به فکر همدیگر باشیم...
معلم با صدایی بلند گفت:«بچه ها! دفتر های دیکته تون روی میز»پسر دستش را توی کیف کرد و کاغذی بیرون آورد و با دست دیگر ، مداد نیم خورده اش را بیرون کشید. معلم گفت «مادر». پسر نوشت: مریض است.معلم گفت:«پدر». پسر نوشت: ندارم. معلم باصدایی کشیده ادامه داد«آسمان آبی». پسر به پنجره کلاس نگاه کرد و نوشت: ابری و سیاه. معلم گفت:« غذای لذیذ.» چشمان پسرک تار شد و دستش را محکم روی شکمش فشار داد. معلم گفت:«دوست خوب». بغل دستی پسر با صدایی لرزان و گرفته گفت« خانم اجازه ر…رضا روی زمین افتاده!»
(برگرفته از مجله فرهنگی اجتماعی آشنا)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عابدی در 1395/10/16 ساعت 09:54:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/11/19 @ 04:30:03 ب.ظ
پیشنمازی [عضو]
خیلی غمناک بود ….
1395/10/21 @ 08:49:10 ب.ظ
رحیمی [عضو]
قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی احمدی روشن:
به گفتهی شهید چمران: “وقتی کـوس جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان میشود". اینان همانهایی هستند که وقتی بوی خون به مشامشان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمدهاند و داعیهی انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچههای ما در خون وضو میساختند آیا کور بودید و ندیدید؟
حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود 18-22 سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار میشود خالی است. به خدا که همهی اینها جواب دارد. چرا نمیدانید که بزرگترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی میکنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن، سخنگوی آمریکایی که گفت: “اگر ما جایگاهی بهعنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگترین بار را از دوش خود برداشتهایم” آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟
یادشان گرامی ،راهشان پر رهرو
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
یا علی علیه السلام