روايت آيت الله محمد علي جاودان از استادش آیت الله حق شناس
شنبه 96/02/23
خصوصيات ممتاز استاد و پير بزرگ ما آيتا… حقشناس بسيار زياد است، اما اگر بخواهم به چند خصوصيت بارز در وجود ايشان اشاره كنم، بايد بگويم كه انجام حوائج مردم براي ايشان مهمترين مشغوليت بود. عبادات مستحب خودشان را براي كار مردم و حاجت آنان، تعطيل يا مختصر ميكردند. البته اينگونه كارهايشان پنهان بود و حتي ما هم كه تا حدي نزديك به ايشان رفت و آمد ميكرديم، خبر نداشتيم.
يك بار چند سال پيش با يكي از دوستان در حرم مطهر حضرت رضا(عليه السلام) بوديم. آن دوست با تلفن همراه به منزل آيتا… حقشناس تلفن كرد و گفت كه الان مقابل ضريح مطهر هستم چه كنم؟ فرمودند: «دوستانت را دعا كن.» و گويي اين يك ورد بود بر زبان ايشان.
در تمام دوران سخت جنگ و موشك بارانها، با اينكه تهران خالي شده بود، حتي يك بار هم تهران را ترك نكردند و هميشه به مسجد ميآمدند. دائما هم نگران مردم بودند. چند بار براي رفع اين بلاها، يك چله تمام، زيارت عاشورا خواندند و شرايط و آداب سخت آن را عمل كردند و هر بار با پايان دوران زيارت، حملههاي هوايي و موشكي قطع ميشد. براي پايان يافتن جنگ يك دوره 40 روزه ديگر اين زيارت را خواندند و دو ماه به پايان جنگ فرمودند: «تا دو ماه ديگر جنگ تمام است»، دو ماه بعد نيز جنگ پايان يافت.
خصوصيت ديگر ايشان، عشق به مردم بود كه واقعا به آن اعتقاد داشتند. آيتا… حقشناس ميفرمودند: «اينها خلق خدا هستند. خداوند خلقش را دوست دارد، پس ما هم بايد آنها را دوست بداريم، چون كسي كه كسي را دوست دارد، آثار او را هم دوست ميدارد.»
ايشان در اوايل جواني از يك تعليم غيبي دستور يافته بودند كه بهعنوان دستور سلوك، سه كار را به هيچ وجه رها نكنند؛ نماز جماعت، نماز شب و درس. بنابراين آيتا… حقشناس به هيچ قيمت اين سه را از دست نميدادند. نماز جماعت ايشان تنها در صورتي تعطيل ميشد كه از پا افتاده باشند. به ياد دارم من و چند نفر از دوستان در سال 70 در محضر ايشان به عمره مشرف شديم. معمول اين است كه عصر از مدينه حركت ميكنند. در راه، نماز جماعت را به امامت ايشان خوانديم. شبهنگام به مكه رسيديم و بعد از مقدمات براي انجام اعمال عمره به مسجدالحرام رفتيم. اين اعمال دو تا سه ساعت طول ميكشد. ديروقت شد، اما چند ساعت به صبح مانده بود. ايشان بيدار ماندند تا نماز شب و نماز جماعت صبح از دست نرود. در همين سفر، هر روز صبح در اتاق آيت ا… حق شناس به خدمتشان ميرسيديم تا نماز صبح را به امامت ايشان بخوانيم. وارد اتاق كه ميشديم، ايشان را ميديديم كه بعد از خواندن نماز شب و انجام اعمال ديگر، مشغول تلاوت قرآن هستند.
آيتا… حقشناس در سالهايي كه در تهران به تعليم و تربيت مردم و طلاب مشغول بودند، ميكوشيدند كه دوستان و شاگردان و اطرافيان خويش را به انجام دستورات شرعي و اخلاقي ترغيب كنند؛ لذا هر يك از شاگردان، به ميزان مقدار نزديكي با ايشان، ضوابط ديني و اخلاقي را بيشتر مراعات ميكرد و در زندگي و كار منظمتر و ديندارتر بود.
خصوصيت ديگر استادمان، احترام خاصي بود كه ايشان نسبت به خانم ها داشتند. اگر ميدانستند كسي نسبت به همسرش بدرفتاري ميكند، نسبت به او بسيار خشم ميگرفتند. نسبت به همسر بزرگوار خودشان نيز نهايت ادب و احترام را داشتند و ميفرمودند: «من كمال خود را در خدمت به همسرم ميدانم و خود را موظف ميدانم كه آن چه ايشان ميخواهد، فراهم كنم.» و بسيار كم اتفاق ميافتاد كه بدون ايشان به مسافرت بروند.
