چرا به امام رضا (ع) انیس النفوس می گویند؟

 

✍️پاسخ:

در کتاب های معتبر چنین لقبی برای امام رضا (ع) ذکر نشده، گاهی از امام رضا (ع) به عنوان “انیس النفوس” یاد می شود.

امام انسان کامل و مظهر اسمای خداست، شناخت مقام امام موجب ایجاد آرامش می گردد؛ امام رضا (ع) ولی خدا و انسان کامل است ، با خواندن زیارت نامه، آشنایی با معنویت و جایگاه حضرت ، آرامش ایجاد می گردد و انسان احساس می کند امام انیس انسان است.

توسل به امامان سبب برقراری ارتباط با خدا می شود، نتیجه آن ایجاد آرامش است :"الا بذکر الله تطمن القلوب ” (1). در روایات نیز به این امر اشاره شده است که زیارت حضرت موجب غفران و آرامش می شود.

امام باقر(ع)، از جدّش، از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود:

پاره اى از پیکر من در خراسان دفن خواهد شد. هر گرفتارى که او را زیارت کند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد. هر گنهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد. (2)

ابوهاشم جعفرى می گوید: از امام جواد(ع) شنیدم :

میان دو کوه طوس، پاره اى است که آن را از بهشت ستانده اند. هر که بدان جا درآید، روز رستاخیز از آتش ایمن خواهد ماند. (3)

پی نوشت ها :
1.رعد(13) آیه 28.
2. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع) ، نشر جهان ، ج2 ، ص258 .
3. همان ،ص257 .

اولین خصوصیت مومن برای کار فرهنگی

یکی از اولین خصوصیاتی که انسان مومن برای کار فرهنگی موثر نیاز داره صبر هست.

توی کار فرهنگی باید خییییلی پوست کلفت و دنده پهن باشید!

به قول معروف باید فحش خورت خوب باشه! ?

خصوصا از سمت مذهبی ها!

? بعضی از مذهبی ها چون خودسازی نکردن، به خاطر حسادتی که نسبت به شما پیدا میکنن حتما سعی میکنن اذیتتون کنن

بدترین و سخت ترین نیش ها رو بهتون میزنن.
?
ولی خب شما باید اینا رو زمینه خودسازی و رشد معنوی خودتون بدونید.

مراقب نفست باش!

 

ای عزیز! در کارهای خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملی حساب بکش و او را در برابر هر پیشامدی، استنطاق کن که اِقدامش در خیرات و در امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟ یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ می خواهد برای خدا مسأله بفهمد یا بگوید؟ یا می خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته، با هر وسیله ای است به مردم می فهماند؟ حتی عددش را. چرا صدقاتی را که در خفا می دهد، راضی نمی شود که کسی از او مطلع نشود؟ با هر راهی شده، سخنی از آن به میان آورده، به مردم ارائه می دهد؟ اگر برای خداست و می خواهد که مردم دیگر به او تأسی کنند و مشمول «الدالّ علی الخیر کفاعله»1 گردد، اظهارش خوب است. شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک؛ ولی ملتفت باشد که در مناظره با نفس، گول شیطنت او را نخورده باشد و عمل ریایی را با صورت مقدسی به خوردش ندهد و اگر برای خدا نیست، ترک آن اظهار کند که این «سمعه» است و از شجرة ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمی فرماید و امر می فرماید در سجین قرار دهند. باید به خدای تعالی از شر مکاید2 نفس پناه ببریم که مکاید آن خیلی دقیق است.

اگر ما بندة مخلص خداییم، چرا شیطان در ما اینقدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خدای خود عهد کرده است که به «عباد لله المخلَصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما شیطان، سگ درگاه خدا است. اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نمی کند و او را اذیت نمی کند. سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نمی کند. شیطان نمی گذارد کسی که آشنایی به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدی شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روی اخلاص نیست و برای حق تعالی نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه های حکمت از قلب شما به زبان، جاری نشد؟ با اینکه چهل سال است به خیال خود قربة الی الله عمل می کنید، با این که در حدیث وارد است که کسی که برای خدا، چهل صباح اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد.3 پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بی درمان همین جا است

اگر گناه وزن داشت؛

 

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی …
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

 

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاه مان جستجو نمی کردیم

 

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم

 

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم


هیچ رنجی بدون گنج نبود …
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ….
اگر همه ثروت داشتند

 

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید

 

اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه می گریستیم ومی خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می اوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم….


اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

 

اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا

انگاه نمی دانم
براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت

 

شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا(ع)


خانمی مسیحی، نزد حضرت آیت الله میلانی، به مذهب شیعه گرویده بود.نام او «رانیک اصلانیان» بود و حضرت آیت الله میلانی او را فاطمه نامیده بودند. آن خانم علت شیعه شدن خود را، عنایت امام رضا علیه السلام بیان کرده بود.« من گرفتار درد شدیدی شدم ومدت ها در یکی از بیمارستان های تهران، بستری شدم. توان هر کاری از من سلب شده بود، بالاخره به من اعلام کردند که سه مهره کمر شما سیاه شده است وکم کم به من فهماندند که این بیماری هیچ درمانی ندارد.

معلوم است که چه حال و روزی داشتم، یکی از بانوان پرستار که از پرونده ام آگاه بود، گفت: شما به زیارت امام رضا علیه السلام بروید، خوب می شود.گفتم:من مسیحی هستم و ایشان امام شیعیان، چگونه نزد ایشان بروم وچه بگویم، بعد هم بیماری من که علاج ندارد.
او گفت: ایشان طبیب هر دردی هستند و قدرت ایشان، مافوق انسان هاست، به علاوه ایشان امام رئوف هستند وکسی را نامید نمی کنند، حال هر که می خواهد باشد.بالاخره چاره نداشتم و از خانواده خواستم، هر طور شده مرا به مشهد ببرند.آنان کوپه قطاری برایم گرفتند و مرا روی صندلی ها خواباندند و در مشهد نیز به همان صورت مرا به داخل حرم بردند و دخیل بستند.
روز دوم، درعالم رویا آقایی را دیدم که از درون ضریح به بیرون تشریف آوردند و به مهره های کمرم اشاره کردند. من که نمی توانستم تکان بخورم، بلافاصله ازجا بلند شدم و نشستم ، سپس ایستادم و بعد از آن به راه افتادم.
همه متحیر مانده بودند و به ناگاه فریادهای خانواده، اطرافیان و سایر زائران در فضای حرم طنین انداز شد و سیل جمعیت برای تبرک لباس ها، به سمت من هجوم آوردند…
به هر تقدیر به تهران برگشتم و به همان بیمارستان رفتم. آنان مجداً تمام آزمایشات وعکس برداری ها را انجام دادند و این بار به صراحت اعلام کردند که شما علاجی از نظر پزشکی نداشتید، الان هم هیچ مشکلی ندارید. من که اکنون عظمت و ولایت این خاندان را درک کرده ام، زندگی خود را مدیون عنایت ایشان می دانم و سعی خواهم کرد ازاین پس شیعه ایشان باشم.»