بیانات مقام معظم رهبری درباره حجاب
یکشنبه 95/11/03
آن ها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیش تر دشمن اند
مردم ما چادر را انتخاب کردهاند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجابهاى دیگر است.» ولى زنان ما مىخواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آنکه یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است.
اشاره: اخیرا روزنامه ایران با انتشار ویژهنامهای بحث عفاف و حجاب و گشت ارشاد و چادر را مورد بی احترامی و بعضا تمسخر قرار داد.این ویژهنامه با رویکردی تقلیلگرایانه در موضوع حجاب منتشر شده و در یکی از بخشهای آن به چادر مشکی که پوشش زنان محجبه ایرانی است، توهین روا داشته شده است. در عین حال، بهمنظور بررسی حجاب برتر در کلام رهبر معظم انقلاب، بخشهایی از بیانات ایشان بازنشر داده میشود:
* چادر، لباس ملى ماست
——————————
مردم ما چادر را انتخاب کردهاند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجابهاى دیگر است.» ولى زنان ما مىخواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آنکه یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.
————————————————-
شما ببینید الان چقدر خرج مىکنند و زحمت مىکشند، براى اینکه حجاب را در دنیا از بین ببرند؛ کشورهایى که خودشان را مهد آزادى هم مىدانند، مىبینید که چه مىکنند براى مبارزه با حجاب. حالا همه آن تشکیلاتى که با حجاب مبارزه مىکنند یک طرف، این خواهر ورزشکارِ مؤمن و دخترِ جوانِ ما که با حجاب اسلامى و لباس محجّب - یا با چادر یا با آن شکل زیباى ارزشى - جلوِ دوربینهاى دنیا ظاهر مىشود و نشان مىدهد که به این ارزش پایبند است و این صحنه در همه دنیا منعکس مىشود، این یک طرف دیگر؛ او در واقع با این کار، همه آن تبلیغات را خنثى مىکند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر دیدار با ورزشکاران شرکتکننده در المپیک و پارالمپیک، 14/7/1383
من اینطور زنها را بسیار تحسین مىکنم
————————————————–
گاهى من در همین راه “کُلک چال ” که از پایین به بالا مىآیم، یا بعکس به طرف پایین مىروم، خانمهایى را مىبینم که با چادر مشکى این راه را طى مىکنند. با اینکه قسمتى از این راه، بسیار ناهموار و یا به قول ما مشهدیها قلب است، درعینحال خانمها این راه ناهموار را تحمّل مىکنند و با چادر مشکى مىآیند. خوب؛ این همّت است دیگر. من اینطور زنها و همچنین افراد مسنّى که این راههاى طولانى را طى مىکنند و مىروند، بسیار تحسین مىکنم.
مصاحبه در کوهپیمایی،
منبع:ابنا
نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است
شنبه 95/11/02
گفته میشود: با وجود اینکه فلانی نماز میخواند این همه گناه هم مرتکب میشود، چرا نماز خواندن او را از گناه دور نمیکند؟جواب: اولاً تخمه پوک، هیچ گاه سبز نمیشود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است، نمازی سبب دوری انسان از مفاسد میشود که با حضور قلب باشد وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد، اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمی میدهد به این معنا نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد میرسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جدیت درس بخوانید و آنچه را میخوانید بفهمید. نماز نیز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه شود مانع فحشا و منکر میشود همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت میفرماید:
«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ»
ثانیاً: نمازگزاری که گاهی خلاف میکند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر میبود، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات میشود، همانگونه که پوشیدن لباس سفید انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز میدارد.
کتاب «عملهای اشتباه، پاسخهای صحیح» اثر حجتالاسلام علی سنجرانی
چگونگي دعا در شب قدر در بيان آيتالله مجتبي تهراني؛
شنبه 95/11/02
راه دعا را گم نكنيد
آيتالله مجتبي تهراني : امام صادق (ع) ميفرمايد كه «دعا راه دارد». پس اگر راه دعا را گم كنيم، دعايمان اجابت نميشود؛ اما اگر از راه دعا از خدا تقاضا كنيم، اگرچه گناهكار هم باشيم جوابمان را ميدهد.
