مشاوره
سه شنبه 98/05/22
سلام
دیروز رفته بود خونه پدر شوهرش؛ این روزها زیاد میرفتن خونه شون(آخه طفلکی مریضه؛ دکترا جوابش کردن؛ ولی خودش نمی دونه)
میگه دست خودم نیست تا خواهرشوهرامو میبینم تمام بدنم میلرزه؛ استرس تمام بدنم و میگیره؛ (شاید خاطرات براش زنده میشه)
گفت سر نماز که بودم همش به این فکر میکردم برم به خواهر شوهر کوچیکه بگم که یادشه چکارش کرده!
همین که سلام نماز و میگه با دخترش میره پیش خواهرشوهرش و بهش میگه یادته داشتم به بچه ام شیر میدادم هنوز سیر نشده ازم گرفتی و بردی و دیگه بی خواب شده و همش بی قراری میکرد
یادته وقتی داشتم سینه ام و فشار میدادم تا بلکه قطره قطره های شیر شکم بچه ام و سیر کنه با خنده بالا سرم رو گرفته بودی و نگاه میکردی
خواهر شوهر از جا میپره و میره یه ده تومانی از کیفش برمیداره و صدقه میذاره
تازه مادر شوهرش میاد بهش میگه چکارش کردی
طفلک نگاهی به این ور اون ور میندازه
با خودش میگه چیکار کردم؟ من که کاریش نداشتم؛ حتما خاطرات گذشته یادش اومده که چقدر من و حرصم میداده
تازه حالا خواهرشوهر بزرگه قد علم میکنه سه ساله اینجا بخور بخوابت بوده
الان گیست رو میکشم از خونه بیرون میکنم
اروم بچه اش رو بقلش میکنه و میشینه یه گوشه
خدایا من جوابشون رو نمیدم اما واگذارشون میکنم به خودت
دوستی که این خاطره رو تعریف میکرد می گفت دوست دارم دوستان در مورد این اتفاقاتی که براش افتاده نظر بدن
منتظر نقطه نظرات شما دوست عزیز در این وبلاگ هستیم.
حس نحس نبودن
یکشنبه 98/05/20
بعضی وقتها انگیزه برای نفس کشیدن هم نداری. دلت می خواهد زمین دهان باز کند تو را با تمام آنچه به تو مربوط می شود ، ببلعد. تونیست شوی درست مثل زمانی که اصلا نبودی . نباشی و فقط و فقط فکر نبودنت آرامت کند .این حس نَحس همراهت می شود و صبح و شب در گوشت ” خوب بود ،نبودی ” را زمزمه می کند . می مانی این حس از کجا آمده. زاییده ی کدام فکر و یا القاء کدام “نا دوستِ مهربانِ امروزِ” توست . بقچه ی گذشته را که می گشایی ردی ،نشانی نمی یابی که از کجا آغاز شده این حس نَحس نبودن. بودن را چگونه معنا کنی. که مسلح شوی در برابر این تفکر که نبودنت را را آرزو می کند. تمام قدایستادن را آرزو داری. امّا چگونه به دست آوردنش فکرت را پنچر میکند. شایددوست داری چشم هایت راببندی و فرشته ی وحی را پیش رویت ببینی. او آرام در گوشت بخواند “هرچه می گویم تکرار کن “.
تو با حالتی بین خنده و گریه گفته های او را تکرار کنی :"اللهی …
من به تو شكايت میكنم،
از غربتم،
و دوری خانه آخرتم،
و سبكی ام نزد كسی كه اختيار كارم را به او دادى.
خدايا غضبت را بر من فرود نياور،
اگر در مقام خشم كردن بر من نباشى،
از غير تو باك ندارم،
منزّهى تو،
جز اينكه عافيتت بر من گسترده تر است،
از تو درخواست میكنم پروردگارا به نور جمالت،
كه زمين و آسمان ها به آن روشن گشت،
و تاريكي ها به آن برطرف شد………”
“تو پناهگاه منى زمانى كه راه ها با همه وسعتشان درمانده ام كنند،
و زمين با همه پهناوری اش بر من تنگ گيرد و اگر رحمت تو نبود، هر آينه من از هلاك شدگان بودم،
و ناديده گيرنده لغزشم تويى،
و اگر پرده پوشی ات بر من نبود،
هرآينه من از رسواشدگان بودم،
و تويى كه مرا با پيروزى بر دشمنانم تأييد میكنى،
و اگر يارى تو نبود هر آينه من از شكست خوردگان بودم،
اى كه وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده، در نتيجه اوليايش به عزّت او عزيز میشوند،
ای آن كه پادشاهان در برابرش يوغ ذلّت بر گردن هايشان گذاشته اند، در نتيجه از حملاتش ترسانند….”
تو فقط اشک می ریزی و چه زیباست حس بودنت. چه نازیدن دارد به خدای که همیشه حواسش به تو است. چه افتخار دارد بندگی کردن چنین خدایی. دوست داری تا آخرش را تکرار کنی. قلبت بی صبرانه می تپد تا غرق شوی در بودنی که بودنش را بی دلیل از خدایت آرزو داشتی.
نمی دانم چرا ولی دل تنگ عرفه هستم….
