علي را دوست نداشته باشد. مگر مي‏شود!؟ بدانيد كه معصيت‏ها با يك توجه و يك معذرت‏خواهي تمام است و بخشوده مي‏شود؛ از آن طرف، اطاعت‏هاي دست‏وپا شكسته ما را هم حُبّ علي (عليه‏السلام) جان مي‏بخشد و روح مي‏دهد و آنها را زنده مي‏كند. خدا هم اين‏ها را قبول مي‏كند. * 

امشب در خانه علي(عليه‏السلام) چه خبر است؟

 التماس دعا دارم؛ برويم خانه علي(عليه‏السلام). برويم آنجايي كه همه چيزمان را از آنجا داريم. در روايات مي‏نويسند علي (عليه‏السلام) امشب در بستر بود. اطراف بستر علي (عليه‏السلام) فرزندانش بودند. حضرت ابتدا رو كرد به پسر بزرگترشان امام حسن(عليه‏السلام) و با او شروع كرد صحبت كردن و وصيت‏هايي به فرزندش كرد؛ بعد خطاب كرد به همه فرزندانش؛ يعني امام حسن، امام حسين، ابوالفضل(عليهم‏السلام)؛ همه نشسته‏اند؛ حتّي دخترها از جمله زينب (سلام‏الله‏عليها) هم نشسته‏اند. به آن‏ها فرمود بعد ازمن فتنه‏ها از هر طرف به سمت شما مي‏آيد. اينجا شخص خاصي را جدا نكرد؛ همه بچه‏ها را گفت. يعني يا حسن، يا حسين، يا ابالفضل، يا زينب اين را بدانيد كه فتنه‏ها از هر طرف به سوي شما مي‏آيد و منافقين اين امّت كينه ديرينه خود را از شما طلب مي‏كنند و مي‏خواهند انتقام بكشند؛ بر شما باد به صبر! يك‏وقت ديدند علي (عليه‏السلام) صورتش را كرد سمت حسين (عليه‏السلام) و گفت در خصوص شما، اي حسين، فتنه‏ها از هر سو و از هر جانب به سمت تو مي‏آيد؛ بر شما باد به صبر! تا اينجا باز هم كلّي فرمود؛ امّا در روايت دارد حضرت دو مرتبه رويش را كرد به حسين (عليه‏السلام) و گفت: يا اباعبدالله، اين امّت تو را شهيد مي‏كنند؛ بر شما باد به تقوا و صبر! در اينجا مي‏نويسند وقتي علي (عليه‏السلام) اين جمله را گفت بي‏هوش شد. چه شد كه علي (عليه‏السلام) بي‏هوش شد؟ من مي‏گويم صحنه روز عاشورا نزد علي (عليه‏السلام) تمثّل پيدا كرده بود؛ امّا كدام صحنه از عاشورا؟ صحنه شهادت حسين (عليه‏السلام). آن صحنه چه موقعي بود؟ «و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَي صَدْرِه»؛ آن موقعي كه شمر روي سينه حسين (عليه‏السلام) نشسته بود … ولي آن موقع شهادت حاصل نشد؛ مي‏دانيد شهادت در چه موقعي حاصل شد؟ مي‏نويسند آن خبيث يك جسارتي كرد؛ حسين (عليه‏السلام) را برگرداند … صورت حسين (عليه‏السلام) به زمين آمد …. در روايت دارد علي (عليه‏السلام) به هوش آمد؛ نگاهي به فرزندانش كرد و شروع كرد اين جملات را گفتن: «اينك رسول خدا آمده است؛ عمويم حمزه آمده است؛ برادرم جعفر آمده است؛ به من مي‏گويند علي بشتاب! ما منتظر تو هستيم». علي (عليه‏السلام) چهره‏اش را برگرداند به طرف تمام فرزندانش و گفت شما را به خدا مي‏سپارم؛ «السَّلَامُ عَلَيكُم يا مَلَائِكَةَ اللهِ؛ لِمِثْلِ هذا فَلْيعْمَلِ الْعامِلُونَ إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُون». در روايت دارد عرق به چهره علي (عليه‏السلام) نشست؛ ديدگانش را روي هم گذاشت؛ پاها را به سوي قبله كشيد؛ اين جملات را مي‏گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ …»

جایی که عزرائیل دلش سوخت!

روزی که شداد خواست شهر ارم را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد، هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.

یکی از مهم ترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و  در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.

حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟  

عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است . یک بار در دریای پرتلاطمی یک کشتی غرق شد. یک مادر بارداری بر روی تخته پاره ی آن کشتی قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنیا آمد . این مادر فرزند را بر روی سینه ی خود چسبانده بود و کودک هنوز سینه ی او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگیرم. در این هنگام دل من به حال این مادر و فرزندی که تنها در دل دریا بر روی تخته پاره باقی می ماند، سوخت.

جای دوم زمانی بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهی که می شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظیمی درست کرد که آنها را به جستجوی زمرد و زبرجد و جواهرات  می فرستاد . و دستور داده بود که ستون های شهر خود را با جواهرات بالا ببرند .(اللتی لم یخلق مثلها فی البلاد) روزی که خواست این شهر را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد . هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.

حضرت عزرائیل به این قسمت از داستان که رسید، حضرت جبرائیل نازل شد. حضرت جبرائیل از جانب خداوند گفت: آیا می دانی آن کودک که بی مادر رها شد همان شداد ابن عاد بود. ما جان او را اینگونه گرفتیم تا تمام جهانیان بدانند ما به کافران و پیروان شیطان مهلت می دهیم اما آنها را به حال خود رها نمی کنیم. در قرآن می فرماید: اینها کسانی بودند که در سرزمین ها طغیان کردند و فساد را به نهایت درجه رساندند . تازیانه ی عذاب خداوند بر این افراد فرود آمد . در روایتی آمده که بعد از گرفتن جان شداد، دستور آمد که جان سپاهیان او را هم بگیرید . سپس این شهر در اختیار مردم قرار داده شد . اما مردم نیز کفران نعمت کردند . تا اینکه قوم عاد با یک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بین رفت و شهر آنها زیرو رو شد . پروردگار شما در کمینگاه کسانی است که پیرو شیطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج می شوند.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر

اما امروزمیخوام بگم…

همیشه وقتی از حجاب و حیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم …از چادری ها میگیم….

اما امروزمیخوام بگم…

سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی خم به ابرو نمیاره…
سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز…
سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی…
سلامتی پسری که سرش و خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس مردم….
سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتان نه لباس های تنگ وشلوار جاستین…
سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه الیزابت تیلور …دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست…
سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه…
سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته…
سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دخترنشسته…
سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه به بهانه یامتحان…
سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مریض و اون وانده…
سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه ..نوای کربلا کربلا میاد..
سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه وآستیناش بالا و اب
میچکه….جوراباشم از جیباش آویزونه…مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن مهم زود رسیدن به حسینیه اس…
سلامتی اون ی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش….توشمال
سلامتی اون پسری که عکس فرماندهین دفاع مقدس میزنه رو پیرهنش….از همه باحال تر عکس حضرت آقا رو….
سلامتی هرچی پسر مذهبی…
سلامتی هرچی بچه حزب اللهی….

                     ســلامـــتـــی هــمــشــون صــلــــــوات….