ولادت حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا (س) در سال پنجم پس از بعثت و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. حضرت زهرا (س) چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: “شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند.” اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به حضرت زهرا (س) تطبیق نموده‌اند و حضرت فاطمه (س) را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی بر این مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌ کند و می‌ فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

مادر و پدر حضرت زهرا (س)

نام پدر حضرت زهرا (س) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرت زهرا (س) خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌ شد و او را بزرگ زنان قریش می‌ نامیدند.

حضرت زهرا (س) والامقام ترین بانوی جهان

زندگینامه حضرت زهرا (س)


حضرت زهرا سلام الله علیها در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: “فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌ زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (س) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌ باشد و در تمامی اعصار جریان دارد.

چرا دفن شبانه؟! چرا قبر مخفی؟!

حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بعد از رحلت پدر گرامیشان مدت اندكی در قید حیات بودند كه مورخین با اختلاف این مدت را از 75 روز تا هشت ماه ذكر كرده اند. در این مدت درباره اهل بیت پیامبر ـ علیهم السلام ـ و مخصوصاً نسبت به حضرت علی ـ علیه السلام ـ و خانم فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ ظلم های فراوانی روا داشته شد، از جمله غصب حق خلافت علی ـ علیه‎ السلام ـ و هجوم به درب خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ[1] و موارد دیگر كه منجربه ناراحتی فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نسبت به خلیفه اول و وابستگانش شد و لذا در روزهای آخر عمرش به شوهر خویش وصیت می كند كه بعد از شهادت آن حضرت جنازه اش را شبانه دفن كند.[2]
اما شاید شبهه ای مطرح شود که آیا دفن شبانه خلاف سیره رسول خدا است؟ بعبارت دیگر آیا در عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دفن شبانه انجام گرفته؟ و آیا اصولاً در شرع مقدس اسلام از دفن شبانه میّت منع شده؟
در كتب فقهی اسلامی چه از اهل تشیع و چه از اهل تسنن موردی كه دلالت بر منع از دفن شبانه میّت شده باشد، وارد نشده و حتی نقل شده كه برخی از صحابه از جمله ابی بكر را هنگام شب دفن كرده اند[3] و همچنین از كتاب صحیح بخاری از ابن عباس نقل شده كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بر مردی كه در شب دفن كرده بودند همراه صحابه نماز خواندند.[4] یعنی اینكه پیامبر با نماز خواندن بر میّتی كه شب دفن كرده اند و صحابه هم حضور داشته اند این عمل (دفن شبانه) را منع نكردند، چرا كه اگر این عمل مخالف اسلام و روش پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می بود حتماً پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از این كار منع می نمودند. پس منع نكردن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و خواندن نماز بر آن میت و دفن شبانه میت مذكور در عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ همه دلالت بر این مطلب دارد كه این عمل خلاف شرع نبوده و حتی مورد تأیید پیامبر بوده است. و بعد از پیامبر چنانچه گفته شد ابی بكر (خلیفه اول) را نیز شبانه دفن كردند، پس دفن شبانه جسد حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ توسط علی ـ علیه‎ السلام ـ خلاف سیره پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نبوده و این ادعا بی مورد و باطل است.
دلیل دیگر بر اینكه دفن شبانه جسد حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ توسط علی ـ علیه السلام ـ خلاف سنت و سیره نبوی نبوده، این است كه علی ـ علیه‎ السلام ـ بر وصیت همسر محترمه شان عمل نموده و در اسلام و سیره پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نه تنها از این گونه وصیت منعی نشده بلكه ما در موارد متعدد این گونه وصیتها را شاهد هستیم.[5] در قران كریم[6] نیز در موارد متعدد به وصیت كردن اشاره شده و از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده است كه مؤمن هنگام مرگ باید وصیت نامه اش همراهش باشد[7]
مزار مخفی مادر
حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ زمانی كه اجلشان نزدیك شد و در بستر به حالت احتضار بسر می‌بردند، علی ـ علیه السّلام ـ بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبتهایی كه با همدیگر كردند، فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اجازه خواستند تا چند وصیّت به همسرشان علی ـ علیه السّلام ـ كنند.[8]
از جمله وصایای حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ به علی ـ علیه السّلام ـ این بود كه گفتند:
ای پسرعمو! اگر تا چند ساعت دیگر از دنیا رفتم، جنازه‌ام را شبانه تشییع كن و مراسم تشییع مرا اعم از غسل و كفن و نماز خواندن و دفن كردن را باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به كسانی اجازه شرکت در تشییع دهید كه ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته‌اند.
و حتّی به یك نقل حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ تصریح كردند كه نگذارید ابی‌بكر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشییع جنازه من شركت كنند.
حال بحث در این ‌است كه علّت این اجازه ندادن حضرت بیانگر چیست؟
یقیناً حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ با این كارشان می‌خواستند باری دیگر همانند جریان فدك مبارزه‌ای را تازه با وصیّت‌نامه سیاسی خویش شروع كنند كه ضربه سهمگینی به حكومت وقت وارد سازند.[9]
فاطمه اطهر ـ سلام الله علیها ـ با وصیّت خویش افكار خفته مردم مدینه را بیدار می‌ساختند و توجه افكار عمومی را نسبت به پایمال كردن حقّ خویش جلب می‌كردند.[10]
امیرالمؤمنین با عمل به وصیّت زهرا ـ سلام الله علیها ـ اذهان جامعه را دچار شك و تردید كردند و مشروعیت خلیفه را زیر سؤال بردند و مظلومیت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را بیشتر آشكار ساختند و این سؤال را همیشه برای همگان مطرح كردند كه چرا قبر زهرا ـ سلام الله علیها ـ مخفی مانده است.
بدین طریق زمانی كه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ از دنیا رفتند مردم سراسیمه به خانه آن حضرت می‌آمدند و منتظر بیرون آمدن جنازه بودند كه علی ـ علیه السّلام ـ به ابوذر گفتند: برو و با صدای بلند اعلام كن كه برگردند چرا كه تشییع جنازه دختر رسول ‌خدا به تأخیر افتاده‌است.
مردم كه متفرق شدند حضرت علی ـ علیه السّلام ـ با كمك اسماء بدن حضرت را غسل و كفن كردند و در نیمه شب با عده‌ای از نزدیكان و یاران خویش كه عبارت بودند از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عباس و زبیر و چند تن دیگر به همراه علی ـ علیه السّلام ـ جنازه دختر رسول ‌خدا را شبانه تشییع كردند و شبانه به خاك سپردند و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قبر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را هم‌سطح زمین كردند و حتی روایت شده در چند نقطه در بقیع، حضرت، قبر درست كردند تا متوجه نشوند كه قبر دختر رسول ‌خدا كدام‌ یك است و این راز مخفی ‌ماندن قبر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ برای همیشه مانده است و كسانی هم كه حضور داشتند دیگر بعدها محل اختفاء قبر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را بیان نكردند.[11]
بنابراین علت، مخفی ماندن قبر آن حضرت را می توان در امور زیر خلاصه كرد:
1. اینكه، دشمنان و غاصبان حق آن مظلومه به قبر آن حضرت دسترسی نداشته باشند تا روزی در صدد نبش آن برنیایند.
2. اینكه، خود آن حضرت خواستند كه شبانه و مخفیانه، دفن شوند كه به تبع آن قبرشان مخفی بماند.
3. با توجه به محتوای وصیت ایشان در مورد دفن آن حضرت؛ می توان گفت كه می خواستند با این كار، افكار عمومی را بیدار كرده و مردم را نسبت به ظلم حكام زمانشان نسبت به ایشان و علی ـ علیه السّلام ـ آگاه سازند و لذا این سوال را که «چرا قبر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ مخفی ماند» برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارند.
پی نوشت:
1) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، 75، ج1، ص225. 2) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات مؤسسه وفاء، چاپ دوم، 1403، ج43، ص214.
3) بخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، صحیح بخاری، بیروت، مكتبة البحوث و الدراسات دارالفكر، چاپ اول، 1418 ، ج1، ص379.
4) همان.
5) ر.ك: شهید ثانی، شرح لمعه، كتاب وصیة؛ وصیت دو گونه است، یك وصیت مالیه است كه مربوط به ماترك - اموال و دارایی اش- انسان بعد از مرگش می باشد و دیگری وصیت عهدیه است كه مربوط به كارهایی می شود كه وصیت كننده انجام آنها را از وصی خود می خواهد، مثل دفن جنازه در اماكن مقدس و یا استفاده از كفن مخصوص كه مشخصات منحصره دارد.
6) بقره/180 تا 182.
7) بخاری، صحیح بخاری، پیشین، ج 2، ص 191، و ابن قتیبه، السیاسة و الامامة، قم، راضی، 1388 ق، ص 12.
8) حجة اللّه النجفی الرضوی الامیری، احتجاج الزهرا فاطمه، انتشارات فروزان، چاپ دوم، ص210.
9) خشاوی، شهین، زندگانی سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها، تهران، نشر عابد، چاپ اول، 1378، ص 280.
10) عاملی، سید جعفر مرتضی، رنجهای زهرا سلام الله علیها، ترجمة محمد سپهری، قم، نشر ایام، چاپ اول، 1378، ص 223.
11) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ترجمة محمدجواد نجفی، انتشارات اسلامیه، 1354، جلد دهم، ص 195.

لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام

در اوراق تاریخ

در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

 

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم كه می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

 

“وصیت می‌كنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

 

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم.”

 

پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

 

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

 

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:

 

ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمی‌كنید، والله كه می‌روم او را از قبر در آورم و بر او نماز می‌كنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمی‌رسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را می‌كند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: می‌خواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.

 

گفت: مرا بر هر کاری می‌خواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی می‌كرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. ” وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا می‌ترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنه‌ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.

 

علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.

 

همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:

 

ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت می‌كنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو، فرمود:

 

وصیت‌های من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كرده‌اند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.

 

پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند…(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)

 


در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت می‌كند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.

 

در كتاب روضة الواعظین روایت كرده‌اند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت می‌كنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.

 

حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:

 

هر چه می‌خواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل می‌آورم و امر تو را بر امر خود اختیار می‌كنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت می‌كنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می‌كنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیده‌ها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)

 

ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.

 

در كشف الغمّه روایت كرده‌اند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید، پوشید و فرمود:

 

ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامه‌ای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیده‌ام.

 

اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌رسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

 

در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.

 

پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده‌اید و از شوق ملاقات او گریان گردیده‌اید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)

 

چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌كردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌كشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.

 

به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند كه قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد؛ این کارها برای آن بود كه موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151) به این سبب در مورد محل قبر آن بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفته‌اند در بقیع نزدیك قبور ائمه بقیع است و بعضی گفته‌اند میان قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت دفن شده است، زیرا كه حضرت فرمود: میان منبر و قبر من باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت است. اصّح آن است كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند، چنانچه روایت صحیح بر آن دلالت می‌كند. ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛ 3/414 با كمی اختلاف.)

 


مفضّل از حضرت صادق‌ علیه‌السلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمی‌دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184) از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185) از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمی‌خواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)

 

منبع:

بوی بهشت سوخته

برگزیده از كتاب جلاءالعیون علامه محمّدباقر مجلسی

اقتباس: علی لباف

از صفحه (60 تا 73)

 
مداحی های محرم