خصوصيت بارز ديگر آيتا… حقشناس اين بود كه ايشان نسبت به گناه غيبت، سخت حساس بودند. البته اين خصيصه همه علماي اخلاق و اهل سير و سلوك است. آنها معتقدند كه به واسطه غيبت، همه اعمال آدمي بر باد ميرود. شنيده بودم كه گويا آيتا… حقشناس در اوايل جواني از كسي غيبت ميشنوند. امكان اين را هم نمييابند كه از او دفاع كنند. ايشان ناگزير شدند كه از غيبت شده حلاليت بطلبند. به نزد آن فرد ميروند. او حاضر نميشود كه حلال كند. خودشان فرمودند: «به گريه افتادم و حاضر بودم كه دست و پاي او را ببوسم تا اينكه مرا حلال كند. وقتي او اينقدر اصرار و تواضع مرا ديد، از من گذشت كرد.»
به هر حال خيلي از بزرگان گفته اند كه استاد ما اهل سلوك بود و هيچگاه مراقبه نفس را ترك نكرد. اين درحالي بود كه او در نزد مردم يك روحاني ساده و معمولي به نظر ميرسيد، چون هيچگاه كارهاي غريب از او ديده نميشد. آيتا… حقشناس مانند همه درس ميخواند، مباحثه ميكرد، نماز جماعت ميخواند، براي مردم موعظه ميكرد، تفسير ميگفت، احكام شرعي تعليم ميداد، مشكلات مردم را حل ميكرد، براي جوانان عقد ازدواج ميخواند و… نزديكان او هيچ چيز غريبي در رفتار و اعمال او نديده بودند. همه سير و سلوك آيتا… حقشناس از يك طرف به صبر در بلايا، امراض و مشكلات و از طرف ديگر در خدمت به خلق خدا بود.
منبع: هفته نامه پنجره
به ياد دارم يك بار در مشهد مقدس با عده قليلي از جوانان به ديدار ايشان در هتلي كه اقامت داشتند رفتيم و با ايشان موفق به اقامه نماز جماعت شديم. تمام صحبتهايي كه با دوستان در بين راه داشتيم و حتي فكري كه در نماز به ذهنم آمده بود، مجموعا 10 مطلب مي شدند كه ايشان بين دو نماز به تمام آن ها مو به مو اشاره كردند و سئوالات را به احسن وجه پاسخ دادند. فوران اين كرامت ها باعث شده بود كه گاهي سئوالهايمان را مطرح نكنيم؛ صبر كنيم تا خود ايشان بيمقدمه جواب بدهند. از اين قبيل موارد فراوان بود. اما از هر كسي كه بپرسيد، قطعا حاضر نخواهد شد چيز زيادي براي شما بگويد. چون يا سخن ايشان متضمن تعريف و تمجيد و تشويق شخص بود، كه ممكن است بيان آن موجب ريا شود و يا شاهد تنبيه و توبيخ بود كه گفتن آن چه بسا موجب سرشكستگي طرف باشد.
توسل
به ياد ندارم ايشان منبري رفته باشند كه با چراغ اشكهايشان آذين نشده باشد.
توسلات ايشان زبانزد خاص و عام بود. بهويژه آن كه ايشان بر اثر مكاشفه اي كه داشتند و در طي آن به ملاقات امام حسين عليهالسلام نائل آمده بودند، به توسل حضرت علياصغر عليهالسلام سفارش شده بودند. لذا روضه حضرت علياصغر عليهالسلام شاخصه مسجد امينالدوله و ساير محافل ايشان بود.
به ياد دارم كه يك نوبت در مسجد ايشان براي اداي نذرشان پنج روز پشت سر هم روضه حضرت علياصغر عليهالسلام خواندم. البته آن مسجد سابقه 40 روز پشت سر هم توسل به حضرت علياصغر عليهالسلام را هم داشت.
ملاقات
ايشان بارها به ملاقات امام زمان عجلا… تعالي فرجه الشريف مشرف شده بودند. ماجراهاي ديدارهاي ايشان با حضرت وليعصر ارواحنا فداه، خود بخش مهمي از زندگي آن عارف دلسوخته و خودساخته است كه بايد از اهلش به دست آورد.
