کفشهایت کو

 

میگویند :
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ …..
ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ برساند …..
ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ در آن جلسه …..
ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ …..
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ کند …..
ﺩﯾﺮ به ایستگاه راه آهن رسید …..
ﻭ ﻗﻄﺎﺭ شروع به ﺣﺮﮐﺖ کرده ﺑﻮﺩ …..
گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭشد …..
که به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد …..
و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسید …..
ﻭلى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن …..
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ …..
ﺍﺯ پایش ﺩﺭ آمد …..
ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ افتاد …
گاندى سریع ﻟﻨﮕﻪ دیگر کفش ﺭا …..
از پای درآورده و به سمت …..
لنگه جا مانده پرتاب نمود …..
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسید …..
و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد …..
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ …..
ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ خندیدند …..
ﯾﮑﯽ از ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﻬﺎ گفت :
ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ ؟؟؟؟؟

ﻧﮑﻨد قصد دارید ﺑﺎ ﭘﺎﯼﺑﺮﻫﻨﻪ …..
ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﺪ !!!!!
ﻣﺠﺪﺩﺍ ﻫﻤﻪ حضار …..
خنده ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ …..
ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻡ …..
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻟﺐ …..
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ …..
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ …..
ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮔﻔﺖ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ …..
ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ …..
ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم …..
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻣد…..
ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ …..
ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ …..
ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ …..
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ …..
ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ …..
ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ …..
ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ …..
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ …..
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ …..
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ” ﺗﺤﻤﻞ ” ﮐﻨﯿﻢ …..
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ” ﻗﻀﺎﻭﺕ ” ﻧﮑﻨﯿﻢ …..
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍوند» !!!!!
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ» …..
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ» …..
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ …..
«ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ …..
ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ» …..
ﺑﺪﺍﻥ که :
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ» …..
دﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ» …..

روحانی نماها

روحانی نماها خطرناکترین دشمن برای اسلام و مسلمین هستند.

♦️امام خمینی (ره): اگر معممین ساختگی و روحانی نماهای بی حیثیت در جامعه ساقط شده نتوانند مردم را بفریبند، دستگاه جبار هیچ گاه موفق به اجراء نقشه های شوم استعمارگران نخواهد شد، ما پیش از هر کاری لازم است تکلیف خود را با روحانی نماها که امروز از خطرناکترین دشمنها برای اسلام و مسلمین محسوب می شوند و به دست آنها نقشه های شوم دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار پیاده و اجرا می گردد روشن سازیم و دست آنان را از حوزه های علمیه، مساجد و محافل اسلامی کوتاه کنیم تا بتوانیم دست تجاوز کار استعمار و مخالفین اسلام را از حریم اسلام و قرآن کریم قطع کرده، از استقلال و صیانت کشورهای اسلامی و ملت اسلام دفاع نمائیم.

? صحیفه نور جلد 1 صفحه 197

بی بصیرت در جبهه باطل

 «بی‌بصیرت‌ در جبههٔ باطل قرارمی‌گیرد»

♦️امام خامنه‌ای(حفظه الله):«در ماجرای دفاع از دین، از همه بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است.
♦️بی‌بصیرت‌ها فریب می‌خورند. بی‌بصیرت‌ها در جبههٔ باطل قرار می‌گیرند؛ بدون اینکه خود بدانند. همچنان که در جبههٔ ابن زیاد کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بی‌بصیرت‌ها بودند»
نمایش کمتر

خودتو داری کجا خرج میکنی؟


.
.
به او گفتم: داداش، تو این روزگار، ما خواهى نخواهى خرج مى‌شویم… درست؟

جواب داد: درست. گفتم: کجا خرج بشویم که ارزش داشته باشد؟ براى کى خرج بشیم که معرفت داشته باشد؟ دل‌هاى بزرگمان را کجا بگذاریم که قدر داشته باشند؟

سپس پرسیدم: درخت چیه؟ جواب داد: ریشه، ساقه، شاخه، گاهى هم میوه…؟ گفتم: هیچ دیدى که وقتى یک درخت میوه داد… خاک و آب را از ریشه‌ها و ساقه و شاخه‌ها گذروند و میوه شد، آن گاه یک باغبان میوه‌ها را همین‌طورى رها مى‌کند؟ یا میوه‌ها را دوباره توى خاک‌ها، پاى ریشه خاک بکنه؟

گفت: مگر خره؟…

گفتم: جهان هستى، تمام هستى یک درخته… میوه درخت هستى تویى. همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک به تو ختم مى‌شه. زمین و نفت و طلا و الماس‌ها و ریشه‌ها و ساقه‌ها و شاخه‌هاى تو هستند. همه آن‌ها مال تو هستند. تو مال کى هستى؟ تو خودت را سر شاخه‌ها مى‌گذارى تا بپوسى؟ خودت رو احتکار مى‌کنى یا این که دوباره پاى ریشه‌ها و خاک‌ها مى‌ریزى و براى چیزهاى که مال تو هستند و براى تو هستند، براى آن‌ها خرج مى‌کنى؟

گفتم: همه اون‌ها کمتر از تو هستند، همه اون‌ها وقتى کامل شدند، به تو مى‌رسند. تو میوه‌اى، خودت را داشته باش، براى مرده‌ها خرج نکن. آن‌ها براى تو هستند تو براى آن‌ها نباش… تو ادامه داشته باش… تا آن‌ها هم ادامه پیدا کنند.

گفتم: اگر بخواهى ادامه پیدا کنى، اگر بخواهى حرکت کنى، آن وقت باید از راه خبر بگیرى آن وقت باید راهنما بگیرى… آن وقت باید از همین زمین‌ها و ریشه‌ها و شاخه‌ها آذوقه بردارى. که همیشه راه هست، و کار تو رفتن است. کار تو تحرکه نه تنوع. که تنوع شکل عوض کردن و بزک کردن است، اما تحرک راه افتادن است. کسى که فهمید چقدر است، به راحتى مى‌تواند هدف را انتخاب کند و از تنوع‌ها به حرکت‌ها روى بیاورد و به جهت عالى‌تر و بالاتر متوجه بشود.»

روش نقد، ج 1، ص 40 تا 43
#استاد_علی_صفایی_حائری_ره

بیماری خاموش

 

«یکی از بیمارى‌هاى خطرناک، مرضى بى‌صداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مى‌تواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید.
این بیماری، مرض «عادى‌شدنِ نعمت» است. این بیمارى چهار نشانه دارد:

1ـ این که نعمت‌هاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده است…

2ـ این که وارد خانه شوى و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى!….

3ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و تمامى مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.

4ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى نگران و ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!

خدایا مراقبم باش!
اگر اینگونه شوم، در وضعیت خطرناکى هستم!

 
مداحی های محرم