اين استاد اخلاق سلسله مطالبي درباره دعا و شرايط آن دارد كه در ايام ماه رمضان بيان ميكند. اين عالم رباني در مراسم شب قدر در شب بيست و يکم ماه رمضان (9 شهريور) در سخناني به توصيف «چگونگي دعا در شب قدر» پرداخت كه مشروح آن در پي ميآيد؛ گفته شد كه ماه مبارك رمضان، ماه بازگو كردن كلام ربّ، يعني تلاوت قرآن است و ماه سخن گفتن عبد با ربّ خود است كه عبد خواستههايش را با خداوند مطرح ميكند و از آن تعبير به دعا ميشود. در باب ادعيه هم مأثور و غيرمأثور داريم كه آداب و شرايطي دارد. بحث ما در اين بود كه اموري هستند كه اينها بر روي اجابت دعا اثر ميگذارند؛ يكي از آن عوامل، عامل «زمان» است و در بين زمانها، «ماه مبارك رمضان» است كه در روايات متعدد و بلكه در ذيل آيه شريفهاي كه صوم را تشريع ميكند هم همين مطلب را داريم. يعني هم مسأله نزول قرآن را و هم مسأله اينكه عبد در اين ماه با ربّ خود سخن ميگويد و از او درخواست ميكند. *
شب قدر:
قلب رمضان در بين ايام و ليالي ماه مبارك رمضان، شبهاي قدر آن از نظر اجابت دعا مورد تأكيد خاص قرار گرفته است. حتّي تعبيري داريم كه در روايتي امام صادق (عليهالسلام) فرمودند: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيلَةُ الْقَدْرِ». يعني آن شبي كه از نظر آثار در پذيرش درخواستهاي عبد توسط ربّ برجستهترينِ شبها است، شب قدر است. لذا ميبينيم در روايات متعدد بر اين مطلب و آثار آن سفارش شده است كه: «مَنْ أَحْيا لَيلَةَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ». يعني هر كه شب قدر را اِحيا بدارد، گناهان او آمرزيده شده است. *
شب قدر كدام شب است؟
در بين اين سه شب، يعني شب نوزدهم و بيستويكم و بيستوسوم، روي دو شب بيشتر تكيه شده است؛ يكي شب بيستويكم و ديگري شب بيستوسوم. در روايات متعددي داريم كه نسبت به شب قدر از حضرات معصومين (عليهمالسلام) سؤال ميكنند. يكي موثّقه زراره است كه ميگويد: «سَأَلْتُهُ عَنْ لَيلَةِ الْقَدْرِ قَالَ هِي لَيلَةُ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ أَوْ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ»؛ از امام باقر (عليهالسلام) سؤال كردم: شب قدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: يا شب بيستو يكم است و يا شب بيستوسوم؛ «قُلْتُ أَ لَيسَ إِنَّمَا هِي لَيلَةٌ»؛ به حضرت عرض كردم: مگر شب قدر يك شب نيست؟ «قَالَ بَلَى»؛ حضرت فرمودند: بله، يك شب است. «قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي بِهَا»؛ عرض كردم: پس شما بفرماييد كدام يك از آنها است؛ چرا ميفرماييد يا اين يا آن؟! «قَالَ مَا عَلَيكَ أَنْ تَفْعَلَ خَيراً فِي لَيلَتَينِ». در يك روايت ديگر كه راوياش شخص ديگري است، او هم همين سؤال را ميكند. ميگويد من به حضرت عرض كردم: شب قدر چه وقت است؟ ايشان فرمودند: شب بيستويكم يا شب بيستوسوم؛ گفتم: «أَفْرِدْ لِي إِحْدَاهُمَا»؛ يعني: مشخص كنيد كه كدام يك از اين دو شب است؛ حضرت فرمودند: «وَ مَا عَلَيكَ أَنْ تَعْمَلَ فِي لَيلَتَينِ هِي إِحْدَاهُمَا». چه ميشود كه تو در دو شب اعمالي را كه وارد شده است انجام دهي و در آن دو شب دعا كني؟! * درجهبندي شبهاي قدر از نظر اهميت اينهايي را كه گفتم، براي روشن شدن اهميت شبهاي قدر بود. شب بيستويكم اهميتش بيشتر از شب نوزدهم است و شب بيستوسوم اهميتش از شب بيستويكم بيشتر است. با توجه به آن روايتي كه شب نوزدهم عرض كردم كه ميفرمايند شب نوزدهم، شبي است كه بررسي ميكنند و شب تقدير و اندازهگيري كردن امور نسبت به سال آينده است. امّا اينطور نيست كه اين بررسي بدون توجه به مسائل گذشته باشد؛ چون بحث اين است كه وقتي خداوند بخواهد امر فرمايد كه امور را تقدير و ترسيم و اندازهگيري كنند و بعد هم ثبت و ضبط كنند، با توجه به سابقه رابطهاي است كه عبد با مولايش داشته است. پس شب نوزدهم، شبِ بررسي سوابق است. شب بيستويكم، شبي است كه بعد از آنكه امور و سوابق آن بررسي شد، در آن شب ثبت و ضبط ميشود؛ يعني امور سال آينده را مينگارند. شب بيستوسوم هم شبِ توشيح است كه جلسه گذشته عرض كردم. *
در شب قدر چگونه دعا كنيم؟
چون بحث ما راجع به دعا است، عرض كردم كه در دعا سه چيز مطرح است؛ يكي «داعي» يعني درخواستكننده و كسي كه صدا ميكند ديگري را و تقاضا ميكند، دوم خودِ «دعا» و درخواست است، سوم هم «مدعوّ» يا درخواستشونده است كه طرف مقابل است. اين جلسه ميخواهم بروم سراغ «درخواست». جلسه گذشته گفتم كه وقتي وضع «درخواستكننده» را بررسي ميكنيم، ميبينيم وضع خراب است. يعني رابطه بين درخواستكننده و درخواستشونده سال گذشته رابطه خوبي نبوده است. اين جلسه ما ميخواهيم وارد شويم در اينكه حالا چه ميخواهي بگويي و از خدا چه ميخواهي؟ پس اين جلسه دنبال خواستههايمان هستيم. من يك مسأله عرفي را مطرح ميكنم و بعد ميروم سراغ رواياتي كه روش دعا كردن را به ما ميآموزند. سؤال من كه عرفي هم هست، اين است كه اگر من با كسي رابطهاي داشتم و رابطهام هم يك چنين رابطهاي بود كه او به من محبّت ميكرد و من در ازاي محبّتهايش به او بد ميكردم و هرچه روش او دوستانه بود، روش من ــ نعوذبالله ــ دشمنانه بود، حالا اگر بخواهم از او درخواستي كنم، بايد چه كار كنم؟ كارمان هم گير كرده و سروكارمان هم با همان شخص است. حالا چه كار كنيم؟ *
اوّل به بديهايت اعتراف كن!
حالا فرض كنيد من ميروم پيش او؛ شرمنده و سرافكنده هم هستم. وقتي ميروم آنجا، اوّلين چيزي كه به او ميگويم چيست؟ اوّلين حرفي كه به او ميزنم چيست؟ خودتان پيش خودتان جواب اين سؤال را بدهيد؛ چه كار ميكنيد؟ غير از اين است كه اوّلين حرفي كه به او ميزنم، اين است كه ميگويم «فلاني، من به تو بد كردم»؟ با اين سوابق سوئي كه پيش او دارم، اوّلين حرفم بايد همين باشد ديگر؛ بايد به او بگويم من بد كردم؛ امّا تو بيا ما را ببخش و نديده بگير. بايد اين اعتراف و عذرخواهي را بكنم تا بعد از آن رو داشته باشم كه آن چيزهايي را كه ميخواهم با او مطرح كنم و تقاضاهايم را از او درخواست كنم. *
راه دعا را گم نكني!
