پس از یک اربعین
یکشنبه 96/08/14
این چه مرض بدتر از سرطانی است که گرفتار شده ام که در راه دین خود همچون زهیر نیستم که البته معرفت ابتدایی زهیر به تو نیز مردود است. مگر نه اینکه زمانی که تو از زهیر یاری خواستی و زهیر بهترین اسب و شمشیر خود را به تو داد تو دست رد به او زدی؟ آری آنچه که راست را از دروغ فاش می نماید این است: هر که در کوی تو می تواند بی سر باشد و خون درون قلب خود را به تو هدیه دهد، با توست.
پس از یک اربعین
یکشنبه 96/08/14
در حقیقت اربعین تربیتی حسینی است که در ما تحقق یابد آنچه که از معرفت و شعور در عبدالله ده ساله و در قاسم سیزده ساله تحقق پیدا نمود، و چه مصیبتی بالاتر از اینکه در من هنوز معرفت زهیر هم تحقق پیدا ننموده است، من در راه دین خود، از اسبم نگذشته ام چه برسد به اینکه به معرفت یار شش ماهه حسین برسم، معرفت عبد الله و قاسم و علی اکبر و عباس پیش کش.
پس از یک اربعین
یکشنبه 96/08/14
آری هر روز عاشورا و هر زمان کربلاست، امروز شمر در لباسی دیگر بیرون آمده است، مولای ما! اگر نبودیم در کربلا یاریت نماییم، نمی گذاریم تا زنده هستیم به حریم تو نزدیک شوند.
پس از یک اربعین
یکشنبه 96/08/14
حسین جان! ای حی لا یموت، ای مربی درونی ما، عجب راه و معبری را برای شاگردانت باز نموده ای. عجب دانشگاهی به راه انداخته ای به اندازه تمامی زمانها و مکانها، تمامی انسانها و تمامی اشیاء عالم، تو مردگان را حیات می بخشی و راه تو تمامی اشیاء را متبرک می سازد. آری تو برای مقدس نمودن تمامی اشیاء قدم برداشته ای و آنکس که در دانشگاه تو راه پیدا نمود، همانند تو می شود: پاک، شهید و اربا اربا، قاضی الحاجات و… خوشا بحال تمامی شهدا، خوشا بحال شهداء پاراچنار و کویته و آمرلی و کوبانی و شهداء مدافع حرم حضرت زینب و رقیه و….
پس از یک اربعین
یکشنبه 96/08/14
آری این بیابان، کشتی نجات توست هر آنکس که در این کشتیست، مهمان توست و چه مهمانی خوبی. اگر اینگونه نیست، این چه جذبه ای است که تمامی زرق و برق ها را بی محتوا نموده است.