مرغابی امام زمان(عج)

 

از یکی از شهدای زنجان بنام یوسف قربانی پرسیدن غواص یعنی چه؟

گفت:مرغابی امام زمان(عج)

به یاد همه غواصان دریا دل  سه صلوات

اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار

 

 قانون اول:
 بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و

 به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن

را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به

هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً

یک جزء کامل بخوانم.

تاریخ اجراء 4/5/69 

قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و

حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم.

 حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.

اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم،

روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم . 

 تاریخ اجراء 11/5/69 

بیت المال

 


بهش گفتم:

«توی راه که بر میگردی،یه خورده کاهو و سبزی بخر.»

گفت:

«من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره.روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده.»؛

همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد.

یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین؛

برداشتمشان تا چیزهایی مه می خواستم،برایش بنویسم،یک دفعه بهم گفت:

«ننویسی ها!»

جاخوردم،نگاهش که کردم،به نظرم عصبانی شده بود!گفتم:

«مگه چی شده؟!»

گفت:

«اون خودکاری که دستته،مال بیت الماله.»

گفتم:

«من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم!دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست.»

گفت:

«نه!!.»
خاطره ای از سردار شهید مهندس مهدی باکری؛(فرمانده لشکر 31 عاشورا)

حرف مادر زمین نماند....

این روزها همه در این فکر هستند که مادری زمین خورده است…

اما کسی در این فکر نیست که حرف مادر زمین نماند….

دل نوشت یک طلبه .............

«یا فاطر بحق فاطمه»

تازه اول سکوتش بود….

اول خانه نشینی اش……

اول خار در چشم واستخوان در گلو….

هنوز حتی تا جمل وصفین خیلی مانده بود…

تا خوارج ونهروان هم….

تا شکاف فرق سر وفزت ورب الکعبه….

هنوز باید سکوت می کرد …

هنوز صبر  …

مادرم فاطمه الزهرا سلام الله سینه اش را سپر کرده بود..جنین اش را هم…

یک تنه….

به جنگ با انحراف برخاسته بود …

به جنگ با «انقلبتم علی اعقبکم»قبل این روزها ذخیره کرده بود …

برای تنها قیام کردنش …

«ان تقوموا الله مثنی وفرادی»

برای خطبه فدکیه خواندنش..

برای دهه های که فاطمیه شوند…

خدایا مارا شفاعت حضرانشان بی نصیب نگردان….

دل نوشت طلبه پایه پنجم

حدیث مهدیان