حالا ميرويم سراغ روايات؛ اينها معارف ما است. روايات متعددي داريم كه اين بحث را مطرح كردهاند. كسي ميآيد خدمت امام صادق (عليهالسلام) و ميگويد: آقا، من دعا ميكنم ولي دعاهايم به اجابت نميرسد؛ چه كار كنم؟ مگر خدا نگفته است «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم»؟ خودش اين حرف را گفته است. اين همه آيات قرآني در اين باب وارد شده است؛ پس چرا با اين حال، وقتي ما خواستيم به ما نميدهد؟ حضرت نكتهاي را به او ميفرمايد و آن اين است كه به او ميگويد: تو بايد از جهت دعا وارد شوي و دعا كني؛ ميگويد: «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَكُمْ»؛ يعني تو راه دعا را گم كردهاي؛ دعا راه دارد. «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ عَاصِينَ». اگر از خدا تقاضا كني، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهكار هم باشي، جوابت را به تو ميدهد. * توبه كن و پوزش بطلب! بعد حضرت به او دستورالعمل ميدهد؛ ابتدا مسأله حمد و ثناي الهي را مطرح ميفرمايد كه خودش بحث جداگانه دارد و بعد اين جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِكَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ يعني پيش خدا كه رفتي، به يكايك گناهانت اعتراف كن و بگو بد كردم. «وَ تُقِرُّ بِهَا»؛ يعني اقرار كن. بعد دارد: «أَوْ بِمَا ذَكَرْتَ مِنْهَا»؛ يعني مگر تو ميتواني خطاهايت را بشماري؟ نميتواني! پس همان مقدار را كه يادت ميآيد چه كرديورود اقرار كن. بعد ميفرمايد: «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِي عَلَيكَ مِنْهَا»؛ يعني آن چيزهايي را كه بر تو پوشيده است اجمالاً اعتراف كن؛ يعني همان جملهاي كه من مكرّر گفتهام؛ اين شبها، شبهايي است كه انسان برود درِ خانه خدا و بگويد خدايا، بد كردم؛ خيلي هم بد كردم. بديهايم را هم نميتوانم بشمرم. امّا اجمالاً اعتراف ميكنم. «فَتَتُوبُ إِلَى اللهِ مِنْ جَمِيعِ مَعَاصِيكَ»؛ بعد آنجا عذرخواهي كن و بگو حالا از ما چشمپوشي كن. اين يك نكته بود كه امام صادق (عليهالسلام) اشاره فرمودند. * در دلت تصميم بگير كه ديگر گناه نكني! امّا نكته دوم اين است كه حضرت در ادامه ميفرمايند: «وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّاتَعُودَ»؛ يعني عذرخواهي كن و پوزش بطلب؛ بعد هم در دلت، نه زبانت، واقعاً بنا بگذار كه ديگر اين كارها را نكني. «وَ تَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْهَا بِنَدَامَةٍ وَ صِدْقِ نِيةٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ»؛ يعني پوزش هم كه ميطلبي، با حالت پشيماني و صدق نيت و با خوف و رجا باشد. در بهترين ايام و بهترين موقعيتها كه دعا به اجابت ميرسد، آن هم در حالي كه خودش مرا دعوت كرده و گفته بيا و من هم آمدهام و سرافكنده هم هستم، اعتراف هم ميكنم به اينكه من بد كردهام، تصميم هم ميگيرم كه ديگر بد نكنم؛ اينها همه مقدمه اين است كه بتوانم از خدا درخواست كنم. *
از خدا كمك بخواه كه مطيع او شوي!
آن وقت، حضرت اين را در يك قالب ميريزند و ميفرمايند: «وَ يكُونُ مِنْ قَوْلِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيكَ مِنْ ذُنُوبِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيكَ»؛ يعني حالا كه ميخواهي با خدا حرف بزني، بگو خدايا من معذرت ميخواهم از گناهانم؛ من از تو ميخواهم كه از من بگذري و توبهام را بپذيري. امّا تنها خواستهات اين نباشد؛ از خدا فقط نخواه كه از گناهانت بگذرد؛ بلكه در دعاهايي كه اين شبها ميكنيد، از خدا بخواهيد كه خدا كمكتان كند كه سال آينده مطيع خدا باشيد. «فَأَعِنِّي عَلَى طَاعَتِكَ وَ وَفِّقْنِي لِمَا أَوْجَبْتَ عَلَي مِنْ كُلِّ مَا يرْضِيكَ». از خدا اينها را بخواه. مغفرت بخواه، تصميم هم بگير كه ديگر دستت را به آن خطاها آلوده نكني، بعد هم بگو اي خدا، حالا كمكم كن كه سال آينده من ديگر اينطور گناه نكنم. *
يك توجه، فقط يك توجه كافي است!