روز عرفه
یکشنبه 98/05/20
در روایتی از امام صادق (ع) آمده کسی که در رمضان آمرزیده نشده باید منتظر رمضان آینده باشد مگر اینکه عرفه را درک نماید(مفاتیح الجنان).روز عرفه، روز رسیدن به غایت آمال عارفان و روز همجواری با عرش الهی است.
زلال عرفه گوارای وجودتان….
روز عرفه
یکشنبه 98/05/20
روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا و خدایی شدن است. روز رویش گلستان رحمت، روز نگین انگشتری ذی الحجه و روز دعا و استجابت دعا است. روز اشک و ناله، روز حسین و حسینی شدن و روز شکستن بت های درون. روز بریدن از خاک و پیوند با افلاک و روز توسل به مقام ربوبیت حضرت حق است.
بهترین خواسته ها در دعای عرفه
یکشنبه 98/05/20
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درباره محتوای دعای عرفه فرمودند: «دعاهایی که از ائمه رسیده است، بهترین دعاهاست. اولا خواستههایی در این دعاها گنجانده شده است که به ذهن امثال ماها اصلا خطور نمیکند و انسان از زبان ائمه (علیهمالسلام) آنها را از خدا طلب میکند. در دعای ابوحمزه و دعای افتتاح و دعای عرفه بهترین مطالبات و خواستهها برای انسان مطرح میشود؛ که اگر انسان اینها را از خدا بخواهد و بگیرد، میتواند برای او سرمایه باشد. ثانیا در این دعاها مایههای خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بیانی ادا شده است که دل را خاشع و نرم میکند. با عبارات فصیح و بلیغ، عشق و شیفتگی و شوق در این دعاها موج میزند. انسان باید این دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده کند.»
1398/05/23 @ 09:09:12 ق.ظ
طوباي محبت [عضو]
سلام دوست من.
راستش نمیدونم چی بگم. آخه نمیشه قضاوت کرد.
ولی باید به اون خواهرمون بگم که اگر بخواد با این خاطرات و ناراحتیهای گذشته زندگی کنه هیچ وقت روی خوشی و راحتی رو نمیبینه(از نظر روحی). به نظر بنده آدم باید هر اتفاق ناجوری که میافته رو در زمان خودش دفن کنه و تو ذهنش نگه نداره وگرنه تبدیل به کوهی از کینه و نفرت میشه. آقا امیرالمومنین فرمودن دشمنی مردم با خودت رو با کندن دشمنی خودت با اونها از سینهات از بین ببر. شاید بعضی اتفاقات ناچیز رو انقدر در سینه مون نگه می داریم که برامون به یک هیولا مبدل میشه.
این نظر بنده ست و البته قضاوتی درباره این خواهر نمی کنم چون از جرئیات زندگیشون بی خبرم.
1398/05/22 @ 03:22:40 ب.ظ
منــــــــــاره [عضو]
خوب چرامطرح کرده خاطرش را با خواهرشوهرش.
به نظر میرسه با خانواده شوهرش در حد سلام علیک باید صحبت کنه.با شوهرش به نوافق برسه کمتر رفت و آمد داشته باشند.
1398/05/22 @ 11:25:22 ق.ظ
Mim.Es [عضو]
والا چی بگم! ما که در مسند قضاوت نیستیم. و هیچ شناختی روی این خانم و خانوادهی شوهرش نداریم. پس نمیتونیم نظری بدیم.
اما به نظرم ادم باید خیلی چیزها رو فراموش کنه اینکه با کینه و خاطرات تلخ گذشته بخوای زندگی کنی غیر از اینکه خودمون رو عذاب بدیم و زندگیمونو جهنم کنیم فایدهای نداره. گاهی بیخیال شدن به این مسائل خیلی کارگشاست. میدونم سخته اما چارهای نیست.
یه وقتایی هم ما خودمون ایراداتی داریم و اصلا اونا رو نمیبینیم و فقط ایرادات دیگران به چشممون میاد.
استادمون میگفت تا میتونید مهربونی کنید خود طرف کم کم نرم میشه و از کارهای گذشتهاش پشیمان!
خدا به این دوست عزیز کمک کنه تا مشکلاتش حل بشه ان شاءالله
1398/05/22 @ 10:58:31 ق.ظ
عابدی [عضو]
https://ivan.kowsarblog.ir/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-20
منتظر نظرات شما دوست عزیز در ولاگمون هستیم
1398/05/22 @ 10:26:17 ق.ظ
نردبانی تا بهشت [عضو]
در این جور وقتها به نظرم سکوت بهترین راهحله، من طوری که متوجه شدم زنداداشه رفته به خواهرشوهره گفته یادته چکارم کردی، خب دوست عزیزم نیازی نبود دوباره بری و از گذشته حرف بزنی
گاهی وقتها خودمون ماجرا رو هی کش میدیم و این وقتها اونی که اذیت میشه خود ما هستیم
بعضی وقتها هم میشه یه مدت به محل کرد طرف رو چون حرص خوردن باعث میشه طرفت بیشتر اذیتت کنه ولی وقتی کارا و حرفای طرف رو ببینی و بشنوی و بی محلش کنی کمکم خسته میشه