ذكر
همانطور كه شخصيت هايي مثل مرحوم آيت ا… العظمي شاهآبادي، استاد حضرت امام رحمتا… عليه پرچم دعاي كميل را برافراشتند و يا بزرگاني چون آيت ا… العظمي بهجت و آيت ا… العظمي بهاءالديني رحمتا… عليهما حديث كسا را بسيار توصيه مي فرمودند؛ حضرت آيت ا… العظمي حقشناس با حرص و ولع زياد به خواندن زيارت عاشورا سفارش مي فرمودند. آن هم به طريقي كه مرحوم مجلسي اعليا… مقامه الشريف فرمودند. طريقي كه چهار شرط و شش مقدمه دارد و…
البته كساني كه به توصيه ايشان عمل كردند، حتما جواب گرفتهاند.(انشاءا…)
نماز شب
البته از همچون مني گفتن اين مطلب شايسته نيست، چراكه اهليت ندارم. اما اميدوارم اگر عامل نيستم لااقل فيض ناقل را ببرم.
از بزرگترين سفارش هاي مكرر و پيدرپي ايشان امر به حضور در نماز جماعات، آن هم به صورت كامل و از ابتداي ركعت اول بود. حتي اقتداي نماز ظهر به عصر و مغرب به عشاء را ضعف عمده نمازگزار مي دانستند.
البته پر واضح است كه سفارش اكيد ايشان به نماز شب و شبزندهداري مطلبي بود كه كمتر از قلم مي افتاد. بلكه منبري از ايشان ياد ندارم كه در آن سفارش به نماز شب نشده باشد.
اميدوارم به اين چند مورد بسنده كنيد و توصيه مي كنم در اين زمينه به جناب حجتالاسلام و المسلمين جاودان مراجعه كنيد.
خواندني هايي از آيت الله حق شناس (رحمه الله عليه)
شنبه 96/02/23
بسم الله الرحمن الرحيم
حقوق ماهانه پيشنهادي تاجر به عبدالكريم بين 20 تا 25 تومان بود، ولي او حقوق 3 تومان را درخواست كرد و در مقابل تعجب تاجر گفت: «من حقوق كمتري ميگيرم تا بتوانم نماز و درسم را سر وقت بهجا آورم.»
پسر با پدر مو نمي زند. پدر با اطرافيان و مخصوصا جوانان مهربان بود و حالا پسر هم وارث خوشاخلاقي پدر شده. فهميدنش زياد سخت نيست. اين را خيلي زود و وقتي ما را «داداش جون» خطاب كرد، فهميديم. سئوالهايمان را با مهرباني و خوشاخلاقي پاسخ مي داد. با اين كه احساس مي كرديم از طولاني شدن گفتوگو خسته شده و هر لحظه ممكن است اعتراض كند، ولي او هيچ گلايه اي نمي كرد و تا آخر گفتوگو با روي گشاده، از پدر و خاطراتش مي گفت. حجتالاسلام حسن حقشناس، يكي از پسران آيت ا… حقشناس بزرگ است كه اميد زيادي به پيدا كردنش نداشتيم. اما همه چيز بهطرز غريبي دستبهدست هم داد تا روايت پسر از پدر، اكنون پيش روي شما باشد.
علماي زيادي بوده اند كه حالا فقط در كتاب ها نامشان ديده مي شود، ولي انگار نام آيت ا… حقشناس هميشه بر سر زبانهاست. رمز اين ماندگاري را در چه مي دانيد؟
رمز اين ماندگاري را در دو چيز مي دانم؛ يكي در تهذيب و صيانت نفس و ديگري در اخلاص عمل، گفتار و كردار. اينها خصوصياتي اند كه پدرم از همان دوران نوجواني در پي تحصيل آنها بود. خيلي از علماء اعتراف كرده اند كه سيره عملي آيت ا… حقشناس جلوتر از سيره گفتاريشان بود. در ضمن، سيره عملي بسياري بعد از خارج شدن از حوزه متوقف مي شود، ولي پدرم تا آخر عمر حتي يك لحظه هم از تهذيب نفس غافل نشدند. ايشان ارتباط بسيار خوبي هم با جوانان داشتند و بسيار خوشاخلاق و خوشرفتار بودند. شايد يكي ديگر از اسرار ماندگاري نام حقشناس همين خصوصيت باشد.
اين خوشرفتاري در وجود ايشان ذاتي بود يا تربيتي؟
مسلما اين خصوصيت هم ذاتي بود و هم براي رسيدن به كمال در وجود ايشان تربيت شد. خوشاخلاقي ايشان هميشه زبانزد اطرافيان بود. معمولا با لبخند صحبت مي كردند و حتي اين اواخر در بيمارستان هم با وجود كسالت و بيماري با روي گشاده از عيادتكنندگان استقبال مي كردند. امكان نداشت كه با نوجوان و جواني برخورد كنند و لبخند نزنند. ايشان در بيمارستان حدود 9 - 8 بار ايست قلبي داشتند و دكترها با تعجب مي گفتند كه وقتي بعد از اين ايستها، ايشان به حالت عادي برمي گشتند، باز هم با روي گشاده با ديگران برخورد مي كردند. نمي توان گفت همه اين خصوصيات برجسته اخلاقي، ذاتي بوده است.