آنوقت مطمئن هم باش كه او ميگذرد. من يقين دارم؛ اصلاً اعتقادم اين است كه آنهايي كه امشب «يك توجه» به خدا كردهاند، همه آنها آمرزيده هستند. «يك توجه»، بيشتر هم نه! همين يك توجه به اينكه «خدايا ما بد كرديم»، همه چيز تمام ميشود؛ او هم كار را تمام ميكند. پس اوّل معذرتخواهي كن؛ بعد هم طلب كمك كن كه سال آينده ديگر من اينطور عمل نكنم و بگو خدايا، تو خودت دستم را بگير. اين روند دعا را به ما ياد دادهاند. چون من بحثم امشب همين بود كه درخواست كننده، درخواستش در اين شبها چه باشد، گفتم كه اوّل مغفرت، امّا با اعتراف به گناهان؛ بعد هم طلب كمك از خدا براي اينكه سال آينده من آلوده به گناه نشوم و مطيع او باشم.
حالا دعا كن!
اين تازه مقدمه درخواستهاي بعدي ما است. اينجا است كه خطاب ميرسد حالا چه ميخواهي؟ درخواستت چيست؟ در عرف خودمان هم همينطور هستيم كه اگر طرف مقابلمان يك انسان كريم باشد، وقتي برويم پيش او و بگوييم آقا، ما معذرت ميخواهيم، ما به شما بد كرديم، ولي كارمان گير كرده، او چه جواب ميدهد؟ ميگويد: «سَلْ حَاجَتَك»! حالا حاجتهايت را از من بخواه! بگو ببينم از من چه ميخواهي؟ اين عين تعبيري است كه در روايات ما هست. خدا خطاب ميكند بگو؛ سؤال كن؛ بخواه؛ چه دنيوي، چه اخروي. حالا من چه بخواهم؟ در اينجا يك مطلبي را عرض كنم. ما چون مخلوقيم، همه ما تنگنظريم. يعني چون محدوديم، ــ نعوذبالله ــ خدا را هم مثل خودمان فرض ميكنيم. امّا اين تصور اشتباه است. در معارف ما اين هست كه آنچه را به ذهنت ميآيد از خدا بخواه، امّا به اين بسنده نكن. بگو خدايا، اينهايي كه به ذهن من ميرسد، همين است؛ امّا سال آينده ما نميدانيم چه گرفتاريهايي ممكن است براي ما پيش بيايد. يك چيزهايي هست كه ما به آنها محتاج ميشويم و الآن به فكرمان هم نميآيد. لذا بسنده كردن و اكتفا كردن به اين گرفتاريهايي كه در ذهنمان هست يا احتياجات فعليهاي كه الآن داريم، اشتباه است. * فَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ روايت از پيغمبر اكرم (صلّياللهعليهوآلهوسلّم) است كه حضرت فرمود: «إِنَّ الرِّزْقَ لَينْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ»؛ يعني روزيها از جهت عِلوي به عدد قطرههاي باران به سوي بندگان ميآيد؛ اين عنايت الهي است. «إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُدِّرَ لَهَا»؛ به سوي هر انساني به همان اندازهاي كه براي او تقدير شده نازل ميشود. فرض بفرماييد امشب از خدا ميخواهيم كه مقدّرات سال آينده ما را از هر جهت خوب رقم بزند. ولي اين را هم بدان: «وَ لَكِنْ لِلهِ فُضُولٌ»؛ خيال نكني كه فقط همين است و به همين اندازه مقدّر ميتواني از او بخواهي؛ نخير، خدا زيادتي دارد كه من و تو آن زيادتي را اصلاً نميتوانيم درك كنيم. «فَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ». از خدا نسبت به اضافههايش و زيادتيهايش درخواست كن. برو سراغ اضافههايش؛ نه تنها آنچه را كه براي هر كس مقدّر كرده است. *
براي ديگران هم دعا كن!
