مهربانی
شنبه 95/11/09
کسی را نرنجانید
رنجاندن کسانی که دوستش داریم
فقط چند ثانیه طول میکشد …
اما جبران آن، شاید سال ها … !
دستان نیازمند
شنبه 95/11/09
حضرت موسی ازخدا پرسید:
خدایا اگه آدم بودی چیکار میکردی
خدا از دستت راضی بشه؟
خدا فرمود:
روی زمین میگشتم ببینم چه کسی هست
که احتیاج به کمک داره بهش کمک میکردم
ومشکلش رو حل میکرد ….
کی ظالم تره...؟؟
چهارشنبه 95/11/06
ظلم فقط اين نيست كه آدم توى خيابان به يكى كشيده بزند. گاهى يك كلمهى نابجا عليه يك كسى كه مستحقش نيست، يك نوشتهى نابجا، يك حركت نابجا، ظلم محسوب ميشود. اين طهارت دل را و طهارت عمل را خيلى بايستى ملاحظه كرد
پيغمبر اكرم ايستاده بودند يك كسى را كه حد رجمِ زنا را بر او جارى ميكردند، ميديدند؛ بعضىها هم ايستاده بودند؛ دو نفر با همديگر حرف ميزدند؛ يكى به يكى ديگر گفت كه مثل سگ تمام كرد و جان داد - يك همچين تعبيرى - بعد پيغمبر به سمت منزل يا مسجد راه افتادند و اين دو نفر هم همراه پيغمبر بودند. توى راه كه ميرفتند، رسيدند به يك جيفهى مردارى - به يك مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - كه مرده بود و آنجا افتاده بود. پيغمبر به اين دو نفر رو كردند و گفتند: گاز بگيريد و يك مقدارى از اين ميل كنيد. گفتند: يا رسولاللَّه! ما را تعارف به مردار ميكنيد؟! فرمود: آن كارى كه با آن برادرتان كرديد، از اين گاز زدن به اين مردار بدتر بود. حالا آن برادر كى بوده؟ برادرى كه زناى محصنه كرده بوده و رجم شده و اينها دربارهاش آن دو جمله را گفتهاند و پيغمبر اينجور ملامتشان ميكند!
زيادتر نگوئيد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم. اينها آن وظائف ماست. اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابى هستيم، بنابراين هر كسى كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما - كمتر است، حق داريم كه دربارهاش هر چى كه ميتوانيم بگوئيم؛ نه، اينجورى نيست. بله، ايمانها يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضى بالاتر از بعضى ديگر هستند. خدا هم اين را ميداند و ممكن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود
تلنگر(بچه مذهبی ها بخوانند)
دوشنبه 95/11/04
یه سوزن به خودمون…
این پست رو فقط دوستان مذهبی بخونند..
از هرجاش بهتون برخورد دیگه نخونید بخاطر اینکه متنش بسیار تند هست .
سلام برادر وخواهر محترم
شمایی که عکس پروفایلتون مذهبیه اسمتون مذهبیه ،
مطالب مذهبی هم پست میزارید
شمایی که کلی دم از مسجد و منبر و امام حسین ع و حضرت آقا و انقلاب اسلامی میزنید
بله شما!
خیلی اشتباه میکنید با همون عکس میرید واسه دختر یا پسر مردم متن عاشقانه و سلام و احوالپرسی میفرستید!
و باهاش کلی خصوصی حرف میزنی و آبروی بقیه رو هم میبرید….
دل شهید خلیلی رو میشکونید…….
برادر، خواهری رو از کجای اسلام واسه خودتون دراوردید که تهش میشه فحشا؟؟؟؟؟!!!!!!!
شما را به خدا نگید :
انما المومنون اخوه
بخاطر اینکه بنده میگم:
برید آیه 25 سوره نساء و آیه 5 سوره مائده رو هم بخونید که فرموده؛
《… ولا متخذی اخدان…》
…زنان را در پنهانی دوست خود نگیرید….
همین یک حدیث براتون کافیه:
«ابوبصیر میگوید: به زنی در روخوانی قرآن میدادم کمی با او شوخی کردم؛ وقتی خدمت امام باقر ـ علیه السّلام ـ رسیدم به من فرمود: چه چیزی به زن گفتی. رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن مرو و درس مده»
بابا داشت قرآن به خانم یاد میداد، مثل بعضیا صحبت نامربوط نمیکرد…….!
اشتباه میکنید میرید پروفایل یه عده ای یه سری مطالبو نخونده لایک میکنید بعد که بهتون میگن این چه عکسیه یا چه متنیه لایک کردید، میگید ندیدم!
چند نفرو خالصانه با اسلام و روحیه انقلابی آشنا کردیم؟؟؟
یک وقت به بهانه جذب به مکتب، دفع از مکتب نکنیم!!!!
دلتون خوش نباشه فقط ریش میذارید و دکمه اخلاصتون و میبندید یا بخاطر اینکه چادر سرتون میکنید شیطان دورتون و خط کشیده ؟؟!
نخیرآقا ، نخیر خانم
سخت در اشتباهید
اتفاقا شیطان بیشتر حواسش به شماهاست
یا اون عکس و اسمتون و بردارید یا شأنش رو رعایت کنید.
خیلی اشتباه میکنید تا کاربری از جنس مخالفتون اددتون مینماید واسش
پیام میدید:
فلان تا پست دارم ،لایک نمایید تامن هم لایک نمایم!!
از عکس پروفایلمون حیا کنیم ، مگه واسه پست مذهبی گدایی لایک میکنند؟؟؟؟
از شهدا شرم کنیم…
ازشهید برونسی،از شهید ابراهیم هادی،از شهید مهدی باکری
از… .
جنگ هنوز تمام نشده و هست…
دوستان گرامی ما الان در جبهه فرهنگی با کمبود نیرو مواجه هستیم..
جبهه فرهنگی هم شهید می خواهد…
اسلحه ی ما الان رایانه و گوشی های ماست…
لایک ها و کامنت های ما گلوله ی ماست….
پس هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله…
《اول به خودم یاداور شدم بعد به یک عده ی قلیل!》
اللهم عجل لولیک الفرج
شما دینتون را فروختید و ما خریدیم / ماجرایی خواندنی
یکشنبه 95/11/03
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندقدار یک خانم بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم. »
منبع:افسران