خيلي ها اين نقد را وارد مي دانند كه علوم قرآني در محافل درسي مهجور است. در مدتي كه آيت ا… حقشناس، مديريت مدرسه فيلسوفالدوله و سپهسالار قديم را برعهده داشتند، چقدر به تدريس علوم قرآني توجه مي شد؟
پدرم عمرش را در راه تحصيل و تدريس علوم قرآني گذراندند. ايشان هميشه اين علوم را در صدر برنامه هاي درسي مدارسي كه اداره مي كردند، قرار مي دادند. پايه و اساس مطالبي كه آيت ا… در مجالس موعظهشان بيان مي كردند، بر قرآن استوار بود. ايشان هميشه در صحبتهايشان از قرآن و روايات استفاده مي كردند و بسيار كم از خودشان مي گفتند. اعتقاد داشتند كه اثر گفتار خداوند و اهلبيت(ع) روي قلوب جوانان بسيار بيشتر از كلام ديگران است.
شما از نزديك شاهد اعمال و احوال پدرتان در خانه بوديد. ايشان برنامه روزانه اي براي تلاوت قرآن داشتند؟
نه تنها ايشان، بلكه همه اعضاي خانواده به تبعيت از پدرم هر روز به خواندن منظم مقداري از قرآن مي پرداختند. مسلما اين برنامه تلاوت در ماه مبارك رمضان بسيار بيشتر مي شد. آيت ا… طوري در خانواده رفتار كرده بودند كه همه ما با تمام وجود دوست داشتيم در اعمال و رفتار از ايشان پيروي كنيم. خيلي وقت ها پيش مي آمد كه فردي براي ملاقات و صحبت با پدرم كه مشغول تلاوت قرآن بودند، وارد خانه مي شد، ايشان با دست به فرد تازه وارد اشاره مي كردند كه او هم مشغول تلاوت قرآن شود. بعد از آن كه تلاوتشان به اتمام مي رسيد با او همصحبت مي شدند.
ساعت هاي خاصي را در روز براي تلاوت قرآن در نظر گرفته بودند يا سوره اي بود كه بيشتر بخوانند؟
ايشان سوره ياسين را يك بار بعد از نماز صبح و يك بار هم شب ها قبل از خواب مي خواندند. علاقه خاصي به اين سوره داشتند و ديگران را بسيار به خواندن اين سوره سفارش مي كردند.
با توجه به اين كه آيت ا… حقشناس علاقه زيادي به تحصيل و كسب علم داشتند، قلبا راضي بودند كه به دستور آيت ا… بروجردي از حوزه خارج شوند و براي اداره مسجد امينالدوله به تهران بيايند؟
همانطور كه گفتم؛ سيره عملي ايشان از سيره گفتاريشان جلوتر بود. كمال ادب پدرم به استادانشان در قالب عمل به وظايفي كه بر عهده شان مي گذاشتند، ظهور مي كرد. هميشه مقابل اساتيد، متواضع و گوش به فرمان بودند. آيت ا… بروجردي هم از استادان بزرگ آيت ا… حقشناس به حساب مي آمدند و به همين دليل ايشان بدون هيچ اعتراضي به تهران هجرت كردند. در ضمن، ايشان درباره آمدن به تهران با حضرت امام(ره) هم مشورت كردند و با تشويق ايشان مواجه شدند.
خبر داريم كه خيلي از اطرافيان آيت ا… حقشناس در انجام اعمال ديني از ايشان تقليد مي كردند، ولي چرا مرجعيت فقهي ايشان هيچگاه بهطور گسترده در عموم جامعه مطرح نشد و ايشان رساله عملي ننوشتند؟
موضوع مرجعيت فقهي ايشان غيرقابل خدشه است. حدود 12 مرجع به پدرم حكم اجتهاد داده بودند كه ميان آنها نام هاي بزرگي مثل آيات عظام حكيم، خويي، نائيني، زنجاني و ديگران ديده مي شد. اما ايشان هميشه دوست داشتند گمنام بمانند. اساسا گمنامي، مسلك علماي قديم بود. اگر مرجعيت فقهي براي عموم جامعه را به آنها پيشنهاد مي دادند، معمولا واپس مي زدند. آيت ا… حقشناس هرچند در علوم ظاهري و فقه به كمال رسيدند و مجتهدي صاحب رأي و فيلسوفي اهل نظر بودند، ولي باز هم دوست داشتند در گمنامي باقي بمانند.