آن وقت اينجا ميخواهم يك نكته را هم عرض كنم؛ ما در روايات بسيار داريم كه براي ديگران خواستن و در حقّ ديگران دعا كردن، موجب ميشود كه براي من هم فزوني پيدا كند و خدا براي من را هم بيفزايد. يكي از عواملي كه در زيادتي نسبت به حاجات مؤثر است، همين دعا كردن براي غير است. پس اوّلاً ما در خواستههاي مربوط به خودمان نبايد نظرتنگي كنيم؛ از آن طرف هم اكتفا و بسنده نكنيم به خودمان؛ بلكه بايد براي ديگران هم دعا كنيم. من براي شما مثال ميزنم؛ بسياري از گرفتاريها هست كه من ندارم، ولي مسلّماً افرادي هستند كه مبتلا به آن گرفتاريها هستند. عكس آن هم همينطور است. اگر من براي همه دعا كنم، اثرش اين است كه اوّلاً آن گرفتاريها از او برطرف ميشود و ثانياً ديگر به سراغ من نميآيد. اينها همه معارف ما است. اينكه ما در رواياتمان داريم كه ليالي قدر، اطراف اين مجالس را فرشتگان الهي گرفتهاند و نازل شدهاند و براي ما دعا ميكنند، چه بسا اشاره به همين باشد. چه بسا اين داعي خودش به آنچه محتاج است، اصلاً توجه ندارد تا درخواست كند؛ اينجا اگر ما براي ديگران دعا كنيم، آن فرشتهها كه از احتياجات ما آگاهند، براي ما دعا ميكنند. اينها را ميگويم تا بفهميد كه از خدا چه بخواهيد و از اين موقعيت بهترين استفاده را بكنيد. *
اصلاً روي نماز و روزههايت حساب نكن!
موقعي كه اين روايات را ميديدم، گفتم نسبت به گناهانمان كه شُبههاي نيست؛ سراپاي ما را خطا گرفته است. امّا بالأخره ما در عرض اين يك سال گذشته، طاعات و عبادات ظاهري هم انجام دادهايم. فرض كنيد در اين ماه رمضان به حسب ظاهر روزه هم گرفتهايم و كارهايي را كه صورت طاعت داشت، انجام دادهايم. ولي اين را به شما بگويم كه اين طاعتها اصلاً قابل ارائه نيست تا مثلاً بخواهي بگويي خدايا، من براي تو يكچنين كاري را هم كردهام. آنقدر اين طاعات ما آفات دارد كه كار به اينجا نميرسد كه بتوانيم يك چنين حرفي را هم بزنيم. من اينها را ميگويم براي اينكه يكوقت كسي پيش خودش فكر نكند ما اين همه نماز خوانديم، روزه گرفتيم، كذا و كذا و كذا …! بگو ببينم، كداميك از اين اعمالت خالصاً مخلصاً لِوجهالله بود!؟ ميتواني بگويي!؟ من كه نميتوانم بگويم! نور به قبرش ببارد، استاد ما ــ رضوان الله تعالي عليه ــ را كه فرمود: «من دو ركعت نماز براي خدا نخواندهام». وقتي او چنين ميگويد، ما چه ميتوانيم بگوييم!؟ البته فرمايش ايشان در يك سطح بالاي معرفتي بود؛ در سطح ما اصلاً كار به آنجاها نميكشد! *
حُبّ علي (عليهالسلام) به طاعاتت جان ميبخشد امّا روايتي از پيغمبر اكرم (صلّياللهعليهوآلهوسلّم) است كه دلگرمي ما به همان روايت و امثال اين روايت است. حضرت فرمود: «مَنْ أَحَبَّ عَلِياً قَبِلَ اللهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِيامَهُ وَ قِيامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ». يعني اگر كسي علي (عليهالسلام) را دوست بدارد، ــ نفرمود شيعه علي باشد؛ بلكه فرمود همين كه علي (عليهالسلام) را دوست داشته باشد ــ اين محبّت علي (عليهالسلام) به اعمال و طاعاتش جان ميبخشد و اسكلت اعمال ظاهرياش را زنده ميكند؛ خدا نمازهايش را قبول ميكند؛ روزههايي را كه گرفته است خدا از او قبول ميكند؛ عبادتهايي را كه كرده است، همه را ميپذيرد. بعد هم دارد: «وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ»؛ عجب! پس معلوم ميشود يكي از عوامل اجابت دعا، حُبّ علي (عليهالسلام) است. اين جزء معارف ما است. من كه خودم را نگاه كردم، ديدم من علي را دوست دارم؛ خدا كه از دل من آگاه است. من بعيد ميدانم در اين جمع ما كسي باشد كه علي را دوست نداشته باشد. مگر ميشود!؟ بدانيد كه معصيتها با يك توجه و يك معذرتخواهي تمام است و بخشوده ميشود؛ از آن طرف، اطاعتهاي دستوپا شكسته ما را هم حُبّ علي (عليهالسلام) جان ميبخشد و روح ميدهد و آنها را زنده ميكند. خدا هم اينها را قبول ميكند. *
امشب در خانه علي(عليهالسلام) چه خبر است؟
التماس دعا دارم؛ برويم خانه علي(عليهالسلام). برويم آنجايي كه همه چيزمان را از آنجا داريم. در روايات مينويسند علي (عليهالسلام) امشب در بستر بود. اطراف بستر علي (عليهالسلام) فرزندانش بودند. حضرت ابتدا رو كرد به پسر بزرگترشان امام حسن(عليهالسلام) و با او شروع كرد صحبت كردن و وصيتهايي به فرزندش كرد؛ بعد خطاب كرد به همه فرزندانش؛ يعني امام حسن، امام حسين، ابوالفضل(عليهمالسلام)؛ همه نشستهاند؛ حتّي دخترها از جمله زينب (سلاماللهعليها) هم نشستهاند. به آنها فرمود بعد ازمن فتنهها از هر طرف به سمت شما ميآيد. اينجا شخص خاصي را جدا نكرد؛ همه بچهها را گفت. يعني يا حسن، يا حسين، يا ابالفضل، يا زينب اين را بدانيد كه فتنهها از هر طرف به سوي شما ميآيد و منافقين اين امّت كينه ديرينه خود را از شما طلب ميكنند و ميخواهند انتقام بكشند؛ بر شما باد به صبر! يكوقت ديدند علي (عليهالسلام) صورتش را كرد سمت حسين (عليهالسلام) و گفت در خصوص شما، اي حسين، فتنهها از هر سو و از هر جانب به سمت تو ميآيد؛ بر شما باد به صبر! تا اينجا باز هم كلّي فرمود؛ امّا در روايت دارد حضرت دو مرتبه رويش را كرد به حسين (عليهالسلام) و گفت: يا اباعبدالله، اين امّت تو را شهيد ميكنند؛ بر شما باد به تقوا و صبر! در اينجا مينويسند وقتي علي (عليهالسلام) اين جمله را گفت بيهوش شد. چه شد كه علي (عليهالسلام) بيهوش شد؟ من ميگويم صحنه روز عاشورا نزد علي (عليهالسلام) تمثّل پيدا كرده بود؛ امّا كدام صحنه از عاشورا؟ صحنه شهادت حسين (عليهالسلام). آن صحنه چه موقعي بود؟ «و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَي صَدْرِه»؛ آن موقعي كه شمر روي سينه حسين (عليهالسلام) نشسته بود … ولي آن موقع شهادت حاصل نشد؛ ميدانيد شهادت در چه موقعي حاصل شد؟ مينويسند آن خبيث يك جسارتي كرد؛ حسين (عليهالسلام) را برگرداند … صورت حسين (عليهالسلام) به زمين آمد …. در روايت دارد علي (عليهالسلام) به هوش آمد؛ نگاهي به فرزندانش كرد و شروع كرد اين جملات را گفتن: «اينك رسول خدا آمده است؛ عمويم حمزه آمده است؛ برادرم جعفر آمده است؛ به من ميگويند علي بشتاب! ما منتظر تو هستيم». علي (عليهالسلام) چهرهاش را برگرداند به طرف تمام فرزندانش و گفت شما را به خدا ميسپارم؛ «السَّلَامُ عَلَيكُم يا مَلَائِكَةَ اللهِ؛ لِمِثْلِ هذا فَلْيعْمَلِ الْعامِلُونَ إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُون». در روايت دارد عرق به چهره علي (عليهالسلام) نشست؛ ديدگانش را روي هم گذاشت؛ پاها را به سوي قبله كشيد؛ اين جملات را ميگفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ …»
جایی که عزرائیل دلش سوخت!
شنبه 95/11/02
روزی که شداد خواست شهر ارم را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد، هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.
یکی از مهم ترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.
حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟
عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است . یک بار در دریای پرتلاطمی یک کشتی غرق شد. یک مادر بارداری بر روی تخته پاره ی آن کشتی قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنیا آمد . این مادر فرزند را بر روی سینه ی خود چسبانده بود و کودک هنوز سینه ی او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگیرم. در این هنگام دل من به حال این مادر و فرزندی که تنها در دل دریا بر روی تخته پاره باقی می ماند، سوخت.
جای دوم زمانی بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهی که می شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظیمی درست کرد که آنها را به جستجوی زمرد و زبرجد و جواهرات می فرستاد . و دستور داده بود که ستون های شهر خود را با جواهرات بالا ببرند .(اللتی لم یخلق مثلها فی البلاد) روزی که خواست این شهر را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد . هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.
حضرت عزرائیل به این قسمت از داستان که رسید، حضرت جبرائیل نازل شد. حضرت جبرائیل از جانب خداوند گفت: آیا می دانی آن کودک که بی مادر رها شد همان شداد ابن عاد بود. ما جان او را اینگونه گرفتیم تا تمام جهانیان بدانند ما به کافران و پیروان شیطان مهلت می دهیم اما آنها را به حال خود رها نمی کنیم. در قرآن می فرماید: اینها کسانی بودند که در سرزمین ها طغیان کردند و فساد را به نهایت درجه رساندند . تازیانه ی عذاب خداوند بر این افراد فرود آمد . در روایتی آمده که بعد از گرفتن جان شداد، دستور آمد که جان سپاهیان او را هم بگیرید . سپس این شهر در اختیار مردم قرار داده شد . اما مردم نیز کفران نعمت کردند . تا اینکه قوم عاد با یک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بین رفت و شهر آنها زیرو رو شد . پروردگار شما در کمینگاه کسانی است که پیرو شیطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج می شوند.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر
اما امروزمیخوام بگم…
شنبه 95/11/02
همیشه وقتی از حجاب و حیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم …از چادری ها میگیم….
اما امروزمیخوام بگم…
سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی خم به ابرو نمیاره…
سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز…
سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی…
سلامتی پسری که سرش و خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس مردم….
سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتان نه لباس های تنگ وشلوار جاستین…
سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه الیزابت تیلور …دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست…
سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه…
سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته…
سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دخترنشسته…
سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه به بهانه یامتحان…
سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مریض و اون وانده…
سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه ..نوای کربلا کربلا میاد..
سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه وآستیناش بالا و اب
میچکه….جوراباشم از جیباش آویزونه…مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن مهم زود رسیدن به حسینیه اس…
سلامتی اون ی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش….توشمال
سلامتی اون پسری که عکس فرماندهین دفاع مقدس میزنه رو پیرهنش….از همه باحال تر عکس حضرت آقا رو….
سلامتی هرچی پسر مذهبی…
سلامتی هرچی بچه حزب اللهی….
ســلامـــتـــی هــمــشــون صــلــــــوات….