يكي از تكيهكلام هاي معروفي كه آيت ا… حقشناس ديگران را با آن خطاب مي كرد و در يادها باقي مانده است «داداشي» و «داداش جون» بود. خبر داريد كه اين اصطلاح از چه زماني جزو عادت هاي گفتاري ايشان شد؟
اولين استاد پدرم شيخ محمد حسين زاهد بودند و مرحوم پدر، سلوك اخلاقي را نزد ايشان آغاز كردند. آن بزرگوار هم با اين تكيهكلام، ديگران را خطاب مي كردند. آيت ا… حقشناس هم از همان دوران از اصطلاح «داداشي» و «داداش جون» در صحبت كردن با ديگران استفاده كردند. اتفاقا اين اصطلاح باعث مي شد كه مخاطبان احساس صميميت و نزديكي بيشتري با پدرم داشته باشند.
خاطره اي به ياد داريد كه نشاندهنده ظهور يك خصوصيت اخلاقي ويژه در اعمال و كردار ايشان باشد؟
پدرم واقعا از دروغ و غيبت تنفر داشتند و حتي يك نفر هم اين دو خصلت زشت را در ايشان نديده بود. يك بار ايشان در يك مهماني حاضر شدند كه حدود 400 نفر از اعضاي فاميل و دوستان و آشنايان در آن حضور داشتند. همه به پدرم علاقه داشتند و حضور ايشان در مهماني برايشان خيلي مهم بود. بعضي از افراد حاضر در اين مهماني شروع به غيبت كردند. پدرم ابتدا به آنها تذكر داد كه اين گناه را انجام ندهند و وقتي از دست نكشيدن آنها مطمئن شد، مجلس را همراه خانواده ترك كرد. هر چقدر ميزبانان اصرار كردند كه ايشان دوباره برگردند، قبول نكردند. مادرم هم مي گويد كه از 12 سالگي به خانه پدرم رفته و در اين مدت حتي يك دروغ و غيبت هم از ايشان نشنيده است.
توصيه و سفارش ويژه اي هم به شما و ديگر فرزندانشان داشتند؟
توصيه دائميشان ارتباط مستمر با قرآن و كلام وحي بود. روي استمرار اين امر هم بسيار تأكيد داشتند و معتقد بودند كه با اين استمرار مي توان به درجات عالي دست يافت. درضمن، عاشق كتاب و مطالعه بودند. هيچ وقت از جهت علمي تعطيلي نداشتند. هميشه ما را به كسب علم و دانش و مخصوصا علوم ديني تا حد اجتهاد توصيه مي كردند. ايشان به ما مي گفتند كه محصل واقعي كسي است كه كتاب از دستش نيفتد و همواره كتابي در دستش باشد. روي رفتار با جوانان و كوچكترها هم تأكيد خاصي داشتند. خودشان هميشه با جوان ها مهربان بودند و به ما هم مي گفتند كه خوشاخلاقي با جوانان را هيچگاه ترك نكنيم. به غير از اينها به خواندن نماز اول وقت و نماز شب هم تأكيد مي كردند.
كمي هم از دوران كسالت و بيماري ايشان بگوييد. بيماري ايشان چه بود؟
بيماري ايشان به ريه و دستگاه تنفسيشان مربوط مي شد كه در روزهاي آخر، حالشان را بسيار وخيم كرد. در ضمن، زخم معده هم داشتند كه علت آن استمرار در روزه گرفتن بود. در طول عمر پربركتشان بسياري از ماه هاي رجب و شعبان را بهطور كامل روزه گرفته بودند. با اين حال دكترها مي گفتند كه هيچوقت بيماري نتوانست بر پدرم غلبه كند.
منبع: هفته نامه پنجره
علمدار هدايت در هر زمان
پنجشنبه 96/02/21
علمدار هدايت در هر زمان
كُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:
هرگاه عَلَم و نشانهاى پنهان شود، عَلَم ديگرى آشكارگردد، و هر زمان كه ستارهاى افول كند، ستارهاى ديگر طلوع نمايد.
حجّت خدا در زمين
پنجشنبه 96/02/21
حجّت خدا در زمين
إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:
زمين خالى از حجّت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان.
آخرين اوصيا
پنجشنبه 96/02/21
آخرين اوصيا
أَنَا خاتَمُ الأَوْصِياءِ وَ بى يَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شيعَتى:
من آخرين نفر از اوصيا هستم، خداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم برطرف مىگرداند.